Dictiornary-Farsi | تعطیلات در کنار دریا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
holiday at the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
holiday by the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا


Other Matches

strands	کنار دریا
shores	کنار دریا
coast	کنار دریا
waterside	کنار دریا
shore	کنار دریا
coasts	کنار دریا
strand	کنار دریا
seastrand	دریا کنار
seaside	دریا کنار
seacoast	دریا کنار
foreshores	کنار دریا
foreshore	کنار دریا
holiday by the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
waterside workmen	کارگران کنار دریا
inshore	نزدیک دریا کنار
seafront	اسکله کنار دریا
seafronts	اسکله کنار دریا
sea dike	دیوار کنار اب دریا
holiday at the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
polder	اراضی پست کنار دریا
We wI'll go to the seaside this coming ( next ) summer .	امسال تابستان می رویم کنار دریا
water terminal	ترمینالهای ابی اسکلههای کنار دریا
continental shelf	مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide	کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity	نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
holiday	تعطیلات
hols	مخفف تعطیلات
get away from it all <idiom>	به تعطیلات رفتن
bank holidays	تعطیلات بانکی
bank holidays	تعطیلات رسمی
to take a vacation	به تعطیلات رفتن
to take leave	به تعطیلات رفتن
Weekend	تعطیلات آخر هفته
legal holiday	تعطیلات رسمی وقانونی
vacationer	گشتگر ایام تعطیلات
vacationist	گشتگر ایام تعطیلات
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?	تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
holiday cottage	ویلای اجاره ای برای تعطیلات
I am here on holiday.	من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
mean sea level	سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
Bang went our annul holidays.	تعطیلات سالانه ماهم مالیده (ملغی شد)
I'm really looking forward to the weekend.	من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Christmas comes but once a year. <proverb>	جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
bank holiday	هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
That's the end of our holiday.	این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
So much for our holiday.	این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
holding anchorage	لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
pasch	عید فصح تعطیلات عید پاک
mean sea level	ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
brim	کنار
side aisle	کنار
apart	کنار
waterfronts	اب کنار
brims	کنار
marge	کنار
brimming	کنار
waterfront	اب کنار
brimmed	کنار
ex-	کنار
marginate	کنار
margins	کنار
banks	کنار
bank	کنار
edge	: کنار
on shore	بر کنار
edges	: کنار
ex	کنار
besides	کنار
recess	کنار
recesses	کنار
border line	خط کنار
bourne	کنار
margin	کنار
lotos	کنار
border	کنار
verges	کنار
lip	کنار
rim	کنار
lote	کنار
abutment	کنار
lotuses	کنار
along side	در کنار
lotus	کنار
along side	تا کنار
off	از کنار
rand	کنار
list	کنار
rims	کنار
bordered	کنار
bordering	کنار
verge	کنار
limit	کنار
brink	کنار
away	کنار
bedside	کنار بستر
shipboard	کنار کشتی
shipside	کنار کشتی
to leave off	کنار گذاشتن
lay away	کنار گذاشتن
bypassing	کنار گذار
shelf	کنار گذاشتن
bypassed	کنار گذار
lotus-eaters	کنار خوار
bypasses	کنار گذار
sidelined	خط کنار زمین
sideline	خط کنار زمین
lotus-eater	کنار خوار
to lay aside	کنار گذاشتن
put in	کنار امدن با
by the side of the road	در کنار جاده
deposits	کنار گذاشتن
to put a way	کنار گذاشتن
to put by	کنار گذاشتن
earmark	کنار گذاشتن
graveside	در کنار آرامگاه
receded	کنار کشیدن
recedes	کنار کشیدن
wayside	کنار جاده
sheer	کنار رفتن
sides	سمت کنار
side	سمت کنار
receding	کنار کشیدن
riparian	رود کنار
roadsides	کنار جاده
by	نزدیک کنار
roadside	کنار جاده
gravesides	در کنار آرامگاه
touchline	خط کنار زمین
earmarks	کنار گذاشتن
lotus eater	کنار خوار
lote	درخت کنار
floret of ray	گلچه کنار
by the window	کنار پنجره
put aside	کنار گذاشتن
pull away	کنار گرفتن
recede	کنار کشیدن
pt down	کنار گذاردن
Joking aside. <idiom>	شوخی به کنار.
next	جنب کنار
lotuses	درخت کنار
lotus	درخت کنار
Joking apart. <idiom>	شوخی به کنار.
side foot	ضربه با کنار پا
side step	کنار رفتن
strand	کنار رود
step aside	کنار رفتن
limbo	کنار دوزخ
to set by	کنار گذاشتن
lotos	درخت کنار
strands	کنار رود
off	از روی از کنار
reserves	کنار گذاشتن
reserve	کنار گذاشتن
put away	کنار گذاردن
withdrawal	کنار کشیدن
withdrawals	کنار کشیدن
bow out	کنار کشیدن
coping	کنار امدن
bypass	کنار گذار
sidelining	خط کنار زمین
sidelines	خط کنار زمین
Stand asid . step aside .	کنار بایست
reserving	کنار گذاشتن
riverside	کنار رور
deposit	کنار گذاشتن
overrule	کنار گذاشتن
lotos eater	کنار خوار
overruled	کنار گذاشتن
overrules	کنار گذاشتن
colocate	کنار هم قرار گرفتن
cross block	سد کردن خط دفاعی از کنار
the ins and outs	گوشه و کنار جرئیات
ratch	کنار یا لبه کشتی
road side	کنار جاده یا خیابان
safety fence	جانپناه کنار راه
barrier inspection	بازدید کنار جاده
down the line	ضربه از کنار زمین
to put something on the shelf <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن
marshal	داوران کنار مسیر
marshaled	داوران کنار مسیر
road ditch	راه آب [کنار جاده]
marshaling	داوران کنار مسیر
marshalled	داوران کنار مسیر
marshals	داوران کنار مسیر
Try to be serious for a change .	شوخی رابگذار کنار
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
jooshim	داور کنار تکواندو
franco alongside ship	تحویل کنار کشتی
to stand at [by] the window	کنار پنجره ایستادن
long shore	وابسته بدریا کنار
sculls	پاروی کنار قایق
scull	پاروی کنار قایق
ex warehouse	تحویل در کنار انبار
a seat by the window	یک صندلی کنار پنجره
ex ship	تحویل در کنار کشتی
to set aside [temporarily]	[موقتا] کنار گذاشتن
roadhouse	میخانهی کنار راه
roadhouses	میخانهی کنار راه
sculled	پاروی کنار قایق
to put something into cold storage <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن