English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
endophagous تغذیه کننده ازروی
Other Matches
feedway تغذیه کننده
vermivorous تغذیه کننده از کرم
anthophagous تغذیه کننده از شهد گل
hematophagous تغذیه کننده از خون
predator تغذیه کننده از شکار
predatorial تغذیه کننده از شکار
myrmecophagous تغذیه کننده ازمورچه
predatory تغذیه کننده از شکار
gallivorous تغذیه کننده از مازو
ichthyophagous تغذیه کننده ازماهی
feeding group گروه تغذیه کننده
predators تغذیه کننده از شکار
predaceous شکاری تغذیه کننده از شکار
sheet feeder تغذیه کننده ورق کاغذ
well field حوزه تغذیه کننده چاه
anthropophagous تغذیه کننده از گوشت انسان
endophagous تغذیه کننده از موادفاسد زیرزمینی
predacious شکاری تغذیه کننده از شکار
cut sheet feeder تغذیه کننده کاغذ مجزا
saprophagous تغذیه کننده از مواد پوسیده والی
oligophagous تغذیه کننده از گیاهان معدود وخاصی
polyphagous تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
stenophagous تغذیه کننده از جانور یانوع بخصوصی
apivorous زنبورخوار تغذیه کننده از زنبور عسل
holophytic تغذیه کننده از گیاهان سبز همجنس خوار
injudiciously بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
dystrohpy تغذیه معیوب یاناقص نقص تغذیه
fast and loose ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
discerningly ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pig headedly ازروی کله شقی ازروی کودنی
pusillanimously ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
impartially ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
rose chafer سوسک علفخوار سوسک تغذیه کننده از گل سرخ
expertly ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
friction feed تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
nurturing تغذیه
sustenance تغذیه
nourished تغذیه
nourishes تغذیه
nourish تغذیه
nourishment تغذیه
nurtures تغذیه
nurtured تغذیه
nurture تغذیه
feeder خط تغذیه
feeders خط تغذیه
line feed تغذیه خط
recharge تغذیه
alimentation تغذیه
nutrition تغذیه
feeding تغذیه
diet تغذیه
feedings تغذیه
nutriments تغذیه
nutriment تغذیه
recharged تغذیه
recharges تغذیه
recharging تغذیه
from ازروی
feed pump پمپ تغذیه
cross feed تغذیه عرضی
recharge basin حوضچه تغذیه
feeder canal کانال تغذیه
natural recharge تغذیه طبیعی
main supply line خط تغذیه اصلی
main feed تغذیه اصلی
ab power pack جعبه تغذیه ا.ب
feeding center مرکز تغذیه
feeds تغذیه کردن
feeding problem مشکل تغذیه
feeder panel تابلوی تغذیه
feed mechanism مکانیزم تغذیه
breast feeding تغذیه پستانی
feeder سیم تغذیه
breast-feeding تغذیه پستانی
mulnutrition سوء تغذیه
paper feer تغذیه کاغذ
cutler feed تغذیه کاتلر
food program رژیم تغذیه
malnourished بد تغذیه شده
noise منبع تغذیه
pouring gate تغذیه قالب
pasture تغذیه کردن
pastures تغذیه کردن
power pack جعبه تغذیه
power supplay منبع تغذیه
power supply منبع تغذیه
feed تغذیه کردن
feed تغذیه گردن
reverse bias تغذیه معکوس
power transformer مبدل تغذیه
unhealthy diet تغذیه ناسالم
noises منبع تغذیه
malnourished دچارسوء تغذیه
downfeed تغذیه رو به پایین
fed تغذیه شده
form feed تغذیه کاغذ
pasturage تغذیه کردن
dystrophic nutrition تغذیه دش بار
dystrophy سوء تغذیه
serial feeding تغذیه نوبتی
feeds تغذیه گردن
bottle feeding تغذیه با بطری
ff تغذیه کاغذ
nutritionist ویژه گر تغذیه
anti parallel feeding تغذیه مخالف
ad lib feeding تغذیه ازاد
anthophagous تغذیه شده با گل
undernourishment سوء تغذیه
alimentiveness قوه تغذیه
bacteriophagy تغذیه ازباکتری
malnutrition سوء تغذیه
feed pipe لوله تغذیه
undernourished گرفتارسوء تغذیه
nutritionists ویژه گر تغذیه
recharge well چاه تغذیه
feeders سیم تغذیه
artificial recharge تغذیه مصنوعی
undernourished سوء تغذیه
bottle-feeding تغذیه با بطری
supply cable کابل تغذیه
injection well چاه تغذیه
magazine feed تغذیه مخزن
aliment تغذیه کردن
nourish تغذیه کردن
support [nourish, feed] تغذیه کردن
undernourishment گرفتارسوء تغذیه
anode supply تغذیه صفحه
innutrition عدم تغذیه
plate supply تغذیه صفحه
preponderantly ازروی فضیلت
perfidiously ازروی خیانت
shabbily ازروی پستی
indecently ازروی بی شرمی
considerately ازروی ملاحظه
irreverently ازروی بی حرمتی
equivocally ازروی ایهام
enterprisingly ازروی توکل
pettishly ازروی کج خلقی
sure ازروی یقین
irreligiously ازروی بی دینی
surer ازروی یقین
surest ازروی یقین
emulously ازروی هم چشمی
distractedly ازروی گیجی
irefully ازروی تندی
inquisitively ازروی کنجکاوی
flippantly ازروی سبکی
querulousy ازروی کج خلقی
courageously ازروی جرات
deridingly ازروی ریشخند
politicly ازروی مصلحت
irresolutely ازروی بی تصمیمی
excursively ازروی بی ترتیبی
floutingly ازروی اهانت
floutingly ازروی استهزاء
flightily ازروی بوالهوسی
antagonistically ازروی رقابت
facetiously ازروی شوخی
flatulently ازروی لاف
flatulently ازروی نفخ
fatuously ازروی بیشعوری
purposelessly ازروی بی مقصودی
finically ازروی وسواس
contextually ازروی قراین
contumaciously ازروی سرکشی
insesately ازروی بی عاطفگی
constrainedly ازروی اجبار
profligately ازروی هرزگی
experientially ازروی تجربه
powerlessly ازروی ضعف
frivolously ازروی نادانی
inexactly ازروی بی دقتی
inexorably ازروی سنگدلی
to get off برخاستن ازروی
huffily ازروی زودرنجی
fractiously ازروی کج خلقی
brotherly ازروی دوستی
evadingly ازروی تجاهل
huffily ازروی کج خلقی
inefficiently ازروی بی کفایتی
glaringly ازروی خودنمائی
constantly ازروی ثبات
insesately ازروی بیحسی
circumspectly ازروی احتیاط
empirically ازروی شارلاتانی
by the book ازروی کتاب
submissively ازروی فروتنی
dishonorable ازروی بی شرمی
dissolutely ازروی هرزگی
disgustedly ازروی بیزاری
despondingly ازروی افسردگی
inadequately ازروی بی کفایتی
cold heartedly ازروی بی عاطفگی
open mindldly ازروی بی تعصبی
despondently ازروی افسردگی
illy ازروی بد خواهی
lightly ازروی بی علاقگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com