English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
guise تغییر قیافه لباس مبدل
guises تغییر قیافه لباس مبدل
Other Matches
disguisedly با لباس مبدل
disguising لباس مبدل
masquerade لباس مبدل
masqueraded لباس مبدل
disguise لباس مبدل
masquerading لباس مبدل
masquerades لباس مبدل
disguises لباس مبدل
disguised لباس مبدل
masquerades به لباس مبدل درامدن
masquerading به لباس مبدل درامدن
masquerade به لباس مبدل درامدن
masqueraded به لباس مبدل درامدن
disguised تغییر قیافه دادن
disguising تغییر قیافه دادن
disguise تغییر قیافه دادن
disguises تغییر قیافه دادن
to change one's countenance تغییر قیافه یا رنگ دادن
disguisement تغییر قیافه یا جامه پوشیدگی
agents provocateurs مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
agent provocateur مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
to dress [put on your clothes or particular clothes] لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
digital to analog converter مبدل دیجیتال به انالوگ مبدل رقمی به قیاسی
motley مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out پهن کردن لباس [روی بند لباس]
life jacket لباس نجات لباس چوب پنبهای
end strings نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
expression قیافه
leered قیافه
leer قیافه
countenance قیافه
countenanced قیافه
countenances قیافه
look قیافه
mien قیافه
snoot قیافه
leering قیافه
countenancing قیافه
facial expression قیافه
looks قیافه
looked قیافه
expressions قیافه
gesturing قیافه
gesture قیافه
unfavorable بد قیافه
gestured قیافه
leers قیافه
sights قیافه
sight قیافه
income effect اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangover تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
vary تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
physignomy قیافه شناسی
death mask قیافه مرده
physiognomist قیافه شناس
death masks قیافه مرده
gest قیافه اشاره
pull a long face <idiom> قیافه گرفتن
geste قیافه اشاره
goodlooking خوش قیافه
expressionless قیافه ناگویا
good-looking <adj.> خوش قیافه
grimness قیافه سبع
posed قیافه گرفتن
semblance قیافه فن قوی
poses قیافه گرفتن
posing قیافه گرفتن
To strike an a attitude . To put on a stern look . قیافه گرفتن
pose قیافه گرفتن
gauntly با قیافه بدsmear
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
leer رنگ قیافه منظر
as plain as a pikestaff <idiom> مثل شیربرنج [قیافه]
deadpan قیافه خشک و بی روح
to keep one's countenance قیافه خودراتغییر دادن
leers رنگ قیافه منظر
leered رنگ قیافه منظر
to have the g.in one's face قیافه شوم داشتن
leering رنگ قیافه منظر
masquerade قیافه فاهری بخوددادن
masqueraded قیافه فاهری بخوددادن
masquerading قیافه فاهری بخوددادن
looker خوش قیافه نگهدار
masquerades قیافه فاهری بخوددادن
physiognomies قیافه شناسی سیما
physiognomy قیافه شناسی سیما
poseur ژستو قیافه گیر
posers ژستو قیافه گیر
poseurs ژستو قیافه گیر
handsome خوش قیافه زیبا
poser ژستو قیافه گیر
deadpan قیافه خشک و بی روح داشتن
physiognomically موافق علم قیافه شناسی
poses قیافه گیری برای عکسبرداری
pokerface قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
posing قیافه گیری برای عکسبرداری
She is beginning to lose her looks . قیافه اش را دارد از دست می دهد
She is a good – looker . دختر خوش قیافه ای است
posed قیافه گیری برای عکسبرداری
snoot شکلک دراوردن قیافه گرفتن
solid looking دارای قیافه جامد وبیروح
snooty دارای قیافه تحقیر امیز
pose قیافه گیری برای عکسبرداری
There were some angry looks in the crowd . قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
The town has a European look. این شهر قیافه اروپایی دارد
physiognomical مربوط به قیافه شناسی تشخیص دهنده
physiognomic وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
straight face چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
physiognomonic تشخیس دهنده وابسته به قیافه شناسی
variable area nozzle نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
She flirts with every handsome man she meets . برای هر مرد خوش قیافه ای قر وغمزه می آید
You look ridiculous in that old hat . با این کلاه قدیمی قیافه ات مسخره شده
change over تغییر روش تغییر رویه
changing تغییر کردن تغییر دادن
changed تغییر کردن تغییر دادن
changes تغییر کردن تغییر دادن
change تغییر کردن تغییر دادن
can not judge a book by its cover <idiom> [چیزی را نمی شود صرفا از روی قیافه قضاوت کرد]
converter مبدل
line transformer مبدل خط
interchange مبدل
interchanged مبدل
decoder مبدل کد
interchanging مبدل
transformers مبدل
changer مبدل
blowing nozzle مبدل
transformator مبدل
transformer مبدل
adapter مبدل
crystal transducer مبدل
inverter مبدل
transducer مبدل
motor generator مبدل
interchanges مبدل
derivatives مبدل
toggle key مبدل
derivative مبدل
steam irons ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
uniform لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
impluse converter مبدل ایمپولز
jigger مبدل انتن
telephone transformer مبدل تلفن
transformer efficiency بازده مبدل
transformer loss اتلاف مبدل
heat exchanger مبدل حرارتی
transducer مبدل انرژی
transformer coupling جفتگری با مبدل
transformer coil پیچک مبدل
transformer oil روغن مبدل
impluse transformer مبدل ایمپولز
incognita با جامه مبدل
induction frequency converter مبدل فرکانس
impedance transformer مبدل امپدانس
impedance converter مبدل امپدانس
transformer substation پست مبدل
image converter مبدل تصویر
induction motor generator مبدل اسنکرون
image changer مبدل تصویر
instrument transformer مبدل سنجه ها
motor transformer مبدل موتور
power transformer مبدل تغذیه
pressure transducer مبدل فشار
pulse converter مبدل پالس
pulse transformer مبدل ضربه
ratio of transformer نسبت مبدل
transformer ratio نسبت مبدل
reducer لوله مبدل
repeating coil مبدل تلفن
power supply مبدل برق
transformers مبدل ترانسفورماتور
frequency convertor مبدل فرکانس
oil transformer مبدل روغنی
output transformer مبدل خروجی
microphone transformer مبدل میکروفون
magnetic coupling transformer مبدل انتن
transformer مبدل ترانسفورماتور
polyphase transformer مبدل چندفاز
potential transformer مبدل ولت
frequency transformer مبدل یا ترانسفورماتورفرکانس
rotary converter مبدل گردان
rotary converter مبدل دوار
step up transformer مبدل فزاینده
teletractor مبدل دیداری
current transformer مبدل جریان
tesla coil مبدل تسلا
tesla transformer مبدل تسلا
testing transformer مبدل تعمیرکار
current converter مبدل جریان
thomas converter مبدل توماس
step down transformer مبدل کاهنده
static transformer مبدل ثابت
data transducer مبدل داده ها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com