Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (2 milliseconds)
English
Persian
deployment
تفرقه گسترش
Search result with all words
dispersion
تفرقه گسترش یکان
Other Matches
schismatical
تفرقه انداز تفرقه جویانه
schismatic
تفرقه انداز تفرقه جویانه
deploys
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
dispersal airfield
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
deployment operating base
پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
force tabs
نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
divorced
تفرقه
divorce
تفرقه
dispersal
تفرقه
scatters
تفرقه
scatter
تفرقه
retreats
به تفرقه
retreating
به تفرقه
retreated
به تفرقه
retreat
به تفرقه
divorces
تفرقه
divorcing
تفرقه
schism
تفرقه
sequester
تفرقه
concision
تفرقه
divorcement
تفرقه
scissor
تفرقه
schisms
تفرقه
schismatist
تفرقه جو
divisions
اختلاف تفرقه
divisive
تفرقه انداز
abstractedness
تفرقه حواس
aprosexia
تفرقه حواس
division
اختلاف تفرقه
abstractedly
با تفرقه حواس
deployment
به کاربردن نیرو تفرقه
schismatism
ایجاد جدایی تفرقه
schismatize
جدا شدن از تفرقه انداختن
separations
حکم تفرقه ابدان زوجین
separation
حکم تفرقه ابدان زوجین
stalking horse
کاندیدای نامزدشده برای ایجاد تفرقه در رای دهندگان
dispersal
گسترش
promotion
گسترش
promotions
گسترش
spread
گسترش
spreads
گسترش
deployment
گسترش
development
گسترش
extension
گسترش
developments
گسترش
expansion
گسترش
propagation
گسترش
expanse
گسترش
develops
گسترش
extensions
گسترش
deploy
گسترش
develop
گسترش
line of deployment
خط گسترش
deploys
گسترش
deploying
گسترش
expanses
گسترش
to unfold
گسترش دادن
expansion
گسترش توسعه
job enlargement
گسترش شغلی
eco development
بوم گسترش
to develop
[into]
گسترش دادن
[به]
widening of capital
گسترش سرمایه
expansion
گسترش انبساط
widening of market
گسترش بازار
sign extension
گسترش علامت
flank development
گسترش جناحی
image speard
گسترش تصویر
extensibility
گسترش پذیری
expansion path
مسیر گسترش
expansible
گسترش پذیر
to grow
[into]
گسترش دادن
[به]
path of expansion
مسیر گسترش
prompt deployment
گسترش فوری
prompt deployment
گسترش مناسب
vertical expansion
گسترش عمودی
development plan
طرح گسترش
inserted
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
deployed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
develop
گسترش دادن
develops
گسترش دادن
deploys
گسترش یافتن
develops
گسترش وضعیت
deploying
گسترش یافتن
deploy
گسترش یافتن
accruing
گسترش یافتن
accrues
گسترش یافتن
accrue
گسترش یافتن
generations
افرینش گسترش
generation
افرینش گسترش
applied
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
appointed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
installed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
deployed
گسترش یافته
spread
گسترش یافتن
deployment diagram
طرح گسترش
deployment diagram
دیاگرام گسترش
circumfuse
گسترش یافتن
bank expansion
گسترش بانکی
spreads
گسترش یافتن
credit expansion
گسترش اعتبار
outspread
گسترش یافتن
disposition
ارایشات گسترش
abroad
گسترش یافته
develop
گسترش وضعیت
wide angle
عدسی گسترش
wide-angle
عدسی گسترش
to spread
[across]
[over]
گسترش یافتن
[سرتاسر]
flare angle
زاویه گسترش یا گشادگی
automatic volume expansion
گسترش خودکار صدا
elater
خاصیت انبساط و گسترش
relocation
تجدید گسترش دادن
bank development
گسترش شبکه بانکی
growth company
شرکت در حال گسترش
generated
گسترش یافتن افریدن
spaces
گسترش دادن متن
space
گسترش دادن متن
generating
گسترش یافتن افریدن
redeployment
تجدید گسترش کردن
redeployment
گسترش مجدد دادن
expanding industry
صنعت در حال گسترش
generate
گسترش یافتن افریدن
generates
گسترش یافتن افریدن
spread
بسط وتوسعه یافتن گسترش
spreads
بسط وتوسعه یافتن گسترش
extensible
آنچه قابل گسترش است
expandable
آنچه قابل گسترش باشد
battery groung pattern
طرح گسترش توپهای اتشبار
open ranks
گسترش باز درسواره نظام
expansion
توسعه گسترش دادن کشیدن
deployed
مستقر گسترش یافته در روی زمین
To extend the scope of ones activities .
میدان عملیات خودرا گسترش دادن
extends
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding ground
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
breeding grounds
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
extend
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extending
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
basic plus
نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
Two is company , three is none .
<proverb>
دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
metastasize
گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
problem child
فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
remedial maintenance
باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
disposition
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
EEMS
در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
monroe doctrine
سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
scalable software
برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
secure hypertext transfer protocol
گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
proliferation
سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
development
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
developments
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
diamond formation
ارایش لوزی شکل گسترش لوزی
metastasis
هجوم مرض گسترش میکرب مرض
pan american union
سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
expansion joint
درز گسترش درز گشایش
gun displacement
جابجایی توپها گسترش توپها
controlled fragmentation
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
repeater
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
ecosystem development
گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
expanding economy
اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
vase design
طرح گلدانی
[طرح های اولیه آن به حدود چهارصد سال پیش باز می گردد و وجه مشترک طرح های گلدانی استفاده از یک یا چند گلدان در متن فرش بوده که انواع پیچک و گل ها از درون آن به اطراف فرش گسترش می یابد.]
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com