Dictiornary-Farsi | تعهد تجارت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
enterprise	تعهد تجارت
enterprises	تعهد تجارت


Other Matches

custom of a trade	عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
lawmerchant	حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
considerations	وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration	وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
warranties	تضمین تعهد تعهد قانونی
warranty	تضمین تعهد تعهد قانونی
subscribing	تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes	تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed	تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe	تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
bond	تعهد
commitment	تعهد
assumes	تعهد
obligations	تعهد
assume	تعهد
contract	تعهد
onus	تعهد
obligation	تعهد
commitments	تعهد
assurance	تعهد
assurances	تعهد
liabilities	تعهد
liability	تعهد
warranties	تعهد
warranty	تعهد
mandating	تعهد
mandates	تعهد
engagements	تعهد
engagement	تعهد
mandate	تعهد
mandated	تعهد
sponsion	تعهد
guarantees	تعهد
guaranteed	تعهد
guarantee	تعهد
obstriction	تعهد
oblogation	تعهد
committment	تعهد
bank bond	تعهد
assumpsit	تعهد
assunption	تعهد
undertaking	تعهد
underwriting	تعهد کردن
take on	تعهد کردن
substitution of a different obligation	تبدیل تعهد
substitution of an obligation	تبدیل تعهد
underwritten	تعهد کردن
underwrites	تعهد کردن
underwrite	تعهد کردن
honoring	انجام تعهد
honors	انجام تعهد
honour	انجام تعهد
honoured	انجام تعهد
honouring	انجام تعهد
without engagement	فاقد تعهد
honours	انجام تعهد
to take on	تعهد کردن
honored	انجام تعهد
underwrote	تعهد کردن
undertaken	تعهد کردن
undertakes	تعهد کردن
termination of an obligation	انقضاء تعهد
subscription	تعهد پرداخت
subscriptions	تعهد پرداخت
extinction of an obligation	انقضاء تعهد
discharge of an obligation	سقوط تعهد
undertake	تعهد کردن
fulfilment of an obligation	اجرای تعهد
recognizance	تعهد نامه
preengagement	تعهد قبلی
peremptory undertaking	تعهد قاطع
nonalignment	عدم تعهد
mature obligation	تعهد حال
liability to disease	تعهد امادگی
implied assumpist	تعهد ضمنی
fulfilment of an obligation	ایفاء تعهد
breach of an obligation	تخلف از تعهد
covenant	تعهد کردن
covenants	تعهد کردن
warranties	تعهد کننده
committal	تعهد الزام
warranty	تعهد کننده
subscribers	تعهد کننده
subscriber	تعهد کننده
good performance bond guarntee	وثیقه انجام تعهد
unilateral contract	تعهد یک جانبه ایقاع
joint bond	تعهد یا ضمانت مشترک
long tail liability	تعهد طولانی مدت
liabilities	تعهد موجودی بانکی
liability	تعهد موجودی بانکی
warrantor	تعهد کننده ضامن
bond	تعهد موافقت نامه
binding cover	پوشش تعهد شده
disengagement	رهایی از قید یا تعهد
failure to comply with the transaction	عدم ایفاء تعهد
pledge	تعهد والتزام گروگذاشتن
pledged	تعهد والتزام گروگذاشتن
pledging	تعهد والتزام گروگذاشتن
pre engaged	دارای تعهد قبلی
honors	ایفای تعهد کردن
honoring	ایفای تعهد کردن
honoured	ایفای تعهد کردن
promissory	وابسته به تعهد یا قول
honour	ایفای تعهد کردن
plight	تعهد دادن گرفتاری
honored	ایفای تعهد کردن
novation	تبدیل تعهد یا مدیون
honours	ایفای تعهد کردن
pledges	تعهد والتزام گروگذاشتن
honouring	ایفای تعهد کردن
traffic	تجارت
trafficked	تجارت
trafficking	تجارت
traffics	تجارت
traded	تجارت
mysteries	تجارت
commerce	تجارت
graphics, business	تجارت
furriery	تجارت خز
mystery	تجارت
business	تجارت
trade	تجارت
businesses	تجارت
dishonours	تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonouring	تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoured	تعهد خود رامحترم نشمردن
covenant in low	تعهد ناشی ازحکم قانون
dishonour	تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonors	تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonored	تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoring	تعهد خود رامحترم نشمردن
long term credit commitment	تعهد اعتبار بلند مدت
guaranty	تضمین ضمانت یا تعهد کردن
covenants	منشور عقد بستن تعهد
pacta sunt servanda	تعهد الزام اور است
covenant	منشور عقد بستن تعهد
home trade	تجارت داخلی
foreign trade	تجارت خارجی
free in trade	تجارت ازاد
refinances	از نو تجارت کردن
free trader	تجارت ازاد
freedom of enterprise	ازادی تجارت
freedom of trade	ازادی تجارت
merchandise	تجارت کردن
floating trade	تجارت دریایی
internal commerce	تجارت داخلی
internal trade	تجارت داخلی
merchandies	تجارت کردن
restraint of trade	محدودیت تجارت
regional trade	تجارت منطقهای
refinance	از نو تجارت کردن
refinanced	از نو تجارت کردن
open trade	تجارت ازاد
mercantile law	قانون تجارت
maritime trade	تجارت دریایی
unfavorable trade	تجارت نامطلوب
unfavorable trade	تجارت نامساعد
traditional trade	تجارت سنتی
joint adventure	تجارت مشترک
trade deficit	کسری تجارت
law merchant	حقوق تجارت
law merchant	قانون تجارت
law of the staple	حقوق تجارت
trade barrier	مانع تجارت
refinancing	از نو تجارت کردن
free trade	تجارت ازاد
trafficked	تجارت غیرقانونی
traffics	تجارت غیرقانونی
business	موضوع تجارت
business law	حقوق تجارت
cabotage	تجارت ساحلی
carring trade	تجارت داخله
commercialism	تجارت گرائی
commercial	مربوط به تجارت
trafficking	تجارت غیرقانونی
bilateral trade	تجارت دوجانبه
chamber of commerce	اطاق تجارت
fair trade	تجارت عادلانه
fair trade	تجارت منصفانه
fair trade	تجارت مشروع
businesses	موضوع تجارت
laissez-faire	ازادی تجارت
flax trade	تجارت کتان
traffic	تجارت غیرقانونی
counter trade	تجارت متقابل
commercial code	قانون تجارت
chamber of trade	اتاق تجارت
chamber of commerce	اتاق تجارت
commercial law	قانون تجارت
commercial law	حقوق تجارت
subscriptions	وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
subscription	وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
transport trade	تجارت حمل و نقل
visibles	اقلام مرئی تجارت
free trade area	منطقه تجارت ازاد
mentoring	مرشدی [تجارت و بازرگانی]
It is both pilgrimage and commerce. <proverb>	هم زیارت است هم تجارت .
traded	تجارت داد و ستد
transport industry	تجارت حمل و نقل
carrying business	تجارت حمل و نقل