Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
range calibration
تعیین دقت مسافت تنظیم برد سلاح
Other Matches
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
set
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
sets
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
setting up
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
range determination
تعیین مسافت
leader's rule
تعیین مسافت امن
range calibration
تنظیم مسافت
range adjustment
تنظیم مسافت
coincidence adjustment
تعیین مسافت به وسیله انطباق
range board
میز تنظیم مسافت
flash ranging location
تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
leader's rule
روش تعیین مسافت امن هنگام اجرای تیر بالای سربوسیله تیربار
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range resolution
قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
omni axial nozzle
نازل موتور راکت که میتوانددر دامنه تعیین شده درراستاهای مختلف تنظیم شود
hyperfocal distance
مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
set out
شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
photo distance
مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
time distance
مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
attenuation mean free path
مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
mean free path for attenuation
مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
scattering mean free path
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
mean free for scattering
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
range scale
طبله برد مقیاس مسافت جدول مسافت
short international
مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
range card
کارت تیر سلاح جدول تیر سلاح
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
range section
قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
windsor round
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
vehicle stopping distance
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
authentication
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
road distance
مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
mean free path absorption
مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
absorption mean free path
مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
coincidence range finder
مسافت یاب دوشاخهای مسافت یاب انطباقی
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
telemetering
ارزیابی کردن موشکها مسافت سنجی کردن مسافت سنجی
sofar
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
weaponless
بی سلاح
armaments
سلاح
armour
سلاح
armor
سلاح
armouring
سلاح
weapons
سلاح
weapon
سلاح
arm
سلاح
armament
سلاح
distances
برد سلاح
pieces
قبضه سلاح
half loaded
سلاح نیمه پر
range
برد سلاح
ranged
برد سلاح
piece
قبضه سلاح
under arms
تحت سلاح
accidents
علامت سلاح
side armor
سلاح کمری
loading
پر کردن سلاح
disarmament
خلع سلاح
accident
علامت سلاح
dis armament
خلع سلاح
heavy arm
سلاح سنگین
panoply
سلاح کامل
weaponry
تهیه سلاح
arms control
کنترل سلاح
airguns
سلاح بادی
airgun
سلاح بادی
automatic weapon
سلاح خودکار
offensive weapon
سلاح تهاجمی
to fly to arms
سلاح برداشتن
to carry arms
سلاح برداشتن
ranges
برد سلاح
distance
برد سلاح
chemical munition
سلاح شیمیایی
spica
سماک بی سلاح
offensive weapon
سلاح خطرناک
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
dosimetry
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
brandishes
تکان دادن سلاح
brandishing
تکان دادن سلاح
cycle of operation
دوره عمل سلاح
brandish
تکان دادن سلاح
range correction
تصحیح برد سلاح
artillery carriage
قنداق سلاح توپخانه
bear arms
تحت سلاح رفتن
disarm
خلع سلاح کردن
disarmed
خلع سلاح کردن
disarms
خلع سلاح کردن
unarm
خلع سلاح کردن
intermediate range
سلاح برد متوسط
safety lock
چفت ضامن سلاح
brandished
تکان دادن سلاح
locate
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
nuking
با سلاح اتمی حمله کردن
loading
خرج گذاری کردن سلاح
failure
عمل نکردن گیر سلاح
nukes
با سلاح اتمی حمله کردن
jutte
نوعی سلاح بنام ده دست
nuked
با سلاح اتمی حمله کردن
heavy weapon
سلاح و جنگ افزار سنگین
to lay down ones arms
سلاح خودرا بزمین گذاشتن
nuke
با سلاح اتمی حمله کردن
failures
عمل نکردن گیر سلاح
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
concrete steel
سلاح یا میله فولادی بتن ارماتور
bazooka
یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
bazookas
یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
half loaded
سلاح نیمه خرج گذاری شده
to a oneself
خودرا اماده یامجهزکردن سلاح پوشیدن
air priorities committee
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
range board
طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
civil nuclear powers
کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
bear arms
سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
catches
ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
radar locating
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
running fix
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
distance
مسافت
lengths
مسافت
length
مسافت
ranges
مسافت
short range
کم مسافت
short-range
کم مسافت
ranged
مسافت
distances
مسافت
range
مسافت
metrograph
مسافت سنج
telemetry
مسافت سنجی
telephoning
در یک مسافت طولانی
telephones
در یک مسافت طولانی
telephoned
در یک مسافت طولانی
telephone
در یک مسافت طولانی
trochometer
مسافت پیما
odograph
مسافت سنج
ranging
مسافت یابی
air distance
مسافت هوایی
known distance
مسافت معلوم
supporting distance
مسافت پشتیبانی
sight distance
مسافت دید
plotting scale
خط کش مسافت یاب
intervalometer
مسافت سنج
taximeter
مسافت سنج
odometry
مسافت پیمایی
jacob's staff
مسافت سنج
odometer
مسافت سنج
test course
مسافت ازمایش
viameter
مسافت پیما
haul
مسافت حمل
range indicator
شاخص مسافت
range finding
مسافت یابی
proximity fuze
از مسافت دور
range finder
مسافت یاب
range indicator
مقیاس مسافت
racing course
مسافت مسابقه
close range
مسافت نزدیک
range determination
تخمین مسافت
burst range
مسافت ترکش
range scale
طبله مسافت
equidistance
مسافت مساوی
range drum
طبله مسافت
range indicator
طبله مسافت
range sensing
تخمین مسافت
hauls
مسافت حمل
blooming train
مسافت نورد
training distance
مسافت تمرین
hauling
مسافت حمل
rangefinders
مسافت یاب
hauled
مسافت حمل
telemeter
مسافت سنج
longer
طی مسافت زیاد توپ
distantly
دور به مسافت زیاد
macrometer
دوربین مسافت سنج
longest
طی مسافت زیاد توپ
longs
طی مسافت زیاد توپ
range keeper
محاسب مسافت توپ
range finder
مسافت سنج دریایی
range rake
الیداد مسافت سنج
range finding
تخمین مسافت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com