English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (45 milliseconds)
English Persian
corrupt تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupted تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupting تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupts تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
Other Matches
trapdoor فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
authentication به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
aperture card روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
varies تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
submarginal land زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
changing تغییر کردن تغییر دادن
changes تغییر کردن تغییر دادن
change تغییر کردن تغییر دادن
changed تغییر کردن تغییر دادن
appropriation اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
helps پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
overdraw بیش از اعتبار حواله کردن برات خالی از وجه دادن
expired appropriation اقلامی که مدت اعتبار توزیع انها گذشته باشد
counter march تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
commmute تغییر دادن مبادله کردن
monitored مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitor مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitors مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
edited اماده چاپ کردن تغییر دادن
edit اماده چاپ کردن تغییر دادن
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
edit تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
transmuting تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmute تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmutes تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmuted تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
to refresh oneself تغییر ذائقه دادن رفع خستگی کردن
edited تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
connexions پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connection پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
byte حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
affect لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
bytes حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
affects لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
gigo اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
readme file فایلی که حاوی آخرین اطلاعات درباره یک برنامه کاربردی باشد
update تغییر یا افزودن داده مشخص در فایل اصلی با اطلاعات به روز شوند
updated تغییر یا افزودن داده مشخص در فایل اصلی با اطلاعات به روز شوند
switching بهنگام سازی ثابت اطلاعات بین تغییر مبدا و مقصد در شبکه
updates تغییر یا افزودن داده مشخص در فایل اصلی با اطلاعات به روز شوند
to jink [colloquial] [British English] در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
secondary کانال دوم که حاوی اطلاعات کنترلی ارسالی همزمان با داده باشد
maintenance فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
planing یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
plane یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planed یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planes یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
legalises اعتبار قانونی دادن
legalising اعتبار قانونی دادن
legalised اعتبار قانونی دادن
hand it to (someone) <idiom> به کسی اعتبار دادن
legalize اعتبار قانونی دادن
legalized اعتبار قانونی دادن
legalizes اعتبار قانونی دادن
credit squeeze کاهش دادن اعتبار
legalizing اعتبار قانونی دادن
to legalize a signature اعتبار قانونی دادن
overdraw بیش از اعتبار حواله یا چک دادن
give someone their due <idiom> دادن اعتبار به شخص شایسته
algebra ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
shifting حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
images تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
image تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
record برنامهای که رکوردها را نگه می داردو میتواند به انها دستیابی داشته باشد و برای تامین اطلاعات پردازش کند
non return to zero سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
fall back تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
rezone محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
faulted تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
fault تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
faults تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
graphics تصاویر یا خط وطی که قابل رسم روی کاغذ یا صفحه نمایش باشد برای نمایش اطلاعات
variables ثبات یا محل ذخیره سازی که میتواند هر عدد یا حروف داشته باشد و در حین اجرای برنامه تغییر کند
variable ثبات یا محل ذخیره سازی که میتواند هر عدد یا حروف داشته باشد و در حین اجرای برنامه تغییر کند
request for discharge عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
retrieval سیستم بازیابی اطلاعات که به کاربرامکان بررسی متن را میدهد به جای اینکه فقط رجوعی به متن داشته باشد
display نشان دادن اطلاعات
displaying نشان دادن اطلاعات
displays نشان دادن اطلاعات
displayed نشان دادن اطلاعات
overdraft حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
massages ماساژ دادن تغییر دادن
massage ماساژ دادن تغییر دادن
massaging ماساژ دادن تغییر دادن
massaged ماساژ دادن تغییر دادن
so همچو چنان
such and such چنین و چنان
he has raving mad چنان دیوانه
logical واحد اطلاعات آماده پردازش که لزوما شبیه داده اصلی در فضای ذخیره سازی نیست که ممکن است حاوی داده کنترل و... باشد
unfinanced بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
polymorph عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
soit fait comme il est desire بگذار ان چنان که می خواهدباشد
insofar as در چنان درجه و یا فاصله
he strike him blind چنان زد که کورش کرد
border break ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
realign تغییر دادن
convert تغییر دادن
mutates تغییر دادن
alter تغییر دادن
permute تغییر دادن
altered تغییر دادن
modify تغییر دادن
modifies تغییر دادن
amended تغییر دادن
amending تغییر دادن
redeploy [staff] تغییر دادن
modifying تغییر دادن
mutate تغییر دادن
realigned تغییر دادن
realigning تغییر دادن
realigns تغییر دادن
shift تغییر دادن
mutating تغییر دادن
amend تغییر دادن
mutated تغییر دادن
transact تغییر دادن
shifted تغییر دادن
reset تغییر دادن
shifts تغییر دادن
changes تغییر دادن
to turn something into something تغییر دادن به
change تغییر دادن
to convert something into something تغییر دادن به
to turn [into] تغییر دادن
changed تغییر دادن
altering تغییر دادن
alters تغییر دادن
changing تغییر دادن
he made a show of goung چنان وانمودکردکه گویی میرود
input وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
inputted وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
transmuted تغییر هیئت دادن
to transform [into] تغییر شکل دادن [به]
disguises تغییر قیافه دادن
transfigures تغییر صورت دادن
disguising تغییر قیافه دادن
transfigured تغییر شکل دادن
transfigured تغییر صورت دادن
transfigure تغییر شکل دادن
transfigure تغییر صورت دادن
to veer [off] تغییر جهت دادن
switches تغییر جهت دادن
changes تغییر دادن تبدیل
transshape تغییر شکل دادن
transshape تغییر ماهیت دادن
disguised تغییر قیافه دادن
switched تغییر جهت دادن
changed تغییر دادن تبدیل
switch تغییر جهت دادن
change تغییر دادن تبدیل
tunes تغییر فرکانس دادن
tune تغییر فرکانس دادن
transfiguring تغییر شکل دادن
transmute تغییر هیئت دادن
disguise تغییر قیافه دادن
changing تغییر دادن تبدیل
discoloring تغییر رنگ دادن
remodelling تغییر وضع دادن
color تغییر رنگ دادن
transforming تغییر شکل دادن
transforms تغییر شکل دادن
remodelled تغییر وضع دادن
remodels تغییر وضع دادن
transformed تغییر شکل دادن
discolored تغییر رنگ دادن
discolour تغییر رنگ دادن
discoloured تغییر رنگ دادن
discolouring تغییر رنگ دادن
discolours تغییر رنگ دادن
transform تغییر شکل دادن
discolors تغییر رنگ دادن
remodeling تغییر وضع دادن
metamorphosing تغییر شکل دادن
quirk تغییر جهت دادن
go about تغییر جهت دادن
transfiguring تغییر صورت دادن
transfigures تغییر شکل دادن
transmutes تغییر هیئت دادن
transmuting تغییر هیئت دادن
remodeled تغییر وضع دادن
remodel تغییر وضع دادن
metamorphoses تغییر شکل دادن
discolor تغییر رنگ دادن
sing a different tune <idiom> تغییر جهت دادن
metamorphosed تغییر شکل دادن
metamorphose تغییر شکل دادن
modification تغییر شکل دادن
to change ones mind تغییر رای دادن
to change one's tune تغییر عقیده دادن
misshape تغییر شکل دادن
shunted تغییر جهت دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com