Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 234 (49 milliseconds)
English
Persian
covenant
تعهد کردن
covenants
تعهد کردن
underwrite
تعهد کردن
underwrites
تعهد کردن
underwriting
تعهد کردن
underwritten
تعهد کردن
underwrote
تعهد کردن
undertake
تعهد کردن
undertaken
تعهد کردن
undertakes
تعهد کردن
take on
تعهد کردن
to take on
تعهد کردن
Search result with all words
subscribe
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
contract
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
grant
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
honored
ایفای تعهد کردن
honoring
ایفای تعهد کردن
honors
ایفای تعهد کردن
honour
ایفای تعهد کردن
honoured
ایفای تعهد کردن
honouring
ایفای تعهد کردن
honours
ایفای تعهد کردن
warrant
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
guaranty
تضمین ضمانت یا تعهد کردن
pre engage
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
sign off
از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
Other Matches
considerations
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
warranties
تضمین تعهد تعهد قانونی
warranty
تضمین تعهد تعهد قانونی
oblogation
تعهد
sponsion
تعهد
warranties
تعهد
liabilities
تعهد
mandate
تعهد
obstriction
تعهد
assumpsit
تعهد
assunption
تعهد
warranty
تعهد
bond
تعهد
guarantees
تعهد
guarantee
تعهد
assurances
تعهد
bank bond
تعهد
guaranteed
تعهد
assurance
تعهد
contract
تعهد
mandating
تعهد
commitment
تعهد
assumes
تعهد
engagements
تعهد
assume
تعهد
onus
تعهد
committment
تعهد
obligation
تعهد
liability
تعهد
mandates
تعهد
engagement
تعهد
obligations
تعهد
undertaking
تعهد
mandated
تعهد
commitments
تعهد
committal
تعهد الزام
honouring
انجام تعهد
honoured
انجام تعهد
discharge of an obligation
سقوط تعهد
subscriptions
تعهد پرداخت
liability to disease
تعهد امادگی
mature obligation
تعهد حال
enterprise
تعهد تجارت
enterprises
تعهد تجارت
implied assumpist
تعهد ضمنی
subscriber
تعهد کننده
substitution of an obligation
تبدیل تعهد
subscribers
تعهد کننده
substitution of a different obligation
تبدیل تعهد
honours
انجام تعهد
warranties
تعهد کننده
fulfilment of an obligation
ایفاء تعهد
honored
انجام تعهد
preengagement
تعهد قبلی
peremptory undertaking
تعهد قاطع
honoring
انجام تعهد
subscription
تعهد پرداخت
termination of an obligation
انقضاء تعهد
honors
انجام تعهد
recognizance
تعهد نامه
fulfilment of an obligation
اجرای تعهد
honour
انجام تعهد
without engagement
فاقد تعهد
warranty
تعهد کننده
breach of an obligation
تخلف از تعهد
extinction of an obligation
انقضاء تعهد
nonalignment
عدم تعهد
novation
تبدیل تعهد یا مدیون
good performance bond guarntee
وثیقه انجام تعهد
pledging
تعهد والتزام گروگذاشتن
pledged
تعهد والتزام گروگذاشتن
warrantor
تعهد کننده ضامن
pledges
تعهد والتزام گروگذاشتن
pledge
تعهد والتزام گروگذاشتن
failure to comply with the transaction
عدم ایفاء تعهد
bond
تعهد موافقت نامه
joint bond
تعهد یا ضمانت مشترک
pre engaged
دارای تعهد قبلی
unilateral contract
تعهد یک جانبه ایقاع
binding cover
پوشش تعهد شده
promissory
وابسته به تعهد یا قول
liabilities
تعهد موجودی بانکی
plight
تعهد دادن گرفتاری
liability
تعهد موجودی بانکی
long tail liability
تعهد طولانی مدت
disengagement
رهایی از قید یا تعهد
covenants
منشور عقد بستن تعهد
covenant in low
تعهد ناشی ازحکم قانون
pacta sunt servanda
تعهد الزام اور است
long term credit commitment
تعهد اعتبار بلند مدت
dishonours
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonouring
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoring
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonour
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoured
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonored
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonors
تعهد خود رامحترم نشمردن
covenant
منشور عقد بستن تعهد
subscriptions
وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
subscription
وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
offset of one obligation against another
تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
tacit
تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
onerous property
دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
collateral
عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
peremptory undertaking
تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
we underwrite the company
ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
implied assumpist
تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
liquidated damages
خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
nonappropriated funds
اعتبارات غیر سازمانی اعتبارات تعهد نشده
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
warranty
امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
warranties
امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
locarno treaty
بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstands
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstood
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com