Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
emulsion
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioned
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioning
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsions
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
Other Matches
dispersoid
پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
polymers
جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
polymer
جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
variable incidence
جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
micronize
بصورت ذرات ریز وپودر ماننددر اوردن
variable pitch
جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
suspension
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspensions
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
aerosol
تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
aerosols
تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
filigree
تزئیناتی بشکل ذرات ریز یادانههای تسبیح که امروزه بصورت سیمهای ریز طلاونقره و یا مسی در اطراف الات زرین وسیمین ساخته میشود
stabile
مستقر وپایدار
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
intermoleculary
بین ذرات در داخل ذرات
solvability
محلولی
insolubility
غیر محلولی
aqua
محلولی بشکل اب
solution polymerization
بسپارش محلولی
corporals
جسمی
corporeal
جسمی
somatic
جسمی
bodily pain
جسمی
carnal
جسمی
corporal
جسمی
substantial
جسمی
physical psychological
جسمی- روانی
materials
کلی جسمی
superphysical
ابر جسمی
so matic
طبیعی جسمی
material
کلی جسمی
physically handicapped
معلول جسمی
picker
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
corporeity
خاصیت جسمی یامادی
the colouring p of a substance
ماده رنگ دهنده جسمی
somatotype
نوع جسم ساختمان جسمی
embolic
مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی
somatotypic
نوع جسم ساختمان جسمی
whaleback
هر جسمی شبیه پشت بالن
transubstantiation
تبدیل جسمی بجسم دیگر
electrolysis
تجزیه جسمی بوسیله جریان برق
heredity
رسیدن خصوصیات جسمی وروحی بارث
radio activity
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
allotrope
جسمی که مستعدتبدیل بچند صورت یا ماده باشد
radioactivity
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
gyrostat
التی که جنبش وضعی جسمی رانشان میدهد
hemihydrate
هیدرات جسمی که دارای نیم ملکول اب است
declination
فاصله زاویهای تا جسمی روی کره سماوی
penance
تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
tags
جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
tag
جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
catalysis
اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
terrtorialize
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
luminescence
پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
abeyance
تعلیق
suspense
تعلیق
deep freezes
تعلیق
suspensions
تعلیق
suspension
تعلیق
deep freeze
تعلیق
interruption
تعلیق
interruptions
تعلیق
hang
تعلیق
hangs
تعلیق
pendency
تعلیق
metamer
جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
ingredient
ذرات
ingredients
ذرات
suspensive
تعلیق معلق
precipitant
تعلیق شدنی
precipitable
تعلیق پذیر
suspension
ایست تعلیق
suspension of punishment
تعلیق مجازات
suspensive
درحال تعلیق
spring suspension
تعلیق فنری
reduction to absurdity
تعلیق به محال
remainder
حالت تعلیق
stay of proceedings
تعلیق دادرسی
reprieval
تعلیق مجازات
cardanic suspension
تعلیق کاردان
colloidal suspension
تعلیق کلوییدی
abeyance or adeyancy
تعلیق تعویق
lay off
تعلیق کارگر
suspensions
ایست تعلیق
four point suspension
تعلیق چهارنقطهای
engine mounting
تعلیق موتور
probation
تعلیق مجازات
hanging prevention
ممانعت از تعلیق
suspense
درحال تعلیق
saddle bag
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
antimatter
جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
variable stroke
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
blood corpuscles
ذرات خون
barrier penetration by particles
نفوذ ذرات در سد
weight of solids
وزن ذرات
sand blasting
ذرات سنگ
planetesimal
ذرات سیارهای
fundamental particles
ذرات بنیادی
molecular attracticm
جاده ذرات
metal foulings
ذرات فلز
allergen
ذرات الرژی زا
denseness
تراکم ذرات
roily
پر از ذرات رسوبی
intermolecular
در داخل ذرات
particle physics
فیزیک ذرات
radioactive rays
ذرات رادیواکتیو
elementary particles
ذرات بنیادی
cosmic particles
ذرات کیهانی
intermolecular
بین ذرات
to be in suspension
در حالت تعلیق بودن
hanging
اویزان درحال تعلیق
on probation
به شرط تعلیق مجازات
on probation
در دوره تعلیق مجازات
suspensor
موجب تعلیق نگاهدارنده
suspension wheel
چرخ تعلیق خودرو
emulsifies
بحالت تعلیق دراوردن
emulsify
بحالت تعلیق دراوردن
to be on probation
در دوره تعلیق مجازات
emulsifying
بحالت تعلیق دراوردن
emulsified
بحالت تعلیق دراوردن
reprieve
تعلیق اجرای مجازات
hoisting
دستگاه تعلیق جرثقیل
reductio ad absurdum
تعلیق بامر محال
front wheel suspension
تعلیق چرخهای جلو
reprieves
تعلیق اجرای مجازات
reprieved
تعلیق اجرای مجازات
reprieving
تعلیق اجرای مجازات
acetolysis
تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
jet propulsion
جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
peach design
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
effective size of grain
قطر موثر ذرات
scattering of alpha particles
پراکندگی ذرات الفا
planetesimal hypothesis
فرضیه ذرات سیارهای
pollinium
توده ذرات گرده گل
particle physics
فیزیک ذرات اتمی
emulsion
ذرات چربی دراب
absorption of charged particles
جذب ذرات باردار
nebulize
تبدیل به ذرات کردن
segregation
تفکیک ذرات بتن
emulsioning
ذرات چربی دراب
emulsioned
ذرات چربی دراب
particulate
دارای ذرات ریز
thershold temperature
استانه دمای ذرات
emulsions
ذرات چربی دراب
cascade impactor
دستگاه جداسازی پی در پی ذرات
privation
محروم سازی تعلیق مقام
privations
محروم سازی تعلیق مقام
torsion bar
بار پیچشی اهرم تعلیق
front axle suspension
اویزش یا تعلیق اکسل جلو
suspends
معلق کردن تعلیق دادن
hypostasis
موجود فرضی حالت تعلیق
stultification
تعلیق بمحال احمق ساختن
suspending
معلق کردن تعلیق دادن
to be on probation
در دوره تعلیق مجازات بودن
suspend
معلق کردن تعلیق دادن
probation order
دستور یا حکم تعلیق مجازات
emulsifies
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsify
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
fall out
ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
isometrics
دارای ذرات ریز متساوی
cohesion
التصاق یا قوه جاذبه ذرات
emulsifying
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsified
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
isometric
دارای ذرات ریز متساوی
dispersion
متلاشی شدن خاکدانه ها به ذرات
polymerization
ترکیب و تراکم ذرات پلیمریزاسیون
leucocytosis
افزودگی ذرات سفید خون
granulate
دارای ذرات ریز کردن
vitrify
بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
suspends
تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
to give a suspended sentence
[British E]
حکم دوره تعلیق مجازات دادن
buggie
بوگی دستگاه تعلیق جلو توپ
suspending
تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspend
تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
monofilament
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
nucleon
ذرات اتم مثل نوترون وپروتون
achondrite
سنگ الماس بدون ذرات گرد
kinetic theory
فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
suspensoid
محلول سریشمی دارای ذرات معلق
cohesion
نیروی جاذبه بین ذرات همگن
vacuist
کسیکه معتقدبوجودخلادرمیان ذرات ماده میباشد
disperse
[درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
malthusian law of population
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
protoxide
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
grain size classification
طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
schiller
تلالو وزرق وبرق ذرات سنگ معدنی
grain orientation
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
lenticulate
ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
star design
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
bow wave
موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
atomised
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
amylose
مادهء قندی که داخل ذرات نشاستهای را تشکیل میدهد
atomises
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
texture
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
atomize
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizes
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com