Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
to split the difference
تفاوت میان دو چیز را دو نیم کردن
Other Matches
medoterranean
واقع در میان چند زمین میان زمینی
futtock
میان چوب میان تیر
intervenient
در میان اینده واقع در میان
uncreate
نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
seep
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeped
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeping
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeps
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
cut of a corner
میان بر کردن
cut across
میان بر کردن
intract
در میان هم کار کردن
syncopate
از میان کوتاه کردن
interjecting
در میان امدن مداخله کردن
interjected
در میان امدن مداخله کردن
to cut short
قطع کردن میان برکردن
inserts
داخل کردن در میان گذاشتن
inserting
داخل کردن در میان گذاشتن
interjects
در میان امدن مداخله کردن
interject
در میان امدن مداخله کردن
intervene
مداخله کردن پا میان گذاردن
intervened
مداخله کردن پا میان گذاردن
insert
داخل کردن در میان گذاشتن
intervenes
مداخله کردن پا میان گذاردن
To settle upon a price during a dispute.
<proverb>
میان دعوا نرخ طى کردن .
coopt
انتخاب کردن ودر میان خوداوردن
exchange
تفاوت
diversity
تفاوت
amphoteric
بی تفاوت
difference
تفاوت
margin
تفاوت
discrepancy
تفاوت
diversities
تفاوت
noise margin
تفاوت خش
exchanged
تفاوت
margine
تفاوت
margins
تفاوت
differences
تفاوت
indfferent
بی تفاوت
apathetic
بی تفاوت
exchanging
تفاوت
exchanges
تفاوت
indifferent
بی تفاوت
interpolates
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolate
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolated
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolating
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
inequality
تفاوت نامعادله
inequalities
تفاوت نامعادله
minor exchange
تفاوت کوچک
displaciment
تفاوت مکان
tolerance
تفاوت مجاز
tolerances
تفاوت مجاز
permissible deviation
تفاوت مجاز
price differential
تفاوت قیمت
neutral stability
پایداری بی تفاوت
sensed difference
تفاوت محسوس
what the odds
چه تفاوت میکند
significant difference
تفاوت معنادار
losing the exchange
تفاوت دادن
winning the exchang
تفاوت گرفتن
product differentiation
تفاوت محصول
neutral equilibrium
تعادل بی تفاوت
long odds
تفاوت زیاد درمسابقه
by far
<idiom>
با تفاوت زیاد،بزرگ
in the face of such odds
با وجود این تفاوت
standard error of difference
خطای معیار تفاوت
discrepancy
تفاوت اشتباه در حساب
make over
<idiom>
بی تفاوت جلوه دادن
just noticeable difference
کمترین تفاوت محسوس
as cool as a cucumber
<idiom>
مثل یخ
[سرد و بی تفاوت]
agio
تفاوت هزینه تسریع
jnd
کمترین تفاوت محسوس
they differ materially
تفاوت کلی با هم دارند
rank difference correlation
همبستگی تفاوت رتبه ها
sed
خطای معیار تفاوت
it makes a t. difference
تفاوت خیلی زیادی نمیکند
straight face
چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
quality
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
trade gap
تفاوت بین صادرات و واردات یک کشور
total factor productivity
تفاوت بین رشد داده ها و ستاده ها
qualities
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
markup
تفاوت بین هزینه و قیمت کالا
balance of trade
تفاوت رقم صادرات و واردات دوکشور با هم
jack pot
دربازی پوکر) پول میان که بازی کردن دست رامنوط بداشتن ....میسازد
declination
مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
debt discount
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
hot dog skiing
اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
balance of trade
تفاوت رقم واردات و صادرات کشور در زمان معین
demoralizes
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralised
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralising
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralises
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralize
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
single space
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
psychophysics
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
contrasted
تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrast
تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasting
تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasts
تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
tare
تفاوت وزن خالص و وزن ناخالص
hair
[الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean water
میان اب
staggers
یک در میان
waistline
میان
mean line
خط میان
amid
در میان
in the midden of
در میان
crosscut
میان بر
diameter
میان بر
in our midst
در میان ما
staggering
یک در میان
through
از میان
middling
میان
diameters
میان بر
waist
میان
waists
میان
per
از میان
among
میان
cross country
میان بر
shortcut
میان بر
center
میان
mongst
میان
middle part
میان
stagger
یک در میان
waistlines
میان
centre
میان
centered
میان
thru
از میان
midrib
رگ میان
half back
میان
middle
میان
between
میان
centers
میان
middles
میان
amongst
در میان
centred
میان
omphalos
میان
into
در میان
mesocarp
میان بر
intershoot
در میان
overthwart
از میان
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
merlon
میان دو تیرکش
mezzo-sopranos
میان صدا
abrogate
از میان برده
abrogates
از میان برده
mesosphere
میان- سپهر
intercurrent
در میان اینده
mesencephalon
میان مغز
intercurreace
در میان امدن
interjacency
وقوع در میان
mesosphere
میان کره
mezzo-soprano
میان صدا
high-pitched
میان فراز
mesoderm
میان پوست
middle-aged
میان سال
of middle a
میان سال
middle age
میان سال
intergroup
میان گروهی
middle aged
میان سال
With a slender waist.
میان با ریک
mezzo soprano
میان صدا
medius
انگشت میان
meant
میان مشترک
interjacency
میان بودن
midsection
میان بخش
interdisciplinary
میان رشتهای
interfluves
میان دو رود
interindividual
میان فردی
middleware
میان افزار
midmost
میان ترین
blow in
حمله از میان خط
middlemost
میان ترین
middle weight
میان وزن
extra-mural
میان دانشگاهی
middle sized
میان اندازه
spotty
چنددر میان
middleweight
میان وزن
half back
میان بازی کن
halt back
میان بازی کن
midrib
رگ میان برگ
interpersonal
میان فردی
midrange
میان دامنه
meddles
میان وسط
meddled
میان وسط
heartwood
میان چوب
heart wood
میان چوب
meddle
میان وسط
enclosures
میان بار
enclosure
میان بار
via
میان راه
waist
میان تنه
mesothorax
میان سیه
mediastinum
میان پرده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com