Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
commutator riple
تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
Other Matches
crawling peg
تغییرات جزئی در نرخ ارز
stocker
اتومبیل مسافرتی بدون تغییریا تغییرات جزئی برای مسابقه
cassion discase
تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
flux
تغییرات پی در پی جریان
ebb current
جریان ناشی از افت اب
eddy loss
افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
blocking
گرفتگی مسیر جریان در تونل باد ناشی از موجهای ضربهای
alluviation
رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
critical raynold's number
عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
aerodynamic heating
افزایش دما ناشی از جریان سریع هوا روی سطوح ایرودینامیکی به ویژه درسرعتهای زیاد
retail bin
انبار اقلام جزئی یا اماد جزئی
low cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
combat resolution
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
look ahead
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
variations
تغییرات
variation
تغییرات
transaction code
کد تغییرات
oscilliations
تغییرات
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
output variability
تغییرات تولید
f. and reflux
تغییرات روزگار
flux and reflux
تغییرات زمانه
social changes
تغییرات اجتماعی
calculation variation
انالیز تغییرات
isothermal change
تغییرات هم دما
technological changes
تغییرات فنی
taste changes
تغییرات سلیقه
lateral shifts
تغییرات عرضی
lateral shifts
تغییرات جانبی
ranges
دامنه تغییرات
range
دامنه تغییرات
range
دامه تغییرات
adiabetic changes
تغییرات ادیابتیک
incrementally
تغییرات پلهای
tolerance
دامنه تغییرات
depth varies
عمق تغییرات
deflection shift
تغییرات انحراف
tolerances
دامنه تغییرات
seasonal variations
تغییرات فصلی
transaction file
فایل تغییرات
coefficient of variation
ضریب تغییرات
physical change
تغییرات فیزیکی
chance variations
تغییرات تصادفی
rate of changes
نرخ تغییرات
calculus of variations
حساب تغییرات
ranged
دامنه تغییرات
ranges
دامه تغییرات
quantitative changes
تغییرات کمی
qualitative changes
تغییرات کیفی
ranged
دامه تغییرات
snatches
جزئی
snatching
جزئی
two limbed
دو جزئی
imperceptible
جزئی
triparite
سه جزئی
portion
جزئی
ternal
سه جزئی
portions
جزئی
peppercorns
جزئی
peppercorn
جزئی
trifling
جزئی
fiddling
جزئی
indifferent
جزئی
picayune
جزئی
picayubnish
جزئی
remoter
جزئی
remotest
جزئی کم
remotest
جزئی
snatchy
جزئی
partial
جزئی
paultry
جزئی
remoter
جزئی کم
remote
جزئی کم
snatched
جزئی
snatch
جزئی
minute
جزئی
potties
جزئی
peddling
جزئی
potty
جزئی
piddling
جزئی
inconsiderable
جزئی
remote
جزئی
rushing
جزئی
rushed
جزئی
smallest
جزئی کم
rush
جزئی
sexpartite
شش جزئی
nominal
جزئی
duple
دو جزئی
adaphorous
جزئی
paltry
جزئی
hexamerous
شش جزئی
negligible
جزئی
retail
جزئی
haxamerous
شش جزئی
petty
جزئی
inappreciable
جزئی
parcel
جزئی از یک کل
parcels
جزئی از یک کل
A part of the whole .
جزئی از کل
corpuscular
جزئی
smaller
جزئی کم
small
جزئی کم
vortex ring state
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
revolutionised
تغییرات اساسی دادن
go through changes
<idiom>
گرفتار تغییرات شدن
revolutionises
تغییرات اساسی دادن
revolutionising
تغییرات اساسی دادن
electrodermal changes
تغییرات برقی پوست
revolutionize
تغییرات اساسی دادن
innovating
تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovates
تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovated
تغییرات واصلاحاتی دادن در
modular range
دامنه تغییرات مدول
touch up
<idiom>
اصلاح کردن تغییرات
minimal changes method
روش کمترین تغییرات
calculus of variations
حساب تغییرات
[ریاضی]
revolutionized
تغییرات اساسی دادن
wind shear
تغییرات سمتی باد
variational calculus
حسابان تغییرات
[ریاضی]
calculus of variations
حسابان تغییرات
[ریاضی]
innovate
تغییرات واصلاحاتی دادن در
variational calculus
حساب تغییرات
[ریاضی]
Fundamental ( radical) changes.
تغییرات اساسی وعمده
flux
گداز تغییرات پی درپی
cataplasia
تغییرات قهقهرایی در سلول
revolutionizes
تغییرات اساسی دادن
revolutionizing
تغییرات اساسی دادن
aspect change
تغییرات منظری هدف
parabolic variation
تغییرات سهمی شکل
partial fraction
کسر جزئی
nip
چیزی جزئی
partial correctness
صحت جزئی
nipped
چیزی جزئی
nips
چیزی جزئی
pair
هرچیز دو جزئی
incidental
جزئی ضمنی
flesh wound
زخم جزئی
partial competition
رقابت جزئی
partial eqilibrium
تعادل جزئی
partial order
ترتیب جزئی
fractionally
بطور جزئی
fractionary
جزئی خرد
partial function
تابع جزئی
partial correlation
همبستگی جزئی
fractional damage
خسارت جزئی
partial pressure
فشار جزئی
partial plan
برنامه جزئی
partial loss
زیان جزئی
partial
مغرض جزئی
dodecamerous
دوازده جزئی
immaterial
معنوی جزئی
septempartite
هفت جزئی
pettily
بطور جزئی
inconspicuous
جزئی غیرمحسوس
pittance
مبلغ جزئی
retail dealer
جزئی فروش
quinquepartite
پنج جزئی
retail bin
انبار جزئی
a minor incident
یک حادثه جزئی
detailing
جزئی از اثر
detail
جزئی از اثر
particular average
خسارات جزئی
clauses
جزئی از جمله
clause
جزئی از جمله
particular average
خسارت جزئی
fewtrils
چیز جزئی
gewgaws
چیز جزئی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com