| Total search result: 204 (20 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| transform |
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر |
| transformed |
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر |
| transforming |
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر |
| transforms |
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| transitions |
تغییر وضعیت از نوعی به نوع دیگر |
| transition |
تغییر وضعیت از نوعی به نوع دیگر |
| modifying |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
| modifies |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
| modify |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
| alternates |
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس |
| alternated |
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس |
| alternate |
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس |
| non return to zero |
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد |
| inverse |
تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن |
| transition |
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر |
| transitions |
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر |
| conversion |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
| conversions |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
| toggle |
تغییر یافتن بین دو وضعیت |
| toggles |
تغییر یافتن بین دو وضعیت |
| shift |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
| shifted |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
| shifts |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
| enclose |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
| encloses |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
| enclosing |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
| change |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
| changing |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
| changes |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
| changed |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
| stating |
وضعیت چیزی |
| states |
وضعیت چیزی |
| stated |
وضعیت چیزی |
| state- |
وضعیت چیزی |
| state |
وضعیت چیزی |
| new deal <idiom> |
تغییر کامل ،شروع تازه ،شانس دیگر |
| looped |
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد |
loop |
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد |
| loops |
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد |
| model |
کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد |
| modeled |
کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد |
| models |
کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد |
| modelled |
کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد |
| modifier |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
| modifiers |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
| modification |
دستوراتی در حلقه که دستورات دیگر یا داده درون برنامه را تغییر میدهد |
| indicator |
چیزی که وضعیت فرآیند را نشان دهد. معمولا با صورت یا نور |
| extensions |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
| extension |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
| change [in something] [from something] |
تغییر [در یا از چیزی] |
| converted |
تغییر چیزی به دیگری |
| convert |
تغییر چیزی به دیگری |
| converts |
تغییر چیزی به دیگری |
| converting |
تغییر چیزی به دیگری |
| pass on <idiom> |
رد کردن چیزی که دیگر |
| modification |
تغییر اعمال شده به چیزی |
| move |
تغییر دادن محل چیزی |
| moved |
تغییر دادن محل چیزی |
| moves |
تغییر دادن محل چیزی |
| movement |
تغییر دادن محل چیزی |
lose |
نداشتن چیزی دیگر پس از این |
| to p on one thing to another |
چیزی را به چیز دیگر انداختن |
| loses |
نداشتن چیزی دیگر پس از این |
| cross elasticity of demand |
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از : |
| shakedown [of something] [American English] |
تغییر پایه سیستم کاری [چیزی] |
| exchanging |
دادن چیزی به جای چیز دیگر |
| completes |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
| interchange |
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر |
| intruders |
قرار دادن چیزی در چیز دیگر |
| interchanged |
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر |
| She turned the conversation to another subject. |
او [زن] موضوع را [به چیزی دیگر] عوض کرد. |
| interchanges |
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر |
| interchanging |
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر |
| completing |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
| substitution |
جایگزین کردن چیزی با چیز دیگر |
| exchanges |
دادن چیزی به جای چیز دیگر |
| exchange |
دادن چیزی به جای چیز دیگر |
| complete |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
| exchanged |
دادن چیزی به جای چیز دیگر |
| intruder |
قرار دادن چیزی در چیز دیگر |
| completed |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
| simulations |
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد |
| simulation |
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد |
| bit map |
ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت |
| adjustments |
تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند |
adjustment |
تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند |
| substituted |
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر. |
| shared |
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر |
| substituting |
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر. |
| substitute |
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر. |
| share |
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر |
| changer |
وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند |
| carried |
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر |
| alternatives |
چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد |
| carries |
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر |
| carrying |
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر |
| shares |
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر |
| alternative |
چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد |
| inclusive |
چیزی هک در میان چیز دیگر شامل شود |
| carry |
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر |
| superimposing |
قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر |
| superimposes |
قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر |
| superimpose |
قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر |
| change of edge |
تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن |
| affect |
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی |
| affects |
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی |
| adapts |
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود |
adapt |
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود |
| adapting |
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود |
| factors |
چیزی که مهم است یا روی چیز دیگر اثردارد |
| factor |
چیزی که مهم است یا روی چیز دیگر اثردارد |
| zero wait state |
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود |
| gray code |
سیستم کدگذاری که نمایش دودویی اعداد ورودی فق با یک بیت از یک عدد به عدد دیگر در زمان تغییر میکند |
| brand switching |
تغییر مصرف از یک نام به نام تجارتی دیگر |
| end around |
تغییر حرکت بازیگر از گوش به گوش دیگر |
| to lose track [of] |
فراموش کنند [یا دیگر ندانند] که شخصی [چیزی] کجا است |
| to keep pace with something <idiom> |
با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح] |
| shift key |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
| shift keys |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
| serviceability criteria |
وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل |
adjust |
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند |
| adjusting |
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند |
| adjusts |
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند |
| hartley |
بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل |
| active status |
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال |
| pareto criterion |
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید |
| raced |
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد. |
| races |
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد. |
| race |
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد. |
| statement of service |
خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت |
| chains |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
chain |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
| conversion |
تغییر از یک سیستم به سیستم دیگر |
| conversions |
تغییر از یک سیستم به سیستم دیگر |
| crossover |
تغییر از یک سیستم به سیستم دیگر |
| flying status |
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز |
| flag |
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله |
| flags |
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله |
| feedback |
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد |
| rezone |
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن |
| implicit function |
معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد |
| transparent |
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد |
| transparently |
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد |
| holding position |
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن |
| plene administravit |
بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است |
| devices |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
| device |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
| plug compatible |
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال |
dependent |
غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست |
| width |
اندازه چیزی از یک طرف به طرف دیگر |
| end strings |
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان |
| unclocked |
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت |
| asynchronous |
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد |
| chip |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
| chips |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
| hangover |
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است |
| hangovers |
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است |
| income effect |
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها |
| vary |
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن |
| varies |
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن |
| otherwise <adv.> |
به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر] |
| readiness condition |
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان |
| plastic |
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر |
| variable area nozzle |
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند |
| reference |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
| references |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
| changing |
تغییر کردن تغییر دادن |
change over |
تغییر روش تغییر رویه |
| change |
تغییر کردن تغییر دادن |
| changes |
تغییر کردن تغییر دادن |
| changed |
تغییر کردن تغییر دادن |
| some other time |
دفعه دیگر [وقت دیگر] |
| tunnelling |
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد |
| he was otherwise ordered |
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود |
| defense readiness condition |
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی |
| fm |
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation |
| metafile |
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود |
| to concern something |
مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن] |
| cycle |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
| cycles |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
| cycled |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
| he had no more no to say |
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت |
| counter march |
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن |
| fet |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
| to watch something |
مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن] |
| HTML |
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد |
| angular travel |
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان |
| trans shipment |
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر |
| gradient circuit |
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین |
| to stop somebody or something |
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی] |
| to appreciate something |
قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی] |
| relevance |
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند |
| pushed |
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن |
| replacing |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
| push |
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن |
| queried |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
| replaces |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
| query |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
| querying |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
| via |
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد |
| replace |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
| queries |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
| replaced |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
| pushes |
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن |