Total search result: 201 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
lateral strain |
تغییر شکل نسبی جانبی |
|
|
Other Matches |
|
income effect |
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها |
strains |
تغییر شکل نسبی |
relative deformation |
تغییر شکل نسبی |
strain |
تغییر شکل نسبی |
elastic strain |
تغییر شکل نسبی ارتجاعی |
linear strain |
تغییر شکل نسبی خطی |
bulk strain |
تغییر شکل نسبی حجمی |
simple strain |
تغییر طول نسبی ساده |
increase of strain |
افزایش تغییر طول نسبی |
stress strain diagram |
نمودار تنش و تغییر بعد نسبی |
strain energy |
انژی حاصل از تغییر شکل نسبی |
cold straining |
تغییر بعد نسبی در حالت سرد |
sides way |
تغییر مکان جانبی |
lateral deflection of beam |
تغییر شکل فرعی یا جانبی تیر |
expansion interface |
حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند |
bells and whistles |
خصوصیات جانبی و پیشرفته یک برنامه کاربردی یا وسیله جانبی |
sidelap |
بالههای جانبی هواپیما پوشش جانبی عکسها رویهم |
labor theory of value |
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد |
plug compatible |
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال |
peripheral |
مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی |
channel |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channelled |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channels |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
communication |
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت |
channeled |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channeling |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
side effect |
عوارض جانبی [اثر جانبی] |
wait state |
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد |
wait condition |
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد |
relative plot |
موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها |
power down |
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید |
byeffect |
عوارض جانبی [اثر جانبی] |
adverse reaction |
عوارض جانبی [اثر جانبی] |
spillover effect |
عوارض جانبی [اثر جانبی] |
secondary effect |
عوارض جانبی [اثر جانبی] |
fall-out [side effect] |
عوارض جانبی [اثر جانبی] |
by-effect |
عوارض جانبی [اثر جانبی] |
external |
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند |
externals |
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند |
end strings |
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان |
unclocked |
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت |
transitions |
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر |
transition |
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر |
side spray |
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله |
hangover |
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است |
hangovers |
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است |
vary |
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن |
varies |
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن |
plastic |
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر |
variable area nozzle |
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند |
change over |
تغییر روش تغییر رویه |
change |
تغییر کردن تغییر دادن |
changed |
تغییر کردن تغییر دادن |
changing |
تغییر کردن تغییر دادن |
changes |
تغییر کردن تغییر دادن |
flank observation |
دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی |
proportional limit |
حد نسبی |
consanguineous |
نسبی |
proportional |
نسبی |
relative |
نسبی |
relative code |
کد نسبی |
comparatives |
نسبی |
relative humidity |
نم نسبی |
self relative |
نسبی |
respective |
نسبی |
comparative |
نسبی |
whole blood |
قرابت نسبی |
proportional representation |
انتخابات نسبی |
persons related to another by parentage |
اقارب نسبی |
persons related to another by descent |
اقارب نسبی |
fractional error |
خطای نسبی |
relative permitivity |
گذردهی نسبی |
relative permeability |
نفوذپذیری نسبی |
self relative address |
نشانی نسبی |
relative nullity |
بطلان نسبی |
proportional liability partnership |
شرکت نسبی |
sib |
منسوب نسبی |
relative precision |
دقت نسبی |
relative term |
لفظ نسبی |
relative value |
مقدار نسبی |
relative velocity |
سرعت نسبی |
ipsative scale |
مقیاس نسبی |
relative viscosity |
گرانروی نسبی |
relative wind |
باد نسبی |
ipsative score |
نمره نسبی |
relativeness |
نسبی بودن |
relativism |
نسبی نگری |
relative solvation |
حلالپوشی نسبی |
sanguinity |
قرابت نسبی |
relative solubility |
انحلالپذیری نسبی |
relative prices |
قیمتهای نسبی |
distortion factor |
مانده نسبی |
proportional tax |
مالیات نسبی |
relative movement |
حرکت نسبی |
relative motion |
حرکت نسبی |
relative density |
دانسیته نسبی |
relative dispersion |
پراکندگی نسبی |
relative error |
خطای نسبی |
relative importance |
اهمیت نسبی |
stranger in blood |
غیر نسبی |
relativity |
فرضیه نسبی |
relative humidity |
رطوبت نسبی |
relative harmonic content |
مانده نسبی |
relative density |
چگالی نسبی |
relative income |
درامد نسبی |
relative compaction |
تراکم نسبی |
relative minimum |
حداقل نسبی |
relative minimum |
می نیمم نسبی |
relative maximum |
حداکثر نسبی |
relationship by bood |
قرابت نسبی |
relative maximum |
ماکزیمم نسبی |
relative address |
نشانی نسبی |
relative address |
آدرس نسبی |
relative bearing |
گرای نسبی |
relative bearing |
جهت نسبی |
relative majority |
اکثریت نسبی |
relative location |
ترتیب نسبی |
relative jurisdiction |
صلاحیت نسبی |
relative frequency |
بسامد نسبی |
genealogical |
نسبی شجرهای |
relationship by blood |
خویشاوندی نسبی |
relationship by blood |
قرابت نسبی |
emissivity |
تابش نسبی |
specific gravity |
چگالی نسبی |
relative |
خودی نسبی |
specific gravities |
چگالی نسبی |
comparative advantage |
برتری نسبی |
consanguinity |
قرابت نسبی |
comparative costs |
هزینههای نسبی |
comparative cover |
پوشش نسبی |
blood relationship |
خویشاوندی نسبی |
comparative advantage |
مزیت نسبی |
blood relationship |
قرابت نسبی |
purchasing power parity |
نرخ نسبی مبادله |
relative dielectric constant |
ثابت دی الکتریک نسبی |
strains |
افزایش طول نسبی |
relative refractory period |
دوره بی پاسخی نسبی |
relative addressing |
نشانی دهی نسبی |
relative addressing |
نشان دهی نسبی |
relative bearing |
سمت نسبی ناو |
cultural relativism |
نسبی نگری فرهنگی |
relative value of pieces |
ارزش نسبی سوارها |
relative income hypothesis |
فرضیه درامد نسبی |
a matter of relative importance |
موضوعی با اهمیت نسبی |
employment rate |
میزان نسبی اشتغال |
relativity of knowledge |
نسبی بودن دانش |
of relative importance |
دارای اهمیت نسبی |
sound level |
شدت نسبی صوت |
relativize |
بصورت نسبی در اوردن |
relative supersaturation |
ابر سیری نسبی |
relative coordinate system |
دستگاه مختصات نسبی |
relative coding |
برنامه نویسی نسبی |
true air speed |
سرعت نسبی هواپیما |
relative coding |
برنامه نویس نسبی |
strain |
افزایش طول نسبی |
comparative ve |
اشتباه نسبی سرعت ابتدایی |
strain at failure |
افزایش طول نسبی درگسیختگی |
relativity |
فلسفه نسبیه نسبی بودن |
coefficient of relative efficiency organ |
ضریب نسبی کارایی سازمان |
differential susceptibility and permeabi |
مغناطیس پذیری و نفوذپذیری نسبی |
california bearing ratio |
توان باربری نسبی کالیفرنیا |
recessions |
کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم |
recession |
کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم |
bel |
واحد شدت نسبی توان |
fm |
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation |
difference chart |
جدول تعیین سمت و برد نسبی |
elasticity of factor substitution |
وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند . |
stress strain curve |
منحنی تنش به افزایش طول نسبی |
cycle |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycles |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycled |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
strain hardening |
سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی |
superaerodynamics |
ایرودینامیک مربوط به سرعتهای نسبی زیاد ودانسیته کم |
adjustable proportional module |
نیمه مدول نسبی با سقف تنظیم شونده |
counter march |
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن |
fet |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
limiting speed |
بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین |
rotor incidence |
زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی |
grades |
الگوی لباس ارزش نسبی سنگ معدنی درجه موادمعدنی |
grade |
الگوی لباس ارزش نسبی سنگ معدنی درجه موادمعدنی |
critical angle of attack |
زاویه بین محور طولی هواپیما و جهت جریان نسبی هوا |
angular travel |
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان |
gradient circuit |
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین |
rams |
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته |
tristimulus values |
مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند |
relative income hypothesis |
براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی |
ram |
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته |
rammed |
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته |
sailwing |
هواپیمایی که بالهای ان تنهادرصورت وجود باد نسبی شکل و برش نمای یک ایرفویل را به خود میگیرند |
pitch control |
کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر |
fall-out [side effect] |
اثر جانبی |
byeffect |
اثر جانبی |
bilateral |
دو جانبی |
contour line |
خط جانبی |
secondary effect |
اثر جانبی |
laterad |
جانبی |
accessory |
جانبی |
adverse reaction |
اثر جانبی |
sidelong |
جانبی |
spillover effect |
اثر جانبی |