Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
self rating
تعیین میزان استعداد خود
Other Matches
level of strength
میزان استعداد رزمی
watermarks
تعیین میزان مد اب
watermark
تعیین میزان مد اب
optometry
تعیین میزان دیدچشم
damage assessment
تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
bomb damage assessment
تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
miss distance scorer
دستگاه تعیین میزان خطای تیردستگاه خطایاب
weapon selector
مقیاس یا جدول تعیین خسارات اتمی یا میزان دوزدریافتی هدفها
availability
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
average strength
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
authentication
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
tunes
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
self adjusting
بخودی خود میزان شونده خود میزان
dosimetry
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locate
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
isobath
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
air priorities committee
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
brilliance
استعداد
simpleminded
کم استعداد
capacity
استعداد
predispostion
استعداد
endowment
استعداد
talent
استعداد
talented
استعداد
talents
استعداد
ingenuity
استعداد
potentialities
استعداد
turn
استعداد
endowments
استعداد
turns
استعداد
susceptibility
استعداد
potentiality
استعداد
property
استعداد
verve
استعداد
talentless
بی استعداد
cabiler
استعداد
susceptivity
استعداد
inapt
بی استعداد
geniuses
استعداد
gifted
با استعداد
parted
با استعداد
aptitude
استعداد
genius
استعداد
aptitudes
استعداد
unintelligent
بی استعداد
capability
استعداد
gormless
کم استعداد
aptness
استعداد
ungifted
بی استعداد
amplitude
استعداد
liability to disease
استعداد
capacities
استعداد
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
auxiliary contours
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
shifts
نوبتی استعداد
end strength
استعداد نهایی
division slice
استعداد لشگری
capable
با استعداد صلاحیتدار
scholastic aptitude
استعداد تحصیلی
occupational aptitude
استعداد شغلی
palooka
بوکسور بی استعداد
mechanical aptitude
استعداد فنی
tendencies
توجه استعداد
indisposedness
عدم استعداد
authorized strength
استعداد مجاز
command strength
استعداد یکان
caliber
گنجایش استعداد
academic aptitude
استعداد تحصیلی
tendency
توجه استعداد
indisposition
عدم استعداد
cleverness
هوشیاری استعداد
frost susceptibility
استعداد یخزدگی
imitativeness
استعداد تقلید
shifted
نوبتی استعداد
shift
نوبتی استعداد
artistic aptitude
استعداد هنری
indispositions
عدم استعداد
capacities
استعداد مقام
liabilities
بدهکاری استعداد
art
استعداد استادی
risible faculty
استعداد خنده
cleverer
باهوش با استعداد
cleverest
باهوش با استعداد
strengths
استعداد رزمی
reproductivity
استعداد تولید
resistibility
استعداد مقاومت
liability
بدهکاری استعداد
war strenght
استعداد جنگی
arts
استعداد استادی
child prodigy
بچهبا استعداد
reproductivity
استعداد هم اوری
clever
باهوش با استعداد
strength
استعداد رزمی
artistry
استعداد هنرپیشگی
capacity
استعداد مقام
aptitude tests
ازمون استعداد
capacity
گنجایش استعداد
flair
استعداد خصیصه
capability
استعداد پیشرفت
sconce
جمجمه استعداد
aptitude test
ازمون استعداد
capacities
گنجایش استعداد
vocational aptitude test
ازمون استعداد شغلی
the talnet of the country
مردم با استعداد کشور
differential aptitude tests
ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
accountable strength
استعداد قابل توجه
effective strength
استعداد رزمی موثر
allotropy
استعداد تغییر و تبدیل
gifted
موید شخص با استعداد
scholastic aptitude test
ازمون استعداد تحصیلی
accountable strength
استعداد قابل محاسبه
talent for musics
استعداد یا ذوق موسیقی
flatlander
موج سوار کم استعداد
habiliment
جامه استعداد فکری
fabllibility
استعداد خطا کردن
potentially
با داشتن استعداد نهانی
attack size
استعداد وسایل درگیر در تک
knack
صدای شلاق استعداد
reduced strenght
حداقل استعداد جنگی
able
با استعداد صلاحیت دار
manpower cieling
سطح استعداد پرسنل
gifts
دارای استعداد کردن
natural
مسلم استعداد ذاتی
naturals
مسلم استعداد ذاتی
gifts
استعداد پیشکش کردن
gift
دارای استعداد کردن
peak strenght
حداکثر استعداد مجاز
physical aptitude test
ازمون استعداد جسمانی
potentialize
دارای استعداد کردن
versatile
دارای استعداد و ذوق
gift
استعداد پیشکش کردن
level of strength
سطح استعداد رزمی
radar locating
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
peace time complement
استعداد مجاز زمان صلح
edacity
استعداد خوردن شکم پرستی
personnel ceiling
سقف استعداد مجاز پرسنلی
strengths
قدرت رزمی استعداد نفری
battle bill
فهرست استعداد رزمی ناو
faculties
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculty
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
potentialities
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
rhymester
شاعربی استعداد وکم مایه
potentiality
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
potential
دارای استعداد نهانی پتانسیل
means end capacity
استعداد درک وسیله- هدف
Iranians have a gift of tongues.
ایرانیها استعداد زبان دارند
strength
قدرت رزمی استعداد نفری
running fix
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
peace time establishment
جدول استعداد مجاز زمان صلح
seashore musical ability tests
آزمون های استعداد موسیقی سیشور
minnesota clerical aptitude test
ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
green thumb
استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
authorized strength of theater
استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
it is insusceptible of change
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
rimester
قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
one's light s
نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
depth contour
خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
manning level
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
weight
میزان
levels
میزان
metres
میزان
metre
میزان
unit
میزان
scales
میزان
units
میزان
yardsticks
میزان
level
میزان
rhythm
میزان
leveled
میزان
yardstick
میزان
levelled
میزان
rhythms
میزان
noise level
میزان خش
meter
میزان
librae
میزان
libra
میزان
scalage
میزان
amount
میزان
At the rate of . On a scale of .
به میزان
amounted
میزان
amounting
میزان
infiltration rate
میزان
amounts
میزان
meters
میزان
rate
میزان
measure
میزان
criterion
میزان
adjustments
میزان
volume
میزان
rates
میزان
volumes
میزان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com