English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 251 (42 milliseconds)
English Persian
service تعمیر کردن
serviced تعمیر کردن
repair تعمیر کردن
repaired تعمیر کردن
patch تعمیر کردن
patches تعمیر کردن
mend تعمیر کردن
mended تعمیر کردن
mends تعمیر کردن
refit تعمیر کردن
refits تعمیر کردن
refitted تعمیر کردن
refitting تعمیر کردن
restore تعمیر کردن
restored تعمیر کردن
restores تعمیر کردن
restoring تعمیر کردن
rehash تعمیر کردن
rehashed تعمیر کردن
rehashes تعمیر کردن
fix تعمیر کردن
fixes تعمیر کردن
refashion تعمیر کردن
to patch up تعمیر کردن
patch up <idiom> تعمیر کردن
darn [conservate] تعمیر کردن
Search result with all words
repair درست کردن جبران کردن تعمیر
repaired درست کردن جبران کردن تعمیر
preventative بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
deadline منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
overhaul پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
remodel عوض کردن تعمیر کردن
remodeled عوض کردن تعمیر کردن
remodeling عوض کردن تعمیر کردن
remodelled عوض کردن تعمیر کردن
remodelling عوض کردن تعمیر کردن
remodels عوض کردن تعمیر کردن
preventive بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
graving dock اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
vamp وصله تعمیر کردن
to mend a puncture لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to repair a flat tire لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to repair the roof بام [خانه] را تعمیر کردن
Other Matches
utilities'man متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
disrepair احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
instauration تعمیر
renovation تعمیر
service تعمیر
maintenance تعمیر
upkeep تعمیر
repair تعمیر
serviced تعمیر
repaired تعمیر
repairing تعمیر
face lifting تعمیر
repairs تعمیر
spot repair تعمیر در جا
mending تعمیر
remaking تعمیر
gunner's mate تعمیر کارتوپ
field service تعمیر در محل
maintenance نگهداری و تعمیر
serviceability قابلیت تعمیر
servicemen تعمیر کار
serviceability تعمیر پذیری
to do up تعمیر رکدن
spot repair تعمیر در محل
reparation تعمیر عوض
retread process تعمیر مجدد
over haul تعمیر اساسی
in disrepair محتاج تعمیر
aircraft repair تعمیر هواپیما
base repair تعمیر اساسی
maintenance تعمیر و نگهداری
darner تعمیر کننده
under repair در دست تعمیر
reconditioning تعمیر مجدد
serviceman تعمیر کار
repair time مدت تعمیر
emergency repair تعمیر اضطراری
repair kit جعبه تعمیر
under repairing دردست تعمیر
in bad repair نیازمند تعمیر
under repair تحت تعمیر
out of repair نیازمند تعمیر
repair kit دست ابزاروسایل تعمیر
pattern generator مولد تعمیر کار
repair pit چاهک تعمیر اتومبیل
rebuilds نوسازی تعمیر مجدد
upkeep هزینه نگهداری و تعمیر
docked حوضچه تعمیر ناو
dry docks محل تعمیر کشتی
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
communication technician تعمیر کارفنی مخابرات
dock حوضچه تعمیر ناو
rebuild نوسازی تعمیر مجدد
dry dock محل تعمیر کشتی
steam fitter تعمیر کارلوله بخار
docks حوضچه تعمیر ناو
maintenance work کار تعمیر و نگهداری
mean repair time زمان میانگین تعمیر
docking report گزارش تعمیر ناو
plate layer متصدی تعمیر خط اهن
mean time to repair زمان میانگین تعمیر
dry docks استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
terminals خرابی که قابل تعمیر نیست
terminal خرابی که قابل تعمیر نیست
mending گردآوری شده برای تعمیر
customer نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
customers نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
deffered maintenance تعمیر ونگهداری غیر معمولی
serviced بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
fit call رده یکم تعمیر و نگهداری
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
motor tool ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
remote servicing تعمیر و نگهداری از راه دور
awaiting aircraft availability زمان انتظار درخط تعمیر
maintenance programmer برنامه نویس تعمیر ونگهداری
dry dock استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
floating dock حوضچه شناور تعمیر کشتی
maintenance shop کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
remote maintenance تعمیر و نگهداری از راه دور
awaiting aircraft availability زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
green run اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
bodywork ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
Can you repair my car? آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
relaying برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
unserviceable غیرقابل تعمیر غیر قابل توزیع
accumulation time زمان تحت تعمیر بودن وسیله
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
Can you get it repaired? آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
problem یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
mean متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
dock trials ازمایشهای بعد از تعمیر ناو ازمایش قبل از دریانوردی
meanest متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
problems یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
Can you mend this puncture? آیا میتوانید این پنچری تایر را تعمیر کنید؟
steeplejacks بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
steeplejack بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
shipyard کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
custodian فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodians فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
air man کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
maintenance قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
heaps مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaping مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heap مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
toolbox جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
murage مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
gas fitter فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
splicing تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
spliced تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splice تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splices تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
repairable اصلاح پذیر تعمیر پذیر
reparable اصلاح پذیر تعمیر پذیر
maintenance تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
modification kit جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringe تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstands مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correct تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringed تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preach وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringing تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
point اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
sterilised گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woo افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
married under a contract unlimited perio زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploits استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstood مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploiting استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstanding مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilizes گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checks بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crosses تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilized گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
withstand مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilises گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checked بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com