Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
communication technician	تعمیر کارفنی مخابرات
Other Matches
communication operation instructions (co	دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
deadlines	منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
utilities'man	متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
deadline	منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
disrepair	احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
dock receipt	قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
communication	مخابرات
electric communication	مخابرات
signalled	رسته مخابرات
communication center	مرکز مخابرات
transmission	مخابرات ارسال
transmissions	مخابره مخابرات
telecommunications	مخابرات تلگرافی
transmissions	مخابرات ارسال
intercoms	مخابرات داخلی
intercom	مخابرات داخلی
transmission	مخابره مخابرات
subscriber line	خط مشترک [مخابرات]
communication	ارتباط و مخابرات
signaled	رسته مخابرات
telecommunication traffic	ترافیک مخابرات
telecommunication technique	تکنیک مخابرات
telecommunication network	شبکه مخابرات
interphone	مخابرات داخلی
signal panel	پرده مخابرات
signal corps	قسمت مخابرات
marking panel	پرده مخابرات
signal corps	رسته مخابرات
signal communications	ارتباط و مخابرات
communications	ارتباط و مخابرات
signal center	مرکز مخابرات
panel code	کد پرده مخابرات
signal bridge	پل مخابرات ناو
signal axis	محور مخابرات
radiographic	مخابرات رادیویی
data link	محور مخابرات
communication theory	تئوری مخابرات
communication technician	تکنیسین مخابرات
communication receiver	گیرنده مخابرات
panels	پرده مخابرات
communication engineering	مهندسی مخابرات
signal	رسته مخابرات
communication engineer	مهندس مخابرات
panel	پرده مخابرات
communication chief	رئیس مخابرات یکان
communication and electronics	رسته مخابرات و الکترونیک
area signal center	مرکز مخابرات منطقه
communication network	شبکه ارتباط و مخابرات
master station	پست اصلی مخابرات
intercepts	نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercept	نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepted	نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepting	نفوذکردن در شبکه مخابرات
standing operating procedures	روش جاری مخابرات
helio	ایینه ویژه مخابرات
signal operation instruction	دستور کار مخابرات
intercommunication	مخابرات داخلی یکان
cordless phone	تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless [cordless telephone]	تلفن بی سیم [مخابرات]
strangle	در مخابرات یعنی دستگاه
cordless telephone	تلفن بی سیم [مخابرات]
panel	پرده شبکه مخابرات
digital subscriber line [DSL]	خط مشترک دیجیتال [مخابرات ]
signaled	علایم مخابراتی مخابرات
signalled	علایم مخابراتی مخابرات
panels	پرده شبکه مخابرات
signal	علایم مخابراتی مخابرات
cordless telephone	گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
wigway	ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
teletypewriter	دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
spring loaded	فنری کلید ناپایدار در مخابرات
cryptofacility	تاسیسات مربوط به مخابرات رمز
asymmetric digital subscriber line [ADSL]	خط مشترک دیجیتال نامتقارن [مخابرات ]
phone extension	شماره تلفن فرعی [مخابرات]
cordless [cordless telephone]	گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
sign off	علایم ختم مخابرات یامکالمات
cordless phone	گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
tele communication	مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
radiograph	پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
radiographs	پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
communication deception	گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
cryptocompromise	تولید خطر برای مخابرات رمز
demodulate	از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
lights out	علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
loran	تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
instauration	تعمیر
repaired	تعمیر
spot repair	تعمیر در جا
service	تعمیر
serviced	تعمیر
repairing	تعمیر
upkeep	تعمیر
repair	تعمیر
remaking	تعمیر
repairs	تعمیر
renovation	تعمیر
face lifting	تعمیر
mending	تعمیر
maintenance	تعمیر
high bit-rate digital subscriber line [HDSL]	خط مشترک دیجیتال برای نرخ بیت بالا [مخابرات ]
repaired	تعمیر کردن
over haul	تعمیر اساسی
serviced	تعمیر کردن
repair time	مدت تعمیر
service	تعمیر کردن
retread process	تعمیر مجدد
refashion	تعمیر کردن
serviceability	قابلیت تعمیر
repair kit	جعبه تعمیر
repair	تعمیر کردن
gunner's mate	تعمیر کارتوپ
in bad repair	نیازمند تعمیر
out of repair	نیازمند تعمیر
in disrepair	محتاج تعمیر
spot repair	تعمیر در محل
field service	تعمیر در محل
restoring	تعمیر کردن
serviceability	تعمیر پذیری
reparation	تعمیر عوض
restore	تعمیر کردن
restored	تعمیر کردن
restores	تعمیر کردن
rehash	تعمیر کردن
rehashed	تعمیر کردن
rehashes	تعمیر کردن
patch up <idiom>	تعمیر کردن
refitting	تعمیر کردن
refitted	تعمیر کردن
refits	تعمیر کردن
patches	تعمیر کردن
patch	تعمیر کردن
mend	تعمیر کردن
mended	تعمیر کردن
mends	تعمیر کردن
refit	تعمیر کردن
darn [conservate]	تعمیر کردن
maintenance	تعمیر و نگهداری
emergency repair	تعمیر اضطراری
to patch up	تعمیر کردن
to do up	تعمیر رکدن
base repair	تعمیر اساسی
under repairing	دردست تعمیر
under repair	تحت تعمیر
aircraft repair	تعمیر هواپیما
serviceman	تعمیر کار
reconditioning	تعمیر مجدد
maintenance	نگهداری و تعمیر
darner	تعمیر کننده
fix	تعمیر کردن
fixes	تعمیر کردن
servicemen	تعمیر کار
under repair	در دست تعمیر
teleprinters	تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
teleprinter	تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
phonopore	اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
vamp	وصله تعمیر کردن
upkeep	هزینه نگهداری و تعمیر
steam fitter	تعمیر کارلوله بخار
repair pit	چاهک تعمیر اتومبیل
rebuild	نوسازی تعمیر مجدد
rebuilds	نوسازی تعمیر مجدد
dry docks	محل تعمیر کشتی
dock	حوضچه تعمیر ناو
docked	حوضچه تعمیر ناو
dry dock	محل تعمیر کشتی
docks	حوضچه تعمیر ناو
maintenance work	کار تعمیر و نگهداری
repair kit	دست ابزاروسایل تعمیر
plate layer	متصدی تعمیر خط اهن
pattern generator	مولد تعمیر کار
mean time to repair	زمان میانگین تعمیر
mean repair time	زمان میانگین تعمیر
docking report	گزارش تعمیر ناو
maintenance routine	روال تعمیر و نگهداری
serviced	بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
customer	نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
remote servicing	تعمیر و نگهداری از راه دور
remote maintenance	تعمیر و نگهداری از راه دور
service	بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
terminals	خرابی که قابل تعمیر نیست
terminal	خرابی که قابل تعمیر نیست
customers	نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
mending	گردآوری شده برای تعمیر
to repair the roof	بام [خانه] را تعمیر کردن
motor tool	ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
maintenance programmer	برنامه نویس تعمیر ونگهداری
floating dock	حوضچه شناور تعمیر کشتی
fit call	رده یکم تعمیر و نگهداری
maintenance shop	کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
deffered maintenance	تعمیر ونگهداری غیر معمولی
awaiting aircraft availability	زمان انتظار درخط تعمیر
dry docks	استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
dry dock	استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
dial up line	خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
accumulation time	زمان تحت تعمیر بودن وسیله
bodywork	ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
green run	اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
to repair a flat tire	لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to mend a puncture	لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
relaying	برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com