English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 218 (13 milliseconds)
English Persian
route تعیین خط مسیر
routes تعیین خط مسیر
Search result with all words
plot تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
route مسیر چیزیرا تعیین کردن
routes مسیر چیزیرا تعیین کردن
barging خطا در تعیین مسیر قایق
command heading مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
datum dan buoy علایم شناور دریایی عمقی بویه عمقی علایم عمقی تعیین مسیر مین گذاری شده در اب
input output redirection تعیین مسیر ورودی- خروجی
intended track مسیر تعیین شده هواپیما
proportional navigating هدایت موشک به طورهماهنگ با مسیر تعیین شده
range markers علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
redirection تعیین مسیر
visual omnidirectional range سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
Other Matches
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
fast سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
switched network backup انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
grooves خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
groove خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
landing approach مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
summit حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
midcourse guidance هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
transit route مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summits حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
fire lane مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
dog leg شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steady مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
trunkair route مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
appointment تعیین
formulation تعیین
fixation تعیین
assignment of space تعیین جا
fixations تعیین
appointments تعیین
emplacement تعیین جا
designations تعیین
specification تعیین
determination تعیین
designation تعیین
receding leg شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
frequency allocation تعیین فرکانس
valorization تعیین ارزش
watermark تعیین میزان مد اب
delimitation تعیین حدود
wage determination تعیین دستمزد
placement تعیین شغل
demark تعیین حدودکردن
watermarks تعیین میزان مد اب
foreordainment تعیین از پیش
nominations تعیین نامزدی
identify تعیین کردن
specify تعیین کردن
specified تعیین شده
placements تعیین شغل
specifying تعیین کردن
nomination تعیین نامزدی
fix on تعیین کردن
specifies تعیین کردن
indeterminable تعیین ناپذیر
bound تعیین کردن
blood types تعیین کردن
assignation تعیین وقت
assignations تعیین وقت
tell off تعیین کردن
frequency designation تعیین فرکانس
enumeration تعیین شماره
appoint تعیین کردن
emplacement تعیین محل
titration تعیین عیار
identified تعیین کردن
identifies تعیین کردن
identifying تعیین کردن
frequency assignment تعیین فرکانس
frequency determination تعیین فرکانس
typification تعیین نمونه
blood type تعیین کردن
assignment تعیین تعدادسهمیه
determinable قابل تعیین
determine تعیین کردن
determination coefficient ضریب تعیین
determinative تعیین کننده
determines تعیین کردن
determining تعیین کردن
unitization تعیین واحد
indentification تعیین هویت
income determination تعیین درامد
sex determination تعیین جنسیت
appraisals تعیین قیمت
appoints تعیین کردن
appraisal تعیین قیمت
assignments تعیین تعدادسهمیه
signification تعیین افهار
blood group تعیین کردن
blood groups تعیین کردن
formulation تعیین کردن
admeasurement تعیین اندازه
admensuration تعیین اندازه
avows شرط تعیین
avowing شرط تعیین
predesignation تعیین قبلی
indicating تعیین کننده
crucial تعیین کننده
crucially تعیین کننده
assignability قابل تعیین
identification تعیین هویت
avow شرط تعیین
slates تعیین کردن
budget determinant تعیین بودجه
appointe تعیین کردن
ascertian تعیین کردن
moisture determination تعیین رطوبت
assignment of tasks تعیین وفایف
determinants تعیین کننده
demarcation تعیین حدود
slate تعیین کردن
appropriated <adj.> <past-p.> تعیین شده
provided <adj.> <past-p.> تعیین شده
slated تعیین کردن
coefficient of determination ضریب تعیین
laid on <past-p.> تعیین شده
determinant تعیین کننده
job placement تعیین شغل
completely specified با تعیین کامل
orientation تعیین موقعیت
assessments تعیین مالیات
fixes تعیین کردن
orientation تعیین جهت
abounding تعیین حدودکردن
abounded تعیین حدودکردن
fix تعیین کردن
assessment تعیین مالیات
range determination تعیین مسافت
quantification تعیین خاصیت
nominative تعیین شده
earmarked تعیین شده
abounds تعیین حدودکردن
redirection تعیین جهت
price determination تعیین قیمت
damage assessment تعیین خسارات
location تعیین محل جا
locations تعیین محل جا
determinant عامل تعیین کننده
abound تعیین حدود کردن
oddsmaker تعیین کننده امتیاز
demarcating تعیین حدود کردن
optometry تعیین میزان دیدچشم
rezone از نومحدوده تعیین کردن
acquiring به دست اوردن تعیین
to fix quota تعیین سهمیه کردن
acquires به دست اوردن تعیین
mix design تعیین نسبتهای اختلاط
national income determination تعیین درامد ملی
location theory نظریه تعیین مکان
maximum probility detection تعیین احتمال حداکثر
assessments تعیین نتایج حاصله
specifiable قابل تعیین یا تخصیص
redirection operator عملگر تعیین جهت
determinants عامل تعیین کننده
molecular weight determination تعیین وزن مولکولی
form determinant تعیین کننده شکل
location of industry تعیین مکان صنعت
designatory وابسته به تخصیص و تعیین
prifixal قبلا تعیین کردن
prifix قبلا تعیین کردن
pin point تعیین دقیق نقاط
placement tests ازمونهای تعیین شغل
spot elevation ارتفاع تعیین شده
quantifying کمیت را تعیین کردن
quantify کمیت را تعیین کردن
quantifies کمیت را تعیین کردن
preassigned قبلا تعیین شده
demarcate تعیین حدود کردن
demarcates تعیین حدود کردن
predesignate قبلا تعیین شده
quantified کمیت را تعیین کردن
identification problem مسئله تعیین هویت
demarcated تعیین حدود کردن
predestine قبلا تعیین کردن
assessment تعیین نتایج حاصله
posting تعیین محل ماموریت
postings تعیین محل ماموریت
indeterminable غیر قابل تعیین
limitation clause ماده تعیین حدود
theory of income determination نظریه تعیین درامد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com