English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
signification تعیین افهار
Other Matches
apophasis افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
remarked افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarks افهار داشتن افهار نظریه دادن
stateable افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
remark افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarking افهار داشتن افهار نظریه دادن
statable افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
statement افهار
enouncement افهار
sayings افهار
say-so افهار
predication افهار
saying افهار
proposal افهار
testimony افهار
statements افهار
utterances افهار
utterance افهار
dixit افهار
indigitation افهار
proposals افهار
showing افهار
avouchment افهار
declarations افهار
declaration افهار
adduction افهار
allegation افهار
allegations افهار
affirmance افهار
adductor افهار
say so افهار
testimonies افهار
showings افهار
suggestions افهار عقیده
says افهار داشتن
pooh-poohs افهار تنفروانزجار
pooh-poohing افهار تنفروانزجار
pooh-poohed افهار تنفروانزجار
says حرف افهار
declaring افهار داشتن
say حرف افهار
say افهار داشتن
condolence افهار تاسف
assertive افهار کننده
declarer افهار کننده
suggestion افهار عقیده
courtship افهار عشق
condolences افهار تاسف
declares افهار داشتن
pooh-pooh افهار تنفروانزجار
pooh pooh افهار تنفروانزجار
avowal افهار اشکار
avowal افهار صریح
avowals افهار اشکار
cumlaude با افهار تقدیر
avowals افهار صریح
option افهار میل
declaredly با افهار قطعی
expressing افهار کردن
expresses افهار کردن
expressed افهار کردن
affirmant افهار کننده
options افهار میل
an absurd statement افهار نا معقول
affirmations افهار قطعی
affirmation افهار قطعی
asserter افهار کننده
asseveration افهار جدی
express افهار کردن
assertion افهار مثبت
generality افهار عمومی
suggest افهار کردن
suggests افهار کردن
assertor افهار کننده
utterer افهار کننده
manifests افهار نامه
manifesting افهار نامه
manifested افهار نامه
manifest افهار نامه
suggesting افهار کردن
remarking افهار بیان
suggested افهار کردن
resent افهار تنفرکردن از
remarks افهار بیان
expression افهار عبارت
resented افهار تنفرکردن از
expressions افهار عبارت
declare افهار داشتن
misstatement افهار غلط
resenting افهار تنفرکردن از
submission افهار نظریه
remark افهار بیان
resents افهار تنفرکردن از
remarked افهار بیان
suggester افهار کننده
statement of a claim افهار نامه
generalities افهار عمومی
stater افهار دارنده
declarations افهار افهارنامه اعلان
asserts افهار قطعی کردن
declaration افهار افهارنامه اعلان
resent افهار رنجش کردن
observes افهار عقیده کردن
resents افهار رنجش کردن
pronounce افهار عقیده کردن
resented افهار رنجش کردن
pronouncements افهار عقیده رسمی
pronouncement افهار عقیده رسمی
resenting افهار رنجش کردن
observing افهار عقیده کردن
observe افهار عقیده کردن
observed افهار عقیده کردن
asserting افهار قطعی کردن
asserted افهار قطعی کردن
assert افهار قطعی کردن
suggests افهار عقیده کردن
profess ادعا یا افهار کردن
declaring افهار کردن گفتن
professes ادعا یا افهار کردن
declares افهار کردن گفتن
declare افهار کردن گفتن
professing ادعا یا افهار کردن
giggles با خنده افهار داشتن
giggle با خنده افهار داشتن
inexpressible غیر قابل افهار
giggled با خنده افهار داشتن
giggling با خنده افهار داشتن
understate حقیقت را افهار نکردن
understated حقیقت را افهار نکردن
pronounces افهار عقیده کردن
professions افهار پیشه و حرفه
profession افهار پیشه و حرفه
suggest افهار عقیده کردن
fawns افهار دوستی کردن
fawned افهار دوستی کردن
understating حقیقت را افهار نکردن
fawn افهار دوستی کردن
suggested افهار عقیده کردن
suggesting افهار عقیده کردن
understates حقیقت را افهار نکردن
thanks افهار امتنان در سایه
remark افهار نظر کردن
back-pedalling افهار ندامت کردن
back-pedalled افهار ندامت کردن
back-pedal افهار ندامت کردن
statement افهار صورت حساب
statements افهار صورت حساب
suggestio falsi افهار و اعلام نادرست
pish افهار نفرت کردن
pass an opnion افهار عقیده کردن
paralipsis افهار ضمن اغماض
opine افهار عقیده کردن
misstate افهار غلط کردن
irreticence افهار عدم کتمان
offer افهار یاابراز کردن
offered افهار یاابراز کردن
offers افهار یاابراز کردن
back-pedals افهار ندامت کردن
remarked افهار نظر کردن
remarking افهار نظر کردن
remarks افهار نظر کردن
state افهار داشتن افهارکردن
to profess regret افهار تاسف کردن
state- افهار داشتن افهارکردن
stated افهار داشتن افهارکردن
to make a suggestion افهار عقیده کردن
states افهار داشتن افهارکردن
stating افهار داشتن افهارکردن
suggestion افهار عقیده پیشنهاد
make a comment افهار نظر کردن
pass an opinion افهار عقیده کردن
express one's views افهار نظر کردن
suggestions افهار عقیده پیشنهاد
express an opinion افهار عقیده کردن
customs declaration افهار نامه گمرکی
court دادگاه افهار عشق
condole افهار تاسف کردن
averment افهار قطعی یا مثبت
make a suggestion افهار عقیده کردن
to declare oneself قصد خودرا افهار کردن
import به کشور اوردن افهار کردن
dictums گفته افهار نظر قضایی
averred بطور قطع افهار داشتن
averring بطور قطع افهار داشتن
avers بطور قطع افهار داشتن
dogmatism افهار عقیده بدون دلیل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com