Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
cold strain
تغییر بعد یافتن در حالت سرد
Other Matches
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
altering
تغییر یافتن
alters
تغییر یافتن
alter
تغییر یافتن
misalign
تغییر یافتن
to undergo a change
تغییر یافتن
to alter
[to]
تغییر یافتن
altered
تغییر یافتن
deforms
تغییر شکل یافتن
transfigures
تغییر شکل یافتن
to transform
[into]
تغییر شکل یافتن
[به]
deforming
تغییر شکل یافتن
deform
تغییر شکل یافتن
transforming
تغییر شکل یافتن
transformed
تغییر شکل یافتن
transforms
تغییر شکل یافتن
transform
تغییر شکل یافتن
transfigure
تغییر شکل یافتن
transfigured
تغییر شکل یافتن
transfiguring
تغییر شکل یافتن
toggle
تغییر یافتن بین دو وضعیت
reconvert
تغییر حال مجدد یافتن
toggles
تغییر یافتن بین دو وضعیت
vexations
تغییر حالت تحریک
vexation
تغییر حالت تحریک
reborn
تغییر حالت روحانی یافته
cold straining
تغییر بعد نسبی در حالت سرد
user
یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
users
یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
sequence
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
sequences
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
readers
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
reader
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
housekeeping
در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
format
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
formats
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
propagating
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated
گشترش یافتن یا نشر یافتن
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
trial and error
<idiom>
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changing
تغییر کردن تغییر دادن
change over
تغییر روش تغییر رویه
change
تغییر کردن تغییر دادن
changes
تغییر کردن تغییر دادن
changed
تغییر کردن تغییر دادن
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
angular travel
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
finds
یافتن
detects
یافتن
detecting
یافتن
find
یافتن
discovers
یافتن
detected
یافتن
detect
یافتن
discovering
یافتن
discovered
یافتن
discover
یافتن
center
تمرکز یافتن
bunchout
برامدگی یافتن
break out
شیوع یافتن
centered
تمرکز یافتن
centers
تمرکز یافتن
centre
تمرکز یافتن
pull round
بهبودی یافتن
centred
تمرکز یافتن
sublate
تغییرشکل یافتن
to come to know
اگاهی یافتن
to be transferred
انتقال یافتن
to be through
فراغت یافتن
to be prolonged
امتداد یافتن
to a greatness
بزرگی یافتن
outspread
گسترش یافتن
taper off
کاهش یافتن
tense
تشدید یافتن
tensed
تشدید یافتن
tenser
تشدید یافتن
tenses
تشدید یافتن
tensest
تشدید یافتن
tensing
تشدید یافتن
demise
وفات یافتن
recvperate
بهبودی یافتن
protend
امتداد یافتن
pickup
بهبودی یافتن
come through
وقوع یافتن
convect
انتقال یافتن
lay hands on something
چیزی را یافتن
decrease
کاهش یافتن
keep one's head above water
رهایی یافتن
developments
تکامل یافتن
accrues
افزایش یافتن
development
تکامل یافتن
decreases
کاهش یافتن
immix
امیزش یافتن
hunt out
با جستجو یافتن
hold out
بسط یافتن
decreased
کاهش یافتن
decreased
نقصان یافتن
get out
رهایی یافتن
come round
شفا یافتن
come off
وقوع یافتن
circumfuse
گسترش یافتن
perennate
دوام یافتن
penetract
راه یافتن
overmaster
برتری یافتن بر
station
استقرار یافتن
stationed
استقرار یافتن
stations
استقرار یافتن
decreases
نقصان یافتن
overspread
بسط یافتن
overmatch
تفوق یافتن
outreach
برتری یافتن
meliorate
بهبود یافتن
pick up health
بهبود یافتن
look oneself again
بهبود یافتن
come off
تحقق یافتن
decrease
نقصان یافتن
diminish
نقصان یافتن
terminated
خاتمه یافتن
lessen
تقلیل یافتن
terminates
خاتمه یافتن
relax
تخفیف یافتن
relaxes
تخفیف یافتن
relaxing
تخفیف یافتن
dwindle
تدریجاکاهش یافتن
dwindled
تدریجاکاهش یافتن
dwindles
تدریجاکاهش یافتن
terminate
خاتمه یافتن
lessened
تقلیل یافتن
dominates
تفوق یافتن
centralisation
مرکزیت یافتن
diminish
تقلیل یافتن
diminishes
نقصان یافتن
diminishes
تقلیل یافتن
ensure
اطمینان یافتن
ensured
اطمینان یافتن
ensures
اطمینان یافتن
ensuring
اطمینان یافتن
insures
اطمینان یافتن
insuring
اطمینان یافتن
dominate
تفوق یافتن
dominated
تفوق یافتن
dwindling
تدریجاکاهش یافتن
deploy
گسترش یافتن
centralization
مرکزیت یافتن
recuperate
بهبودی یافتن
transcend
برتری یافتن
transcended
برتری یافتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com