Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
contextual definition
تعریف ضمنی
Other Matches
default
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
implied
ضمنی
incidents
ضمنی
incident
ضمنی
implicit
ضمنی
occasional
ضمنی
circumstantial
ضمنی
episodical
ضمنی
episodic
ضمنی
tacit
ضمنی
episodes
حادثه ضمنی
impliedly
به طور ضمنی
circumstantial event
واقعه ضمنی
incidentals time
زمان ضمنی
acceptation tacite
قبول ضمنی
xor
یای ضمنی
connotations
دلالت ضمنی
limplied warranty
ضمانت ضمنی
episode
حادثه ضمنی
implicit costs
هزینههای ضمنی
cognizance
تصدیق ضمنی
implied terms
شرایط ضمنی
implicit agreement
موافقت ضمنی
imputed income
درامد ضمنی
paraleipsis
افهام ضمنی
implied acceptance
قبول ضمنی
paralipsis
افهام ضمنی
implied assumpist
تعهد ضمنی
implicitness
دلالت ضمنی
implied term
شرط ضمنی
sufferance
رضایت ضمنی
incidental
جزئی ضمنی
subaudition
فهم ضمنی
incidents
حادثه ضمنی
connivance
اجازه ضمنی
accidental
ضمنی عارضی
implications
معنای ضمنی
implication
معنای ضمنی
connotations
معنای ضمنی
by-product
محصول ضمنی
by-products
محصول ضمنی
tacitly
بطور ضمنی
connotation
دلالت ضمنی
connotation
معنای ضمنی
incident
حادثه ضمنی
tacit consent
رضای ضمنی
accidents
تصادفی ضمنی
sufference
رضایت ضمنی
tacit collusion
تبانی ضمنی
accident
تصادفی ضمنی
implied
رضایت ضمنی
implied
مفهوم ضمنی
subaudition
ادراک ضمنی
insinuates
بطور ضمنی فهماندن
insinuate
بطور ضمنی فهماندن
cross conditioning
شرطی شدن ضمنی
imply
دلالت ضمنی کردن بر
implying
دلالت ضمنی کردن بر
connotative
اشاره ضمنی کننده
connote
دلالت ضمنی کردن بر
connote
اشاره ضمنی کردن
insinuated
بطور ضمنی فهماندن
xor gate
دریچه یای ضمنی
obiter dictum
بیان ضمنی و تصادفی
implies
دلالت ضمنی کردن بر
a word with a pejorative connotation
واژه ای با معنای ضمنی منفی
read between the lines
<idiom>
پیدا کردن مفهوم ضمنی
inexplicit
بطور ضمنی بدون توضیح
tenant by sufference
متصرف با رضایت ضمنی مالک
sidelight
اطلاعات ضمنی وفرعی روشنایی غیر مستقیم
sidelights
اطلاعات ضمنی وفرعی روشنایی غیر مستقیم
Gezellig
<adj.>
دنج دلپذیر راحت. اشاره ضمنی به زمانی که با عزیزان بعد از چند وقت دوری میگذرانید.
complimenting
تعریف
compliments
تعریف
descriptions
تعریف
definition
تعریف
cell definition
تعریف سل
circumscription
تعریف
description
تعریف
complimented
تعریف
portrayal
تعریف
compliment
تعریف
extolment
تعریف
portrayals
تعریف
qualities
تعریف
definiens
تعریف
explanation
تعریف
explanations
تعریف
quality
تعریف
definitions
تعریف
comkplimentarily
با تعریف
unreel
تعریف کردن
complimenting
تعریف کردن از
operational definition
تعریف عملیاتی
nosography
تعریف امراض
macro definition
درشت تعریف
macro difinition
درشت تعریف
macro definition
تعریف ماکرو
job definition
تعریف برنامه
honorable
شایان تعریف
he is well spoken of
از او تعریف می کنند
block definition
تعریف بلوک
anarthrous
بی حرف تعریف
say a good word for
تعریف کردن
self aggrandizement
تعریف از خود
field definition
تعریف فیلد
data definition
تعریف داده
definition of a problem
تعریف یک برنامهThe
problem definition
تعریف مسئله
emblazon
تعریف کردن
extoll
تعریف کننده
extoller
تعریف کننده
the d. article
حرف تعریف
to crack up
تعریف کردن
undefined
تعریف نشده
circular definition
تعریف دوری
compliments
تعریف کردن از
glorifying
تعریف کردن
traduce
تعریف کردن
traduced
تعریف کردن
traduces
تعریف کردن
traducing
تعریف کردن
recounting
تعریف کردن
define
تعریف کردن
defined
تعریف کردن
defines
تعریف کردن
glorify
تعریف کردن
glorifies
تعریف کردن
recounts
تعریف کردن
praised
تعریف کردن
praises
تعریف کردن
praising
تعریف کردن
complimented
تعریف کردن از
compliment
تعریف کردن از
definable
تعریف پذیر
recount
تعریف کردن
recounted
تعریف کردن
defining
تعریف کردن
depictions
نگارش تعریف
depiction
نگارش تعریف
recitation
تعریف موضوع
articles
حرف تعریف
article
حرف تعریف
recitations
تعریف موضوع
complimentary
تعریف امیز
exponents
تعریف کننده
exponent
تعریف کننده
praise
تعریف کردن
portraiture
پیکر نگاری تعریف
undefined entry
فقره تعریف نشده
undefined label
برچسب تعریف نشده
user defined
تعریف یا انتخاب کاربر
Defined depth finder
تعریف عمق یاب
well defined function
تابع خوش تعریف
data definition language
زبان تعریف داده ها
indefinably
غیر قابل تعریف
indefinable
غیر قابل تعریف
redefining
دوباره تعریف کردن
redefines
دوباره تعریف کردن
self applauding
تعریف کننده از خود
predefined
از پیش تعریف شده
partially defined
پاره تعریف شده
self flattering
تعریف کننده از خود
self prasise
خودفروشی تعریف از خود
object oriented
تصویری که از بردارهای تعریف
redefined
دوباره تعریف کردن
redefine
دوباره تعریف کردن
system v interface definition
تعریف میانجی سیستم 5
clear-cut
درست تعریف شده
To blow ones own trumpet.
از خود تعریف کردن
data description language
زبان تعریف داده
data definition statement
حکم تعریف داده ها
domain of definition
دامنه تعریف
[ریاضی]
ddl
زبان تعریف داده
definite a
The حرف تعریف چون
dd statement
دستور تعریف داده
defined function
تابع تعریف شده
dimensioning
تعریف اندازه چیزی
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
messages
قوانین از پیش تعریف شده که کد
predefined function
تابع از پیش تعریف شده
accuracy
تعریف دقیق تر خواهد بود
self congratulation
تعریف از خود تجلیل نفس
self applause
تعریف وتمجید از خود خودستایی
quantification
معرفی عناصر یک جسم تعریف
He Spoke very highly of you.
از شما خیلی تعریف می کرد
message
قوانین از پیش تعریف شده که کد
user defined
تعریف شده توسط کاربر
expressions
تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
to plaster any one with praise
تعریف زیادبار کسی کردن
predefined process
فرایند از پیش تعریف شده
expression
تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
redefinable
انچه مجددا قابل تعریف است
parameters
ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
predefined process symbol
علامت فرایند از پیش تعریف شده
self aggrandizing
تعریف کننده از مقام خود خودبزرگساز
ambiguities
آنچه به روشنی تعریف نشده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com