Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
change of curvature
تغییر انحنا
Other Matches
curvature
انحنا
pilable
انحنا پذیر
curvy
دارای انحنا
uncurl
از انحنا در امدن
decurved
دارای انحنا به پایین
architrave
پوشش مستقیم بدون انحنا
Riemann curvature tensor
تانسور انحنا ریمان
[ریاضی]
outcurve
انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
an inflexible rod of iron
میل غیر قابل انحنا
inswinger
توپی که در هوا با انحنا به سوی توپزن می اید
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
unbowed
انحنا پیدا نکرده تعظیم نکرده
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changes
تغییر کردن تغییر دادن
change
تغییر کردن تغییر دادن
change over
تغییر روش تغییر رویه
changing
تغییر کردن تغییر دادن
changed
تغییر کردن تغییر دادن
dips
اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
dip
اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
angular travel
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
misalignment
تغییر
fluctuation
تغییر
variations
تغییر
conversions
تغییر
stationary
بی تغییر
alteration
تغییر
vicissitude
تغییر
variation
تغییر
conversion
تغییر
mutations
تغییر
changed
تغییر
changes
تغییر
alternation
تغییر
mutation
تغییر
changeless
بی تغییر
change
تغییر
shunting
تغییر خط
commutation
تغییر
changing
تغییر
innovation
تغییر
innovations
تغییر
amendments
تغییر
dachi
تغییر پا
amendment
تغییر
modification
تغییر
modifying
تغییر دادن
mutable
تغییر پذیر
mutability
تغییر پذیری
mutabilty
تغییر پذیری
modify
تغییر دادن
multiplier
ضریب تغییر
modifiability
تغییر پذیری
modification of the articles
تغییر اساسنامه
kaleidoscopes
تغییر پذیربودن
kaleidoscope
تغییر پذیربودن
modificative
تغییر دهنده
displacement
تغییر مکان
modificatory
تغییر دهنده
modifiers
تغییر دهنده
varies
تغییر کردن
surface of revolution
سطح تغییر
standpat
مخالف تغییر
moveable
قابل تغییر
modifier
تغییر دهنده
palingenesis
تغییر شکل
parathesis
ترکیبی بی تغییر
peripeteia
تغییر ناگهانی
permute
تغییر دادن
supple
تغییر پذیر
invariable
تغییر ناپذیر
phase shift
تغییر فاز
unalterable
تغییر ناپذیر
variability
تغییر پذیری
changeable
قابل تغییر
transformation
عمل تغییر
transformation
تغییر شکل
constantly
بدون تغییر
variation
تغییر ناپایداری
changeable
تغییر پذیر
modifies
تغییر دادن
skittish
تغییر پذیر
displacement
تغییر موضع
nonreversal shift
تغییر ناوارون
variative
قابل تغییر
sex reversal
تغییر جنسیت
secular change
تغییر قرنی
reversal shift
تغییر وارون
variations
تغییر ناپایداری
transmutation
تغییر شکل
rebus sic stautibus
تغییر شکل
range of variation
ناحیه تغییر
immutable
تغییر ناپذیر
put about
تغییر مسیردادن
variables
تغییر پذیر
displeacement of water
تغییر مکان اب
displaciment
تغییر مکان
displaceable
قابل تغییر
dimensional change
تغییر اندازه
design change
تغییر طرح
demand shift
تغییر تقاضا
deformation
تغییر شکل
fluctuates
تغییر مداوم
fluctuated
تغییر مداوم
frequency fluctuation
تغییر فرکانس
weather
تغییر فصل
weathered
تغییر فصل
weathers
تغییر فصل
frequency change
تغییر بسامد
flexility
قابلیت تغییر
effable
قابل تغییر
fluctuate
تغییر مداوم
current displacement
تغییر جریان
covariation
تغییر همگام
convertibility
توانایی تغییر
change in demand
تغییر تقاضا
metamorphosis
تغییر شکل
behavior modification
تغییر رفتار
mutants
تغییر پذیر
automatic take
تغییر پایگاه
altertive
تغییر دهنده
alterant
تغییر دادنی
alterable
قابل تغییر
alterability
قابلیت تغییر
change in supply
تغییر عرضه
change of place
تغییر مکان
concurrent variation
تغییر همزمان
commutable
قابل تغییر
variant
قابل تغییر
coefficient of variation
ضریب تغییر
cinversion
تغییر شکل
changer
تغییر دهنده
change spin
چرخیدن با تغییر پا
speed variation
تغییر سرعت
change of speed
تغییر سرعت
modification
تغییر وتبدیل
vary
تغییر کردن
load variation
تغییر بار
left shift
تغییر مکان به چپ
lability
تغییر پذیری
kainotophobia
تغییر هراسی
kainophobia
تغییر هراسی
mutate
تغییر دادن
mutated
تغییر دادن
mutates
تغییر دادن
transforms
تغییر شکل
lour
اخم تغییر
misalign
تغییر یافتن
minor change
خرد تغییر
metachromatism
تغییر رنگ
mean variation
تغییر متوسط
transform
تغییر شکل
transformed
تغییر شکل
magnatic displacement
تغییر مغناطیسی
transforming
تغییر شکل
mutating
تغییر دادن
amend
تغییر دادن
amended
تغییر دادن
invariant
تغییر ناپذیر
invariance
تغییر ناپذیری
infelection
تغییر شکل
upheaval
تغییر فاحش
upheavals
تغییر فاحش
inalterable
تغییر ناپذیر
inalterability
تغییر ناپذیری
immutability
تغییر ناپذیری
variable
تغییر پذیر
alters
تغییر دادن
alters
تغییر یافتن
amending
تغییر دادن
mutant
تغییر پذیر
ireversible
تغییر ناپذیر
alter
تغییر یافتن
alter
تغییر دادن
altered
تغییر یافتن
altered
تغییر دادن
altering
تغییر یافتن
altering
تغییر دادن
susceptible of change
مستعد تغییر
changed
تغییر دادن
variational principle
اصل تغییر
versatility
قابلیت تغییر
strain
تغییر شکل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com