English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
English Persian
alteration تغییر اعمال شده
Search result with all words
intervention عمل اعمال تغییر در سیستم
interventions عمل اعمال تغییر در سیستم
modification تغییر اعمال شده به چیزی
backout ذخیره کردن فایل در محل اصلی پیش از اعمال هر گونه تغییر
imposed deformation تغییر شکل اعمال شده
modulator مدار الکترونیکی که سیگنال را طبق سیگنال اعمال شده تغییر میدهد
Other Matches
agents مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agent مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
contructive larcency مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
brain washing مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
end strings نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
hangover تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangovers تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
varies تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
variable area nozzle نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changed تغییر کردن تغییر دادن
change over تغییر روش تغییر رویه
change تغییر کردن تغییر دادن
changes تغییر کردن تغییر دادن
changing تغییر کردن تغییر دادن
fm فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
doings اعمال
applications اعمال
undertakings اعمال
application اعمال
acts اعمال
exercise اعمال
exercising اعمال
exercises اعمال
exertions اعمال
exercised اعمال
exertion اعمال
exercising a right اعمال حق
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
imposes اعمال نفوذکردن
willable قابل اعمال
applies اعمال کردن
exertion اعمال زور
exertions اعمال زور
peonage اعمال شاقه
galleys اعمال شاقه
labourhardl اعمال شاقه
apply اعمال کردن
lobbying اعمال نفوذ
impose اعمال نفوذکردن
showing partial views اعمال نظر
strong arm اعمال زورکردن
the galleys اعمال شاقه
exert اعمال کردن
exerted اعمال کردن
to have the pull of اعمال نفوذکردن بر
exerting اعمال کردن
exerts اعمال کردن
takeovers اعمال کنترل
takeover اعمال کنترل
applying اعمال کردن
preventative actions اعمال بازدارنده
strong-arm اعمال زورکردن
hard labour اعمال شاقه
exercising force اعمال زور
impressment اعمال زور
applicative اعمال کردنی
applier اعمال کننده
applicatory اعمال شدنی
hard labor اعمال شاقه
workable قابل اعمال
applicator اعمال کننده
counter march تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
house keeping operation اعمال خانه داری
To bring pressure to bear . To exert pressure . اعمال فشار کردن
to use one's influence upon اعمال نفوذ کردن بر
non serverign acts اعمال تصدی دولت
imprisonment with hard labour حبس با اعمال شاقه
penal servitude حبس با اعمال شاقه
embraceor اعمال نفوذ کننده
copy protection جلوگیری از اعمال کپی
use one's influence اعمال نفوذ کردن
showing partial views اعمال نظر کردن
unfair trade practice اعمال تجاری نادرست
governance اعمال قوه اختیارداری
undue influence اعمال نفوذ ناروا
To use force(violence) اعمال زور کردن
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
applied magnetic field میدان مغناطیسی اعمال شده
embracer کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
jars اعمال شوک شدید به یک وسیله
encode اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
squeeze [آبگیری از فرش با اعمال فشار]
encodes اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
confidential است نه اعمال تصدی موجودباشد
jar اعمال شوک شدید به یک وسیله
jarred اعمال شوک شدید به یک وسیله
capitalization اعمال سیستم سرمایه داری
put on اعمال کردن بکار گماردن
actions شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
powers اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powering اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
procrustean بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
the exercised thier veto انها حق وتوی خود را اعمال کردند
powered اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
pulse اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
technology اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technologies اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
embracery اعمال نفوذاز راه رشوه یا تهدیدوغیره
pulsed اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
track records آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
track record آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
angular travel تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
embracery جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
arguments متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
dynamic تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
powered روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powering روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
embraceor متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
dynamically تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
powers روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
argument متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
arithmetic تابع ریاضی اعمال شده روی داده
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
non procedural language بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
impressure اعمال نیرو بر روی چیزی فشار و زور درامری
correctional custudy روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
syntax قوانین گرامری اعمال شده به یک زبان برنامه نویسی
hash عدد ایجاد شده پس از اعمال کلید در تابع hash
knowledge دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
interactive پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
omnia pressumuntur solemniter اصل بر صحیح انجام شدن همه اعمال است
phosphor مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند
equitable mortgage از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
take over bid پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
head pessure فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
condition وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
stables وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stochastic model نمایش ریاضی سیستم که حاوی اثرات اعمال تصادفی است
diode دیور نیمه هادی که در صورت اعمال جریان نور منتشرمیکند
case law رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
transformational rules مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
stable وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
crunches بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
recompile کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
open کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
jumpers مدار یا وسیلهای که وضعیتهای آن با اعمال اتصالات مختلف قابل انتخاب است
crunch بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crunched بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
opened کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
opens کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
jumper مدار یا وسیلهای که وضعیتهای آن با اعمال اتصالات مختلف قابل انتخاب است
design maximum weight حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
input سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
light دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
led دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
crystals کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
lightest دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
crystal کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
inputted سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
lighted دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
parliamentarism سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
powers تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
condominium اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
powering تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
condominiums اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
powered تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
corporate model نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
quiescent وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
texel مجموعه پیکسل ها که به عنوان واحد مجزا هنگام اعمال یک تط بیق روی شی به کار می روند
bad break مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
biotechnology ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
impedance اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
end توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
expandsionism اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
maintenance جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
decision نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
decisions نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
ends توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
vital necessity پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
else rule قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
policy of contianment سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
escape character ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
ended توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
rule of law قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
recital قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
new deal روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
recitals قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
evangelic پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
actual address کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اعمال میشود و فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند.
evangelical پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
liquid crystal displays کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
liquid crystal display کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
knowledge وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
necessity درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
non return to zero سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
immunity به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
LCD کریستال مایع که در صورت اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتهای مچی به ماشین حساب و سایر صفحات دیجیتال به کار می رود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com