Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 32 (1 milliseconds)
English
Persian
belonging to another
تعلق به غیر
Search result with all words
attachment
تعلق
incidence
تعلق واقعی مالیات مشمولیت
birthright
حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
accrue
تعلق گرفتن
accrues
منتج گردیدن تعلق گرفتن
accrues
تعلق گرفتن
accruing
منتج گردیدن تعلق گرفتن
accruing
تعلق گرفتن
belong
تعلق داشتن
belonged
تعلق داشتن
belongs
تعلق داشتن
fixation
خیره شدگی تعلق خاطر
fixations
خیره شدگی تعلق خاطر
rent
ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
dependencies
تعلق
dependency
تعلق
accru
تعلق
belongingness
تعلق پذیری
dutiable goods
کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
free haul
در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
incurrence
تعلق گرفتگی
intimacy principle
اصل تعلق
quantity allowance
تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
royalty tonnage
ی که حق الامتیازبدان تعلق میگیردبتن شماری
tenant right
حقی است که درانقضای مهلت مقرر بابت تغییراتی که مستاجر در عین مستاجره داده و انتفاع ازانها ناتمام مانده است به وی تعلق می گیرد
that right inheres in him
ان حق باو تعلق میگیرد
out of one's element
<idiom>
جایی که به شخص تعلق ندارد
neither fish nor fowl
<idiom>
چیزی که به گروه مشخص تعلق ندارد
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
One day I want to have a horse of my very own.
روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
accrue
تعلق گرفتن
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com