English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
passion تعصب شدید
Other Matches
fervour حرارت شدید اشتیاق شدید
fervor حرارت شدید اشتیاق شدید
peninsularity تعصب
dispassionate بی تعصب
narrow minddedness تعصب
indfferent بی تعصب
zealotry تعصب
fixed idea تعصب
partisanship تعصب
prejudice تعصب
prejudices تعصب
prepossession تعصب
unprejudiced بی تعصب
bigotry تعصب
open-minded بی تعصب
preconceptions تعصب
preconception تعصب
fanaticism تعصب
bias طرفداری تعصب
intolerancy تعصب ناتوانی
zeal گرمی تعصب
dogmatism تعصب مذهبی
partiality تعصب غرض
intolerance تعصب ناتوانی
racial prejudice تعصب نژادی
religiosity تعصب مذهبی
biases طرفداری تعصب
party spirit تعصب حزبی
fanatically از روی تعصب
in a partisan spirit طرفدارانه ازروی تعصب
chauvinism تعصب در وطن پرستی
Please be unbiased(fair,objective). تعصب بخرج ندهید
jingoism وطن پرستی با تعصب
porenotion تعصب بلا تصور
priggism تعصب سخت مذهبی
chauvinism میهن پرستی از روی تعصب
pragmatism تعصب دراثبات عقیده خود
To be biased (prejudiced). درمورد چیزی تعصب داشتن
dogmatize تعصب مذهبی نشان دادن
bigotry سرسختی درعقیده عمل تعصب امیز
clannish دارای تعصب قبیلهای پیوستگی ایلی
prejudice agaiast a person غرض نسبت بکسی از روی تعصب
p in favour of a person تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
Zeal without knowledge is a runaway horse . <proverb> جانفشانى و تعصب جاهلانه ,همچون اسبى افسار گسیخته است .
mumpsimus ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
sweltering شدید
extensive شدید
boisterous شدید
forcible شدید
sopping شدید
inclement شدید
diametric شدید
raging شدید
diametrical شدید
draconic شدید
keen شدید
strenuous شدید
stalwart شدید
vigorous شدید
drastic شدید
drastically شدید
tougher شدید
stalwarts شدید
tough شدید
towering شدید
toughest شدید
keenest شدید
rigorous شدید
two fisted شدید
slashing شدید
rugged شدید
grievous شدید
incontrollable شدید
intense شدید
vehemently شدید
vehement شدید
climacteric <adj.> شدید
intensive شدید
hyperpyrexia تب شدید
high wrought شدید
acute شدید
severest شدید
severer شدید
severe شدید
violent شدید
actude conditions شرایط شدید
advertising blitz تبلیغات شدید
aggravator شدید کننده
workouts کار شدید
workouts ورزش شدید
an intensive particle ادات شدید
violent wind باد شدید
schwarmerei احساسات شدید
sthenic شدید نیرومند
hypersensitivity حساسیت شدید
hyperinflation تورم شدید
high rate discharge تخلیه شدید
high order detonation انفجار شدید
rumbustious سخت شدید
high explosive سوختار شدید
galloping inflation تورم شدید
clavus سردرد شدید
workout ورزش شدید
workout کار شدید
workout تمرین شدید
pash باران شدید
harder مشکل شدید
impetuous تند و شدید
bedlam اشتباه شدید
heavier شدید پرزور
heavies شدید پرزور
heaviest شدید پرزور
heavy شدید پرزور
hard مشکل شدید
vehemence غضب شدید
salvoes افهاراحساسات شدید
hardest مشکل شدید
gird ضربه شدید
exquisite شدید سخت
salvo افهاراحساسات شدید
slats ضربه شدید
boom رونق شدید
rushed حرکت شدید
chronic شدید گرانرو
rush حرکت شدید
booms رونق شدید
booming رونق شدید
rushing حرکت شدید
penchant میل شدید
rain cats and dogs <idiom> باران شدید
revulsion تنفر شدید
boomed رونق شدید
slat ضربه شدید
rain shower باران شدید
workouts تمرین شدید
nosedives نزول شدید کردن
nosediving نزول شدید یا ناگهانی
nosediving نزول شدید کردن
hardball رقابت شدید و بیرحمانه
strong jump جهش ابی شدید
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
groundswell طغیان شدید دریا
goings-over عیب جویی شدید
going-over عیب جویی شدید
nosedive نزول شدید کردن
escalating شدید کردن یا شدن
escalates شدید کردن یا شدن
escalated شدید کردن یا شدن
escalate شدید کردن یا شدن
nosedived نزول شدید یا ناگهانی
nosedive نزول شدید یا ناگهانی
nosedived نزول شدید کردن
hunger for data میل شدید به داده ها
yerk حرکت سریع و شدید
nosedives نزول شدید یا ناگهانی
violent pain درد سخت یا شدید
sternest سخت و محکم شدید
hyperdeflation انقباض پولی شدید
high explosive shell گلوله محترقه شدید
fanatics دارای احساسات شدید
high explosive ماده منفجره شدید
zing جیغ شدید وتند
fanatic دارای احساسات شدید
fanatical دارای احساسات شدید
did you hurt your self a ایاهیچ اذیت شدید
sterns سخت و محکم شدید
burst advertising شروع تبلیغات شدید
stern سخت و محکم شدید
sterner سخت و محکم شدید
hyperirritable دارای حساسیت شدید
die پارو زدن شدید
impacts اصابت اثر شدید
severely retarded عقب مانده شدید
pathetic دارای احساسات شدید
paroxysmal طغیانی سخت شدید
impact اصابت اثر شدید
nymphomania میل شدید زن بجماع
yen تمایل رغبت شدید
maelstrom طوفان یا گرداب شدید
mass casualties تلفات و ضایعات شدید
heightens شدید کردن بسط دادن
torrents جریان شدید سیل وار
torrent جریان شدید سیل وار
earnest سنگین علاقه شدید به چیزی
fury هیجان شدید وتند خشم
heighten شدید کردن بسط دادن
jars اعمال شوک شدید به یک وسیله
heightened شدید کردن بسط دادن
heightening شدید کردن بسط دادن
jarred اعمال شوک شدید به یک وسیله
jar اعمال شوک شدید به یک وسیله
give someone a good run for her money <idiom> رقابت شدید به وجود آوردن
heady عجول شدید مست کننده
high explosive antitank گلوله سوختار شدید ضد تانک
candescent دارای تشعشع یاگرمای شدید
hysteric دارای هیجان شدید یاهیستری
ground swell طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
hobby-horses کار مورد علاقهی شدید
hyperesthesia حساسیت شدید در یک ناحیه بدن
hyperaesthesia حخساسیت شدید در یک ناحیه بدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com