English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (16 milliseconds)
English Persian
subscriber تعهد کننده
subscribers تعهد کننده
warranties تعهد کننده
warranty تعهد کننده
Search result with all words
warrantor تعهد کننده ضامن
Other Matches
considerations وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
warranty تضمین تعهد تعهد قانونی
warranties تضمین تعهد تعهد قانونی
subscribe تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
obligations تعهد
undertaking تعهد
contract تعهد
liabilities تعهد
liability تعهد
engagement تعهد
bond تعهد
obstriction تعهد
oblogation تعهد
guarantees تعهد
guaranteed تعهد
bank bond تعهد
assunption تعهد
assumpsit تعهد
committment تعهد
engagements تعهد
obligation تعهد
warranties تعهد
warranty تعهد
guarantee تعهد
mandating تعهد
mandates تعهد
commitment تعهد
mandated تعهد
sponsion تعهد
commitments تعهد
assume تعهد
assumes تعهد
mandate تعهد
assurance تعهد
onus تعهد
assurances تعهد
honouring انجام تعهد
honour انجام تعهد
fulfilment of an obligation اجرای تعهد
honoured انجام تعهد
substitution of a different obligation تبدیل تعهد
substitution of an obligation تبدیل تعهد
take on تعهد کردن
honored انجام تعهد
honoring انجام تعهد
honors انجام تعهد
termination of an obligation انقضاء تعهد
extinction of an obligation انقضاء تعهد
undertaken تعهد کردن
undertakes تعهد کردن
discharge of an obligation سقوط تعهد
subscriptions تعهد پرداخت
implied assumpist تعهد ضمنی
breach of an obligation تخلف از تعهد
nonalignment عدم تعهد
subscription تعهد پرداخت
recognizance تعهد نامه
undertake تعهد کردن
honours انجام تعهد
underwriting تعهد کردن
enterprises تعهد تجارت
underwritten تعهد کردن
underwrote تعهد کردن
covenants تعهد کردن
mature obligation تعهد حال
without engagement فاقد تعهد
liability to disease تعهد امادگی
covenant تعهد کردن
peremptory undertaking تعهد قاطع
committal تعهد الزام
enterprise تعهد تجارت
underwrite تعهد کردن
to take on تعهد کردن
preengagement تعهد قبلی
fulfilment of an obligation ایفاء تعهد
underwrites تعهد کردن
pre engaged دارای تعهد قبلی
bond تعهد موافقت نامه
novation تبدیل تعهد یا مدیون
disengagement رهایی از قید یا تعهد
good performance bond guarntee وثیقه انجام تعهد
binding cover پوشش تعهد شده
unilateral contract تعهد یک جانبه ایقاع
liabilities تعهد موجودی بانکی
plight تعهد دادن گرفتاری
liability تعهد موجودی بانکی
joint bond تعهد یا ضمانت مشترک
long tail liability تعهد طولانی مدت
honoring ایفای تعهد کردن
honours ایفای تعهد کردن
promissory وابسته به تعهد یا قول
honors ایفای تعهد کردن
honour ایفای تعهد کردن
honoured ایفای تعهد کردن
honouring ایفای تعهد کردن
honored ایفای تعهد کردن
pledging تعهد والتزام گروگذاشتن
pledges تعهد والتزام گروگذاشتن
pledged تعهد والتزام گروگذاشتن
pledge تعهد والتزام گروگذاشتن
failure to comply with the transaction عدم ایفاء تعهد
guaranty تضمین ضمانت یا تعهد کردن
dishonours تعهد خود رامحترم نشمردن
covenant منشور عقد بستن تعهد
pacta sunt servanda تعهد الزام اور است
covenant in low تعهد ناشی ازحکم قانون
covenants منشور عقد بستن تعهد
dishonour تعهد خود رامحترم نشمردن
long term credit commitment تعهد اعتبار بلند مدت
dishonouring تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonored تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoring تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoured تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonors تعهد خود رامحترم نشمردن
subscriptions وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
subscription وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
offset of one obligation against another تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
tacit تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
sign off از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
onerous property دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
collateral عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
peremptory undertaking تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
implied assumpist تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
we underwrite the company ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
liquidated damages خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
warrants اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
novatio non presumiter تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
pre engage ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
grant واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
nonappropriated funds اعتبارات غیر سازمانی اعتبارات تعهد نشده
uncommitted غیر متعهد نشده تعهد نشده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com