English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
quantification تعیین خاصیت
Other Matches
pneumaticity خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
actinism خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
sound absorption خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
navigating خاصیت
propertyless بی خاصیت
neer do well or well بی خاصیت
inefficacious بی خاصیت
quale خاصیت
virtues خاصیت
navigates خاصیت
navigate خاصیت
affection خاصیت
property خاصیت
virtue خاصیت
reflectiveness خاصیت
the five predicables خاصیت
navigated خاصیت
fungosity خاصیت قارچی
chalkiness خاصیت تباشیری
deactivated بی خاصیت کردن
functioned خاصیت وجودی
silkiness خاصیت ابریشمی
natures نوع خاصیت
carnosity خاصیت گوشتی
causality خاصیت سببی
gauziness خاصیت گارسی
function خاصیت وجودی
ductility خاصیت کش امدن
extensive property خاصیت مقداری
elasticity خاصیت فنری
ductility خاصیت انگمی
fattiness خاصیت چربی
buoyancy خاصیت شناوری
recursivity خاصیت بازگشت
flakiness خاصیت فلسی
fluffiness خاصیت کرکی
chemism خاصیت شیمیایی
magnetism خاصیت مغناطیسی
functions خاصیت وجودی
woodiness خاصیت چوبی
mealiness خاصیت اردی
adhesive property خاصیت چسبندگی
powderiness خاصیت گردی
non skid quality خاصیت ضد لغزش
absorption property خاصیت جذب
pitchiness خاصیت زفتی
the virtue of drugs خاصیت داروها
mealness خاصیت اردی
mechanicalness خاصیت مکانیکی
milkiness خاصیت شیری
paramorphism خاصیت دگردیسی
abnormalities خاصیت غیرطبیعی
abnormality خاصیت غیرطبیعی
nutritiousness خاصیت غذائی
nutritiveness خاصیت غذایی
unmake از خاصیت انداختن
vitreosity خاصیت شیشهای
steeliness خاصیت فولادی
alkalescence خاصیت قلیایی
impoverished بی خاصیت کردن
deactivate بی خاصیت کردن
impoverishes بی خاصیت کردن
gumminess خاصیت صمغی
glassiness خاصیت شیشهای
impoverishing بی خاصیت کردن
anti knock property خاصیت ضدضربه
impoverish بی خاصیت کردن
astingency خاصیت قبض
deactivates بی خاصیت کردن
nature نوع خاصیت
sponginess خاصیت اسفنجی
deactivating بی خاصیت کردن
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
capillarity خاصیت موئی مویسانی
asexual فاقد خاصیت جنسی
diathermacy خاصیت هدایت گرما
tonus خاصیت انقباض عضله
acid base behavior خاصیت اسیدی- بازی
alkalescent دارای خاصیت قلیایی
commutative property خاصیت جابجایی [ریاضی]
diastatic دارای خاصیت جوهربزاق
springiness خاصیت فنری ارتجاع
corkiness خاصیت چوب پنبهای
acid base catalysis خاصیت اسیدی- بازی
corporeity خاصیت جسمی یامادی
sliminess خاصیت گلی یا لجنی
soak up <idiom> خاصیت جنب کردنداشتن
antidotal دارای خاصیت پادزهری
alkaline دارای خاصیت قلیایی
agglomerative دارای خاصیت تراکم
sexed دارای خاصیت جنسی
commutative law خاصیت جابجایی [ریاضی]
commutative rule خاصیت جابجایی [ریاضی]
erotization خاصیت شهوانی یافتن
low test دارای خاصیت فراری
plasticity خاصیت شکل افرینی
vitality قدرت یا خاصیت حیاتی
isogamous دارای خاصیت هم گامیتی
isogametic دارای خاصیت هم گامیتی
inductionless بدون خاصیت القائی
impenetrableness خاصیت عدم تداخل
illusion of space القاء خاصیت فضایی
heat treating property خاصیت عملیات حرارتی
geomagnetic خاصیت مغناطیسی زمین
gamic دارای خاصیت جنسی
prevenience خاصیت جلوگیری کننده
malleability خاصیت چکش خواری
elater خاصیت انبساط و گسترش
osmosis خاصیت نفوذ وحلول
neer do well or well ادم بی وجود یا بی خاصیت
ductility خاصیت فتیله شدن
ductility خاصیت لوله شدن
curative دارای خاصیت درمانی
flexibility خاصیت خمش پذیری
pulpiness خاصیت خمیری یاگوشتی
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
absorbent دارای خاصیت جذب درکش
paramorphic دارای خاصیت تغییر یابی
indiscerptibility خاصیت چیزی که در اثرتجزیه فنانپذیرد
nervous nellie ادم محافظه کار و بی خاصیت
acoustic vases [ظروف سفالین با خاصیت آکوستیک]
sourness is the p of vinegar ترشی خاصیت سرکه است
amphoteric دارای خاصیت اسید و قلیا
paramorphous دارای خاصیت تغییر یابی
persalt نمک دارای خاصیت اسیدی
active material موادی که خاصیت تجزیه دارند
actescence نمایش شیر خاصیت شیری
absorbency خاصیت درکشی یا دراشامی جذب
absorbant دارای خاصیت جذب درکش
male sterile گامتهای عقیم وبی خاصیت نر
ethereality خاصیت اتری یا اثیری روحانیت
distributive law خاصیت پخش پذیری [ریاضی]
distributive law خاصیت توزیع پذیری [ریاضی]
quale شیی دارای خاصیت هوشیاری
distributive rule خاصیت توزیع پذیری [ریاضی]
adhesion of fibers خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
de energize از بین بردن خاصیت مغناطیسی
demagnetize خاصیت مغناطیسی را از بین بردن
acid سرکه مانند دارای خاصیت اسید
balmier دارای خاصیت مرهم خنک کننده
capillarity خاصیت بالا رفتن اب درسوراخهای موئی
hot forming property خاصیت تغییر شکل پذیری گرم
basicity خاصیت بازی وقلیایی حالت بنیانی
electromagnetism خاصیت مغناطیسی حاصل ازجریانهای الکتریکی
objectify خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
despiritualize فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
acids سرکه مانند دارای خاصیت اسید
balmiest دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmy دارای خاصیت مرهم خنک کننده
incendivity خاصیت اتش زنی که در جرقه الکتریکی هست
vitrescence امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
radio activity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
radioactivity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
iceland spar کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
vitrescent اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
zooflagellate اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
catapulting هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
prepositional phrase بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
neutral soil خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
catapults هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
pitchstone یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
electro magnet اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
actinoelectric اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
electromagnet اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
curie point دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
kemp پشم ضخیم [بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
plasma display صفحه نمایش با استفاده از خاصیت نورانی بدون گازهای متن صفحه
elasticity خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
designation تعیین
appointment تعیین
formulation تعیین
emplacement تعیین جا
appointments تعیین
designations تعیین
fixation تعیین
determination تعیین
fixations تعیین
specification تعیین
assignment of space تعیین جا
fix تعیین کردن
moisture determination تعیین رطوبت
titration تعیین عیار
determination coefficient ضریب تعیین
nominative تعیین شده
earmarked تعیین شده
determinative تعیین کننده
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com