Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
stenophagous
تغذیه کننده از جانور یانوع بخصوصی
Other Matches
epizoic
زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
stenohaline
زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
subschema
زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
feedway
تغذیه کننده
anthophagous
تغذیه کننده از شهد گل
feeding group
گروه تغذیه کننده
myrmecophagous
تغذیه کننده ازمورچه
gallivorous
تغذیه کننده از مازو
predatory
تغذیه کننده از شکار
predators
تغذیه کننده از شکار
predator
تغذیه کننده از شکار
hematophagous
تغذیه کننده از خون
ichthyophagous
تغذیه کننده ازماهی
predatorial
تغذیه کننده از شکار
endophagous
تغذیه کننده ازروی
vermivorous
تغذیه کننده از کرم
sheet feeder
تغذیه کننده ورق کاغذ
well field
حوزه تغذیه کننده چاه
endophagous
تغذیه کننده از موادفاسد زیرزمینی
anthropophagous
تغذیه کننده از گوشت انسان
predaceous
شکاری تغذیه کننده از شکار
predacious
شکاری تغذیه کننده از شکار
cut sheet feeder
تغذیه کننده کاغذ مجزا
vivisector
تشریح کننده جانور زنده
ruminant
جانور پستاندار نشخوار کننده
apivorous
زنبورخوار تغذیه کننده از زنبور عسل
saprophagous
تغذیه کننده از مواد پوسیده والی
polyphagous
تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
oligophagous
تغذیه کننده از گیاهان معدود وخاصی
holophytic
تغذیه کننده از گیاهان سبز همجنس خوار
reticulum
شیردان جانور نشخوار کننده ساختمان شبکهای
dystrohpy
تغذیه معیوب یاناقص نقص تغذیه
rose chafer
سوسک علفخوار سوسک تغذیه کننده از گل سرخ
zoo ecology
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
friction feed
تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
it is particularly difficult
یک اشکال بخصوصی دارد
intraspecific
شامل گروه بخصوصی
intraspecies
شامل گروه بخصوصی
unclassified
در ردیف بخصوصی قرار نگرفته
ward heeler
کارچاق کن سیاسی ناحیه بخصوصی
sectionalism
طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
bulbed cherrylock rivet
نوع بخصوصی پرچ کور
Methodism
پیروی از متد یا روش بخصوصی
in the irons
سوار اسب بخصوصی شدن
monomaia
جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
career woman
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
periods
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
period
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
career women
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
localization
تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
soil conservation
مهیا کردن خاک برای محصول بخصوصی
but for income
قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
bay
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bayed
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bays
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
referendum
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referenda
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
full power
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
returns
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
feedings
تغذیه
nourished
تغذیه
nourishes
تغذیه
nourishment
تغذیه
sustenance
تغذیه
diet
تغذیه
feeder
خط تغذیه
nourish
تغذیه
nurtured
تغذیه
nurtures
تغذیه
line feed
تغذیه خط
nurture
تغذیه
nutriments
تغذیه
nurturing
تغذیه
nutriment
تغذیه
recharge
تغذیه
feeding
تغذیه
recharges
تغذیه
recharging
تغذیه
recharged
تغذیه
alimentation
تغذیه
nutrition
تغذیه
feeders
خط تغذیه
downfeed
تغذیه رو به پایین
feed pipe
لوله تغذیه
feed
تغذیه کردن
dystrophic nutrition
تغذیه دش بار
form feed
تغذیه کاغذ
recharge basin
حوضچه تغذیه
aliment
تغذیه کردن
nourish
تغذیه کردن
feeds
تغذیه گردن
breast feeding
تغذیه پستانی
support
[nourish, feed]
تغذیه کردن
feed
تغذیه گردن
cross feed
تغذیه عرضی
paper feer
تغذیه کاغذ
pasture
تغذیه کردن
malnourished
بد تغذیه شده
malnourished
دچارسوء تغذیه
power transformer
مبدل تغذیه
ab power pack
جعبه تغذیه ا.ب
power supplay
منبع تغذیه
power pack
جعبه تغذیه
pouring gate
تغذیه قالب
fed
تغذیه شده
plate supply
تغذیه صفحه
power supply
منبع تغذیه
anthophagous
تغذیه شده با گل
pastures
تغذیه کردن
unhealthy diet
تغذیه ناسالم
pasturage
تغذیه کردن
main supply line
خط تغذیه اصلی
main feed
تغذیه اصلی
supply cable
کابل تغذیه
cutler feed
تغذیه کاتلر
magazine feed
تغذیه مخزن
breast-feeding
تغذیه پستانی
feeds
تغذیه کردن
dystrophy
سوء تغذیه
bacteriophagy
تغذیه ازباکتری
noise
منبع تغذیه
reverse bias
تغذیه معکوس
noises
منبع تغذیه
malnutrition
سوء تغذیه
feeder
سیم تغذیه
undernourished
گرفتارسوء تغذیه
undernourished
سوء تغذیه
artificial recharge
تغذیه مصنوعی
nutritionists
ویژه گر تغذیه
nutritionist
ویژه گر تغذیه
feeders
سیم تغذیه
serial feeding
تغذیه نوبتی
ad lib feeding
تغذیه ازاد
alimentiveness
قوه تغذیه
feed mechanism
مکانیزم تغذیه
feed pump
پمپ تغذیه
undernourishment
سوء تغذیه
bottle-feeding
تغذیه با بطری
natural recharge
تغذیه طبیعی
injection well
چاه تغذیه
undernourishment
گرفتارسوء تغذیه
bottle feeding
تغذیه با بطری
feeding problem
مشکل تغذیه
recharge well
چاه تغذیه
ff
تغذیه کاغذ
innutrition
عدم تغذیه
mulnutrition
سوء تغذیه
anode supply
تغذیه صفحه
feeder panel
تابلوی تغذیه
food program
رژیم تغذیه
feeder canal
کانال تغذیه
anti parallel feeding
تغذیه مخالف
feeding center
مرکز تغذیه
animals
جانور
he
جانور نر
structure of an animal
جانور
johnny
جانور نر
beast
جانور
beasts
جانور
animal
جانور
animalize
جانور
it
ان جانور
nightwalker
جانور شب پر
ruffianly
جانور خو
creature
جانور
it pron
ان جانور
creatures
جانور
malacostracan
جانور
apod
جانور بی پا
ration method
روش تغذیه پرسنل
tractor feed mechanism
مکانیسم تغذیه تراکتوری
gates
راه تغذیه لشعلث
turn-off
قط ع منبع تغذیه یک ماشین
feeds
خوراندن تغذیه کردن
feed
خوراندن تغذیه کردن
turn-offs
قط ع منبع تغذیه یک ماشین
electronic power supply
منبع تغذیه الکترونیکی
petrol feed pump
پمپ تغذیه بنزین
tractor feed
تغذیه کاغذ پیوسته
form feed character
کاراکتر تغذیه فرم
dozzle
مخزن کمکی تغذیه
internal power supply
منبع تغذیه داخلی
autotroph
قابل تغذیه خودبخود
axial feed method
روش تغذیه محوری
input of current
تغذیه و هدایت جریان
to eat an unhealthy diet
خوردن تغذیه ناسالم
negative feeder
سیم تغذیه منفی
loop feeder
سیم تغذیه حلقوی
long distance supply
تغذیه مسافت دور
gate
راه تغذیه لشعلث
magazine feeding attachment
تجهیزات تغذیه مخزن
switch
قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
switched
قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
power feed cable
کابل تغذیه برق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com