Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
cut
تغییر سمت سریع
cuts
تغییر سمت سریع
Other Matches
rollover
استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
marine express
کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma
اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma
CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
snap pass
پاس سریع با پیچش سریع مچ
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
speedy
سریع السیر سریع
speediness
سریع السیر سریع
plastic
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changes
تغییر کردن تغییر دادن
change
تغییر کردن تغییر دادن
change over
تغییر روش تغییر رویه
changed
تغییر کردن تغییر دادن
changing
تغییر کردن تغییر دادن
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
angular travel
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
prompts
سریع
gleg
سریع
prompted
سریع
snell
سریع
sweepy
سریع
spankings
سریع
rapid
سریع
rather
سریع تر
spanking
سریع
swifts
سریع
swift
سریع
galloping
سریع
sudden
سریع
swifter
سریع
accelerators
سریع
accelerator
سریع
wing footed
سریع
swiftest
سریع
prompt
سریع
slapped
ضربت سریع
slapping
ضربت سریع
quickest
جلد سریع
operation immediate
اقدام سریع
high speed
سریع السیر
high speed
دنده سریع
slaps
ضربت سریع
riposte
ضربت سریع
high speed printer
چاپگر سریع
high speed traffic
ترافیک سریع
posthaste
سریع السیر
skitter
حرکت سریع
bullet
توپ سریع
wind sprint
تمرین دو سریع
sneak raid
دستبرد سریع
bullets
توپ سریع
braided
حرکت سریع
braids
حرکت سریع
riposted
ضربت سریع
snapback
بهبودی سریع
fast
سریع السیر
ripostes
ضربت سریع
riposting
ضربت سریع
slap
ضربت سریع
quickest
تند و سریع
courier
پیک سریع
express
سریع صریح
express
سریع السیر
fleet
عبور سریع
fasted
سریع السیر
despatched
انجام سریع
despatches
انجام سریع
despatching
انجام سریع
highflier
دلیجان سریع
highflyer
دلیجان سریع
dispatch
انجام سریع
dispatched
انجام سریع
hotshot
بارکشی سریع
dispatches
انجام سریع
lightning chess
شطرنج سریع
hypernoea
تنفس سریع
expressed
سریع السیر
couriers
پیک سریع
windstorm
باد سریع
high speed traffic
امد شد سریع
expressing
سریع صریح
high velocity drop
بارریزی سریع
expressing
سریع السیر
polypnea
تنفس سریع
expresses
سریع صریح
expresses
سریع السیر
winder
دویدن سریع
fleets
عبور سریع
expressed
سریع صریح
progressive chess
شطرنج سریع
scampers
پرواز سریع
pirouettes
چرخ سریع
fasts
سریع السیر
repost
ضربت سریع
quick
جلد سریع
precipitating
خیلی سریع
precipitates
خیلی سریع
precipitated
خیلی سریع
precipitate
خیلی سریع
fast access
با دستیابی سریع
rapid access
با دستیابی سریع
converts
پاسکاری سریع
converting
پاسکاری سریع
quick
تند و سریع
slash
ضربه سریع
slashed
ضربه سریع
raid
تک نفوذی سریع
glimpsing
نگاه سریع
rapid transit
شطرنج سریع
glimpses
نگاه سریع
scampered
پرواز سریع
glimpsed
نگاه سریع
scamper
پرواز سریع
scampering
پرواز سریع
continuate
سریع الاتصال
rapid scanning
تقطیع سریع
rath
زود رس سریع
fleetingly
سریع الزوال
rathe
زود رس سریع
slashes
ضربه سریع
pirouette
چرخ سریع
converted
پاسکاری سریع
quicker
جلد سریع
quickstep
گام سریع
rough and ready
سریع العمل
speeds
سریع کارکردن
raiding
تک نفوذی سریع
accelerated depreciation
استهلاک سریع
accelofilter
صافی سریع
quick recovery
رونق سریع
quick fire
تیر سریع
glimpse
نگاه سریع
prompts
سریع عاجل
prompt
سریع عاجل
accelerated depreciation
استهلاک سریع
prompted
سریع کردن
prompted
سریع عاجل
speeding
سریع کارکردن
raids
تک نفوذی سریع
prompts
سریع کردن
rapid flow
جریان سریع
convert
پاسکاری سریع
fastest
سریع السیر
quick recovery
بهبود سریع
fleeting
سریع الزوال
raided
تک نفوذی سریع
prompt
سریع کردن
rapid fire
تیر سریع
quicker
تند و سریع
fast neutron
نوترون سریع
fast moving depression
کمفشاری سریع
speed
سریع کارکردن
braid
حرکت سریع
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
rapid transit
حمل و نقل سریع
line surge
جریان سریع و غیرعادی خط
quick break fuse
فیوز قطع سریع
flashed
معدن موازی سریع A/D.
fungoid
دارای رشد سریع
flash
معدن موازی سریع A/D.
flashes
معدن موازی سریع A/D.
jabbing
ضربه سریع مستقیم
wildfire
اتش سریع و پر زور
rapid eye movements
حرکات سریع چشم
jerks
تکان سریع دادن
jabs
ضربه سریع مستقیم
flying
پردار سریع السیر
make flush
شستن با جریان سریع
sally
جواب سریع و زیرکانه
rapid
سریع العمل چابک
patter
بطور سریع وردخواندن
pattered
بطور سریع وردخواندن
promptitude
سریع العملی زرنگی
quicksort
مرتب کردن سریع
slew
گردش سریع توپ
pattering
بطور سریع وردخواندن
sally
حرکت سریع شلیک
streamliner
قطار سریع وشیک
sallies
جواب سریع و زیرکانه
sallies
حرکت سریع شلیک
patters
بطور سریع وردخواندن
quick break switch
کلید قطع سریع
tide race
جذر و مد سریع اب دریا
quick access memory
حافظه دستیابی سریع
scatback
توپدار سریع و فراری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com