English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
darner تعمیر کننده
Other Matches
utilities'man متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
deadlines منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
disrepair احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
serviced تعمیر
spot repair تعمیر در جا
renovation تعمیر
repaired تعمیر
repairing تعمیر
repair تعمیر
remaking تعمیر
repairs تعمیر
instauration تعمیر
maintenance تعمیر
service تعمیر
mending تعمیر
face lifting تعمیر
upkeep تعمیر
spot repair تعمیر در محل
serviceman تعمیر کار
maintenance نگهداری و تعمیر
mended تعمیر کردن
mends تعمیر کردن
serviced تعمیر کردن
refit تعمیر کردن
aircraft repair تعمیر هواپیما
repair kit جعبه تعمیر
refits تعمیر کردن
gunner's mate تعمیر کارتوپ
refitted تعمیر کردن
refitting تعمیر کردن
servicemen تعمیر کار
service تعمیر کردن
mend تعمیر کردن
base repair تعمیر اساسی
over haul تعمیر اساسی
darn [conservate] تعمیر کردن
patch up <idiom> تعمیر کردن
to do up تعمیر رکدن
to patch up تعمیر کردن
patches تعمیر کردن
patch تعمیر کردن
under repair در دست تعمیر
under repair تحت تعمیر
under repairing دردست تعمیر
rehashed تعمیر کردن
rehashes تعمیر کردن
refashion تعمیر کردن
in disrepair محتاج تعمیر
out of repair نیازمند تعمیر
in bad repair نیازمند تعمیر
reconditioning تعمیر مجدد
repaired تعمیر کردن
field service تعمیر در محل
restores تعمیر کردن
restoring تعمیر کردن
restored تعمیر کردن
serviceability تعمیر پذیری
retread process تعمیر مجدد
serviceability قابلیت تعمیر
rehash تعمیر کردن
fix تعمیر کردن
maintenance تعمیر و نگهداری
reparation تعمیر عوض
repair time مدت تعمیر
repair تعمیر کردن
emergency repair تعمیر اضطراری
fixes تعمیر کردن
restore تعمیر کردن
repair kit دست ابزاروسایل تعمیر
rebuild نوسازی تعمیر مجدد
rebuilds نوسازی تعمیر مجدد
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
steam fitter تعمیر کارلوله بخار
dock حوضچه تعمیر ناو
docked حوضچه تعمیر ناو
docks حوضچه تعمیر ناو
upkeep هزینه نگهداری و تعمیر
dry docks محل تعمیر کشتی
repair pit چاهک تعمیر اتومبیل
pattern generator مولد تعمیر کار
mean time to repair زمان میانگین تعمیر
mean repair time زمان میانگین تعمیر
vamp وصله تعمیر کردن
plate layer متصدی تعمیر خط اهن
docking report گزارش تعمیر ناو
dry dock محل تعمیر کشتی
communication technician تعمیر کارفنی مخابرات
maintenance work کار تعمیر و نگهداری
maintenance shop کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
maintenance programmer برنامه نویس تعمیر ونگهداری
mending گردآوری شده برای تعمیر
dry dock استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
to repair the roof بام [خانه] را تعمیر کردن
dry docks استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
awaiting aircraft availability زمان انتظار درخط تعمیر
fit call رده یکم تعمیر و نگهداری
customers نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
customer نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
floating dock حوضچه شناور تعمیر کشتی
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
serviced بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
terminals خرابی که قابل تعمیر نیست
motor tool ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
terminal خرابی که قابل تعمیر نیست
remote maintenance تعمیر و نگهداری از راه دور
remote servicing تعمیر و نگهداری از راه دور
deffered maintenance تعمیر ونگهداری غیر معمولی
awaiting aircraft availability زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
green run اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
to mend a puncture لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
bodywork ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
Can you repair my car? آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
relaying برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
accumulation time زمان تحت تعمیر بودن وسیله
to repair a flat tire لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
unserviceable غیرقابل تعمیر غیر قابل توزیع
overhauling پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
Can you get it repaired? آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
Can you mend this puncture? آیا میتوانید این پنچری تایر را تعمیر کنید؟
dock trials ازمایشهای بعد از تعمیر ناو ازمایش قبل از دریانوردی
mean متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
steeplejack بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
problems یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
steeplejacks بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
meanest متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
problem یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
shipyard کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
graving dock اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
air man کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
custodians فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
custodian فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
maintenance قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
heaping مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaps مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heap مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
preventive بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventative بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
toolbox جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
murage مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
gas fitter فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
overhauls برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
splicing تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splices تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
spliced تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splice تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
repair درست کردن جبران کردن تعمیر
repaired درست کردن جبران کردن تعمیر
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com