English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
English Persian
broad interpretation تفسیر موسع
Other Matches
interpretations تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretable قابل تفسیر تفسیر بردار
notes تفسیر
noting تفسیر
annotation تفسیر
annotations تفسیر
rendition تفسیر
renditions تفسیر
construction تفسیر
note تفسیر
constructions تفسیر
paraphrase تفسیر
paraphrased تفسیر
paraphrases تفسیر
paraphrasing تفسیر
commentaries تفسیر
postil تفسیر
observantion تفسیر
margent تفسیر
commentary تفسیر
exposition تفسیر
expositions تفسیر
reading تفسیر
readings تفسیر
interpertation تفسیر
commented تفسیر
exegesis تفسیر
exegeses تفسیر
commenting تفسیر
construing تفسیر
interpretation تفسیر
interpretations تفسیر
explanation تفسیر
remarks تفسیر
explanations تفسیر
remarking تفسیر
gloss تفسیر
remarked تفسیر
comment تفسیر
remark تفسیر
construction of a treaty تفسیر معاهده
interpertation of a treaty تفسیر معاهده
conture تفسیر کردن
annotating تفسیر کردن
commentary تفسیر حقوقی
interprets تفسیر کردن
interpreted تفسیر کردن
interpreting تفسیر کردن
commentaries تفسیر حقوقی
annotator تفسیر نویس
interpret تفسیر کردن
color تفسیر ورزشی
construable قابل تفسیر
interpert تفسیر کردن
demythologize تفسیر نوشتن
paraphrastically ازراه تفسیر
photo interpretation تفسیر عکس
reinterpretation تفسیر مجدد
symbolic interpretation تفسیر نمادی
interpretable تفسیر کردنی
troplogy تفسیر مجازی
zend تفسیر اوستا
make of something <idiom> تفسیر کردن
narrow interpretation تفسیر مضیق
literal interpretation تفسیر ادبی
liberal interpretation تفسیر ازاد
exegetic وابسته به تفسیر
exegetically ازراه تفسیر
exegetics علم تفسیر
expositorv متضمن تفسیر
gloze تفسیر کردن
hermeneutic علم تفسیر
hermeneutically از راه تفسیر
hermeneutics علم تفسیر
interpertation of laws تفسیر قوانین
interpretability قابلیت تفسیر
annotating تفسیر نوشتن
version تفسیر نسخه
misconstruing بد تفسیر کردن
misconstrues بد تفسیر کردن
misconstrued بد تفسیر کردن
misinterpreted بد تفسیر کردن
misinterpreting بد تفسیر کردن
misinterprets بد تفسیر کردن
construe تفسیر کردن
construed تفسیر کردن
construes تفسیر کردن
translation پچواک تفسیر
misinterpret بد تفسیر کردن
versions تفسیر نسخه
translations پچواک تفسیر
annotates تفسیر کردن
annotates تفسیر نوشتن
misconstruction تفسیر نادرست
annotated تفسیر کردن
annotated تفسیر نوشتن
misconstructions تفسیر نادرست
annotate تفسیر کردن
annotate تفسیر نوشتن
misconstrue بد تفسیر کردن
mystagogy تفسیر رموز دینی
photo geology تفسیر عکسهای هوایی
picture interpretation test ازمون تفسیر تصاویر
postil تفسیر کتاب مقدس
reinterpret دوباره تفسیر کردن
symonds' picture study test ازمون تفسیر تصاویرسایموندز
misinterpreted بغلط تفسیر کردن
to read too much into تفسیر ناموجه کردن
misinterpret بغلط تفسیر کردن
tropologic دارای تفسیر اخلاقی
misinterprets بغلط تفسیر کردن
misinterpreting بغلط تفسیر کردن
economic interpretation of history تفسیر اقتصادی تاریخ
misconsture بد تفسیر کردن دیر فهمیدن
tropology ترجمه یا تفسیر مجازی وروحانی
spiritualize بطور معنوی تفسیر کردن
midrash تفسیر کتاب مقدس یهود
annotating شرح و تفسیر بازی شطرنج
construable قابل تجزیه تفسیر شدنی
annotate شرح و تفسیر بازی شطرنج
annotated شرح و تفسیر بازی شطرنج
annotates شرح و تفسیر بازی شطرنج
paraphrased نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
photo interpretation تفسیر عکس هوایی نقشه عکسی
paraphrase نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrases نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrasing نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
rule of reason تفسیر قانونی توام با سوء نیت
syntheses استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
synthesis استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
literality صوری بودن عینیت تفسیر یا ترجمه لفظی
interpretative نرم افزاری که کد تفسیر سطح بالا را به دستورات که ماشین
imagery collateral وسایل و ابزار مخصوص کمک به تفسیر عکس هوایی
econometrics کاربردریاضیات و امار در اندازه گیری تفسیر و بررسی پدیدههای اقتصادی
verba accipienda sunt secundum materiam subjectam الفاظ باید به مقتضای موضوع تعبیر و تفسیر شوند
rule of reason تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
rationalizes بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalized بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalize بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalizing بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalising بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalises بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalised بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
leninism اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
fascism نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
translates معنی کردن تفسیر کردن
translated معنی کردن تفسیر کردن
paraphrasing تفسیر کردن تاویل کردن
explian تاویل کردن تفسیر کردن
translating معنی کردن تفسیر کردن
paraphrase تفسیر کردن تاویل کردن
paraphrased تفسیر کردن تاویل کردن
paraphrases تفسیر کردن تاویل کردن
translate معنی کردن تفسیر کردن
action agent مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
ansi برنامه مستقیم نرم افزاری کوچک که کدهای کنترلی صفحه نمایش ANSI را تفسیر میکند و صفحه نمایش را کاملا کنترل میکند
to regard something as something چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to see something as something [ to construe something to be something] چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
penning نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pens نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penned نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pen نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com