English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English Persian
technological تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologically تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
Other Matches
researching توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researched توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
research توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researches توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
proceed time زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
synchronous فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
phase وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phases وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phased وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
scissoring 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
rehyphenation تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
imagism مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
installing تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
install تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
loadable <adj.> فشارپذیر [فناوری]
biotechnology زیست فناوری
University of Applied Sciences [UAS] دانشگاه فناوری
senior technical college دانشگاه فناوری
polytechnic دانشگاه فناوری
college of [music, technology,...] دانشگاه فناوری
technological مربوط به فناوری
technologically مربوط به فناوری
eco-technology فناوری زیست بوم
generation جدیدترین نوع فناوری
engineering documents پرونده های فناوری
generations جدیدترین نوع فناوری
technical sales and distribution فروش فناوری و پخش
eco-tech فناوری زیست بوم
freewheel [overrunning clutch ] چرخ آزاد [فناوری مکانیک]
high technology پیشرفته بودن از نظر فناوری
high tech پیشرفته بودن از نظر فناوری
generations فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای LSI
generation فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای LSI
telecommunications فناوری ارسال و دریافت پیام در یک مسافتی
center disc [disk wheel] دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
update 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
generations مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
automatic kerning کاهش [و تنظیم ] خودکار فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
autokerning کاهش [و تنظیم ] خودکار فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
generation مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
industrial water اب صنعتی
manufacturing صنعتی
high wrought صنعتی
technical صنعتی
industrial صنعتی
to unstitch something [sewing] کوکی [بخیه ای] را باز کردن [دوختن پارچه] [فناوری بافندگی]
to kern کاهش دادن [و تنظیم کردن ] فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
industrial workers کارگران صنعتی
industrial area منطقه صنعتی
industrial building ساختمان صنعتی
industrial unit واحد صنعتی
industrial economics اقتصاد صنعتی
engineering workshop کارگاه صنعتی
commercial efficiency بازده صنعتی
artificial magnet مغناطیس صنعتی
art bronze برنز صنعتی
applied economics اقتصاد صنعتی
industrialism سیستم صنعتی
industrial unions اتحادیههای صنعتی
industrial espionage جاسوسی صنعتی
industrial fluctuations نوسانهای صنعتی
industrial frequency فرکانس صنعتی
industrial disputes اختلافات صنعتی
industrial insurance بیمه صنعتی
industrial consumption مصرف صنعتی
industrial management مدیریت صنعتی
industrial nations کشورهای صنعتی
industrial psychology روانشناسی صنعتی
industrial concern بنگاه صنعتی
industrial revolution انقلاب صنعتی
industrial chemistry شیمی صنعتی
industrial building بنای صنعتی
industrial switch کلید صنعتی
industrial union اتحادیه صنعتی
valve شیر صنعتی
mechnical ماشینی صنعتی
industrialize صنعتی کردن
industrializing صنعتی کردن
technical grade خلوص صنعتی
industrialization صنعتی سازی
trade effluent فضولات صنعتی
industrialization صنعتی شدن
vertical union اتحادیه صنعتی
industrialization صنعتی کردن
industrial electronic الکترونیک صنعتی
industrialising صنعتی کردن
plants واحد صنعتی
artless غیر صنعتی
artful ماهرانه صنعتی
artistical هنرامیز صنعتی
polytechnical دانشکده صنعتی
polytechnics دانشکده صنعتی
polytechnic دانشکده صنعتی
industrializes صنعتی کردن
technologically حرفهای صنعتی
industrial relations روابط صنعتی
producer buyer خریدار صنعتی
industrialises صنعتی کردن
technological حرفهای صنعتی
plant واحد صنعتی
industrial wastewater فاضلاب صنعتی
technology فناوری درخواست , ذخیره سازی , پردازش و توزیع اطلاعات به صورت الکترونیکی .
technologies فناوری درخواست , ذخیره سازی , پردازش و توزیع اطلاعات به صورت الکترونیکی .
industrial electric locomotive لکوموتیو الکتریکی صنعتی
inartistically بطور غیر صنعتی
an artistic production عمل یا کار صنعتی
art casting ریخته گری صنعتی
industrial workers of the world کارگران صنعتی جهان
industrial investment سرمایه گذاری صنعتی
interphase transformer loss تلفات پیچک صنعتی
decreasing cost industry هزینه نزولی صنعتی
bric-a-brac خرده ریز صنعتی
process of industrialization فرایند صنعتی شدن
producer advertising تبلیغ محصولات صنعتی
index of industrial production شاخص تولید صنعتی
industrial alternating current جریان متناوب صنعتی
applied economics engineer مهندس اقتصاد صنعتی
manufactoring tape milling machine دستگاه نورد صنعتی
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
industrial classifications طبقه بندی صنعتی
industrial robot دستگاه خودکار صنعتی
valve ولو [شیر صنعتی]
the industrial quarter of the محله صنعتی شهر
industrial capitalism سرمایه داری صنعتی
pilot plant واحد ازمایش صنعتی
designations معرفی
designation معرفی
reclame معرفی
reference معرفی
representations معرفی
presentation معرفی
representation معرفی
presentations معرفی
pastiches تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
trade fixtures الات صنعتی نصب شده
metonymical دارای صنعتی که انراmetonym گویند
industrializing بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializes بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
Midlands ناحیهی صنعتی در مرکز انگلستان
industrialising بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
artlessly بطور ساده یاغیر صنعتی
industrialises بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialize بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
pastiche تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
industrial electronic computer ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
industrial school اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
Industrial Architecture معماری خانه های صنعتی
industrial instrument دستگاه اندازه گیری صنعتی
articlcs of virtu کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
first generation computer کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
presenting معرفی کردن
introduced معرفی کردن
presented معرفی کردن
nominating معرفی کردن
nominates معرفی کردن
letter of reference معرفی نامه
presentee معرفی شده
representations معرفی کردن
representer معرفی کننده
designative معرفی کننده
speak well for معرفی کردن
recommends معرفی کردن
recommending معرفی کردن
recommend معرفی کردن
bring forward معرفی کردن
presents معرفی کردن
representation معرفی کردن
introduction معارفه معرفی
introductions معارفه معرفی
introducing معرفی کردن
letter معرفی نامه
letters معرفی نامه
inset معرفی کردن
presentable شایان معرفی
letter of introduction معرفی نامه
nuncupatory معرفی کننده
introduce معرفی کردن
nominate معرفی کردن
present معرفی کردن
nominator معرفی کننده
insets معرفی کردن
introduces معرفی کردن
industrial data collection device دستگاه صنعتی جمع اوری داده
technology اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technologies اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
generations کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generation کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
reports معرفی کردن خود
net authentication معرفی ایستگاههای شبکه
preconize بعموم معرفی کردن
letterman دارنده معرفی نامه
introduction معرفی رسمی اشناسازی
introductions معرفی رسمی اشناسازی
algebra قوانینی که برای معرفی
presentably بطور قابل معرفی
reported معرفی کردن خود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com