English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
pliancy تغییر پذیری نرم شدنی
Other Matches
coagulability دلمه شدنی انعقاد پذیری
variability تغییر پذیری
modifiability تغییر پذیری
lability تغییر پذیری
mutability تغییر پذیری
mutabilty تغییر پذیری
high volatility تغییر پذیری بالا
deformation polarizability قطبش پذیری تغییر شکل
consistency index شاخص تغییر شکل پذیری
deformability قابلیت تغییر شکل پذیری
sampling variability تغییر پذیری نمونه گیری
hot forming property خاصیت تغییر شکل پذیری گرم
basic دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basics دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
lapsable سلب شدنی ساقط شدنی برگشتنی
cold working شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
lapsible a ساقط شدنی باطل شدنی
trainable تربیت شدنی قطار شدنی
perishable goods کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
end strings نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
income effect اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangover تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
vary تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
variable area nozzle نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changed تغییر کردن تغییر دادن
changing تغییر کردن تغییر دادن
change تغییر کردن تغییر دادن
change over تغییر روش تغییر رویه
changes تغییر کردن تغییر دادن
fm فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
executable <adj.> شدنی
feasible <adj.> شدنی
makable [spv. makeable] <adj.> شدنی
collapsible له شدنی
dissolvable اب شدنی
dissolvable حل شدنی
doable شدنی
practicable <adj.> شدنی
makeable <adj.> شدنی
manageable <adj.> شدنی
workable <adj.> شدنی
doable <adj.> شدنی
solvable حل شدنی
makable <adj.> شدنی
solubility حل شدنی
water-soluble حل شدنی در آب
resolvable حل شدنی
feasible شدنی
solvency حل شدنی
ramrods خم شدنی
possible شدنی
dissoluble حل شدنی
possible [doable, feasible] <adj.> شدنی
pracitcable شدنی
ramrod خم شدنی
achievable <adj.> شدنی
contrivable <adj.> شدنی
water absorption آب پذیری
bass response بم پذیری
deliquescence نم پذیری
pliability خم پذیری
perishable نابود شدنی
fatigable خسته شدنی
shrinkable جمع شدنی
minable استخراج شدنی
miscible مخلوط شدنی
amenable رام شدنی
extricable خلاص شدنی
extractable استخراج شدنی
severable سوا شدنی
inquirable جویا شدنی
severable جدا شدنی
mibeable استخراج شدنی
assimilable جذب شدنی
ascertainable محقق شدنی
attainable نائل شدنی
applicatory اعمال شدنی
lacerable مجروح شدنی
archival بایگانی شدنی
lacerable ریش شدنی
soluble حل شدنی محلول
lacerable پاره شدنی
serviceable روبراه شدنی
inflexional صرف شدنی
fatiguable خسته شدنی
abrogable منسوخ شدنی
biddability مزایده شدنی
inscribable محاط شدنی
tractile کشیده شدنی
inspirable الهام شدنی
exemptible معاف شدنی
satisfiable راضی شدنی
satiable اشباع شدنی
eversible واژگون شدنی
satiable اقناع شدنی
insurable بیمه شدنی
erectile سیخ شدنی
invertible معکوس شدنی
saturable اشباع شدنی
scrutable کشف شدنی
ionizable یون شدنی
tawie رام شدنی
improvability اصلاح شدنی
locking قفل شدنی
tensive کشیده شدنی
isoable جدا شدنی
retractable جمع شدنی
sectile بریده شدنی
buyable خریده شدنی
incorporation یکی شدنی
lapsible سلب شدنی
inculpable متهم شدنی
excusable معاف شدنی
vaporizable بخار شدنی
vaporable بخار شدنی
detachable جدا شدنی
absorbable جذب شدنی
exhaustible تمام شدنی
approachable نزدیک شدنی
perceptible ادراک شدنی
effectual انجام شدنی
tameable رام شدنی
in sight دیده شدنی
feasibility شدنی بودن
lapsible ساقط شدنی
lapsible a سلب شدنی
talus رام شدنی
surmountable فائق شدنی
despairing مایوس شدنی
lapsable باطل شدنی
abolishable موقوف شدنی
superimposable اضافه شدنی
tamable رام شدنی
liquid پول شدنی
liquids پول شدنی
wieldy اداره شدنی
renewable تجدید شدنی
disposable مصرف شدنی
spendable خرج شدنی
spareable یدکی شدنی
transplantable پیوند شدنی
makable ساخته شدنی
perishable هلاک شدنی
fermentable ترش شدنی
transmutative تبدیل شدنی
annihilable نابود شدنی
appeasable ارام شدنی
spoilable خراب شدنی
transposable جابجا شدنی
acidifiable اسیدی شدنی
superable مغلوب شدنی
forfoitable ضبط شدنی
changeable دگرگون شدنی
weirs سد غرق شدنی
weir سد غرق شدنی
perishable فاسد شدنی
foregettable فراموش شدنی
food for powder کشته شدنی
masticable جویده شدنی
pulverizable پودر شدنی
achievable <adj.> انجام شدنی
contrivable <adj.> انجام شدنی
doable <adj.> انجام شدنی
feasible <adj.> انجام شدنی
makable [spv. makeable] <adj.> انجام شدنی
makeable <adj.> انجام شدنی
manageable <adj.> انجام شدنی
possible [doable, feasible] <adj.> انجام شدنی
practicable <adj.> انجام شدنی
crystallizable بلوری شدنی
executable <adj.> انجام شدنی
dissolvable تجزیه شدنی
workable <adj.> انجام شدنی
dissolvable معاف شدنی
corruptible گمراه شدنی
pulverable پودر شدنی
consumptible تمام شدنی
contractible کوچک شدنی
precipitant تعلیق شدنی
precipitant جدا شدنی
depreciable مستهلک شدنی
ductile مفتول شدنی
drawable کشیده شدنی
convertibility تسعیر شدنی
convincible متقاعد شدنی
corrodible خورده شدنی
achievable <adj.> اجرا شدنی
depreciable کم بها شدنی
persuasible تحریک شدنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com