English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
winning the exchang تفاوت گرفتن
Other Matches
margin تفاوت
exchanging تفاوت
exchanged تفاوت
exchange تفاوت
discrepancy تفاوت
amphoteric بی تفاوت
noise margin تفاوت خش
apathetic بی تفاوت
margine تفاوت
diversities تفاوت
diversity تفاوت
indfferent بی تفاوت
margins تفاوت
differences تفاوت
indifferent بی تفاوت
difference تفاوت
exchanges تفاوت
price differential تفاوت قیمت
product differentiation تفاوت محصول
displaciment تفاوت مکان
what the odds چه تفاوت میکند
permissible deviation تفاوت مجاز
tolerances تفاوت مجاز
tolerance تفاوت مجاز
losing the exchange تفاوت دادن
inequalities تفاوت نامعادله
inequality تفاوت نامعادله
significant difference تفاوت معنادار
sensed difference تفاوت محسوس
minor exchange تفاوت کوچک
neutral stability پایداری بی تفاوت
neutral equilibrium تعادل بی تفاوت
by far <idiom> با تفاوت زیاد،بزرگ
make over <idiom> بی تفاوت جلوه دادن
just noticeable difference کمترین تفاوت محسوس
long odds تفاوت زیاد درمسابقه
as cool as a cucumber <idiom> مثل یخ [سرد و بی تفاوت]
they differ materially تفاوت کلی با هم دارند
standard error of difference خطای معیار تفاوت
sed خطای معیار تفاوت
discrepancy تفاوت اشتباه در حساب
jnd کمترین تفاوت محسوس
rank difference correlation همبستگی تفاوت رتبه ها
agio تفاوت هزینه تسریع
in the face of such odds با وجود این تفاوت
it makes a t. difference تفاوت خیلی زیادی نمیکند
total factor productivity تفاوت بین رشد داده ها و ستاده ها
trade gap تفاوت بین صادرات و واردات یک کشور
quality تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
qualities تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
markup تفاوت بین هزینه و قیمت کالا
balance of trade تفاوت رقم صادرات و واردات دوکشور با هم
to split the difference تفاوت میان دو چیز را دو نیم کردن
straight face چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
debt discount تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
declination مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
balance of trade تفاوت رقم واردات و صادرات کشور در زمان معین
to take medical advice دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
contrast تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasted تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasts تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasting تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
slag کفه گرفتن تفاله گرفتن
to seal up درز گرفتن کاغذ گرفتن
calebrate جشن گرفتن عید گرفتن
clams بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom> زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip طرز گرفتن وسیله گرفتن
tare تفاوت وزن خالص و وزن ناخالص
hair [الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
offset knots گره نامتقارن [گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
cord yarn نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
To tell some one his fortune . برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
blinded گرفتن
takes گرفتن
to get used to خو گرفتن [به]
indwell جا گرفتن
to get accustomed to خو گرفتن [به]
get off the ground <idiom> پا گرفتن
to get at گرفتن
blinds گرفتن
infold در بر گرفتن
blind گرفتن
obturate گرفتن
resumed از سر گرفتن
resumes از سر گرفتن
resume از سر گرفتن
retakes پس گرفتن
resuming از سر گرفتن
lay to heart به دل گرفتن
capturing گرفتن
to break in گرفتن
to bring to a stop را گرفتن
accompanied دم گرفتن
to catch on گرفتن
catch گرفتن
puddles گل گرفتن
puddle گل گرفتن
to draw back پس گرفتن
To treat flippantly(lightly). شل گرفتن
withdrawal پس گرفتن
withdrawals پس گرفتن
detract گرفتن
cease گرفتن
ceased گرفتن
hold گرفتن
accompanies دم گرفتن
accompany دم گرفتن
captures گرفتن
to put a stop to را گرفتن
to begin again از سر گرفتن
capture گرفتن
to call back پس گرفتن
tithes ده یک گرفتن از
tithe ده یک گرفتن از
acquire گرفتن
acquires گرفتن
acquiring گرفتن
to catch a fly بل گرفتن
to addict oneself خو گرفتن
wed گرفتن
holds گرفتن
ceases گرفتن
ceasing گرفتن
seizes گرفتن
abate اب گرفتن از
seized گرفتن
abated اب گرفتن از
seize گرفتن
break out در گرفتن
abates اب گرفتن از
abating اب گرفتن از
retreat پس گرفتن
retreated پس گرفتن
retreating پس گرفتن
retreats پس گرفتن
pushing گرفتن
retaking پس گرفتن
reoccupy از سر گرفتن
raclaim پس گرفتن
retrieve پس گرفتن
overtakes گرفتن
retrieved پس گرفتن
retrieves پس گرفتن
overtaken گرفتن
overtake گرفتن
To go bad and stink. بو گرفتن
reclaim پس گرفتن
take گرفتن
recapture پس گرفتن
skimmed گرفتن کف
skims کف گرفتن از
detracted گرفتن
tong گرفتن
skims گرفتن کف
wive زن گرفتن
disesteem کم گرفتن
devest گرفتن
despumate کف گرفتن از
nails گرفتن
to nestle oneself جا گرفتن
detracting گرفتن
recaptured پس گرفتن
recaptures پس گرفتن
recapturing پس گرفتن
resumption از سر گرفتن
false grip گرفتن
adeem پس گرفتن
skim کف گرفتن از
skim گرفتن کف
skimmed کف گرفتن از
to take one's stand جا گرفتن
detracts گرفتن
nailed گرفتن
to take a wife زن گرفتن
renovate از سر گرفتن
deglutinate گرفتن
catch on گرفتن
encumber گرفتن
to whisk away or off گرفتن
encumbered گرفتن
encumbering گرفتن
encumbers گرفتن
unsay پس گرفتن
withdraw پس گرفتن
to shut off را گرفتن
renovated از سر گرفتن
renovates از سر گرفتن
renovating از سر گرفتن
nail گرفتن
situating جا گرفتن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com