Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
popgun
تفنگ بادی بچگانه
Other Matches
pop gun
تفنگ بچگانه
quaker gun
تفنگ چوبی بچگانه
air rifles
تفنگ بادی
pop gun
تفنگ بادی
blow gun
تفنگ بادی
blowtube
تفنگ بادی
blowgun
تفنگ بادی
air rifle
تفنگ بادی
air gun
تفنگ بادی
airgun
تفنگ بادی
airguns
تفنگ بادی
blow pipe
تفنگ بادی
air bedding
لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
fowling piece
تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
rifle salute
احترام با تفنگ سلام با تفنگ
fowling piece
تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
rifle shot
تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
puerilely
بچگانه
childlike
بچگانه
childishly
بچگانه
childish
بچگانه
small fry
بچگانه
childly
بچگانه
chilish
بچگانه
infantile
بچگانه
little
بچگانه
puerile
بچگانه
slobbered
گریه بچگانه
bunting
شنل بچگانه
slobbering
گریه بچگانه
rompers
رو لباسی بچگانه
go-cart
چرخ بچگانه
cot
رختخواب بچگانه
cots
رختخواب بچگانه
go-carts
چرخ بچگانه
perambulator
درشکه بچگانه
slobber
گریه بچگانه
perambulators
درشکه بچگانه
slobbers
گریه بچگانه
smalls
جامه بچگانه
puppy love
عشق بچگانه
romper
رولباسی بچگانه
small cloths
جامه بچگانه
infantilism
خوی بچگانه
pushpin
نوعی بازی بچگانه
bassinet
درشکه دستی بچگانه
pelisse
پوستین بالاپوش بچگانه
muggins
یکجوربازی گنجفه بازی بچگانه
yoyo
نوعی اسباب بازی بچگانه
noah ark
کشتی بچگانه که اسباب بازی اوست
slobbering
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbers
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbered
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobber
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
handy dandy
بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
blowy
بادی
flatuous
بادی
body shirt
بادی
pneumatic
بادی
wind generator
مولد بادی
air brakes
ترمز بادی
quicksand
ماسه بادی
aeromotor
موتور بادی
air bed
تشک بادی
air blast transformer
مبدل بادی
air hammer
چکش بادی
air operated horn
شیپور بادی
at first blush
در بادی امر
dune sand
ماسه بادی
air pump
تلمبهء بادی
fly ash
خاکستر بادی
air brake
ترمز بادی
hurricane lamps
چراغ بادی
hurricane lamp
چراغ بادی
wind erosion
فرسایش بادی
pneumatic
لاستیک بادی
airgun
سلاح بادی
sailboats
قایق بادی
wind current
جریان بادی
sailboat
قایق بادی
airguns
سلاح بادی
lanterns
چراغ بادی
lantern
چراغ بادی
running sand
ماسه بادی
windmills
اسیاب بادی
marine sand
ماسه بادی
wind corrosion
ساییدگی بادی
pneumatic fender
دفرای بادی
pneumatic hammer
چکش بادی
pneumatic press
پرس بادی
pneumatic riveting
پرچکاری بادی
pneumatic tire
لاستیک بادی
pneumatic tools
اسبابهای بادی
windmill
اسیاب بادی
chipping hammer
چکش بادی اهن بر
chipping hammer
چکش بادی اهنبر
wind instruments
الات موسیقی بادی
square rigger
نوعی کشتی بادی
auxiliary sailing vessel
کشتی بادی موتوردار
schooners
نوعی قایق بادی
air operated press
پرس بادی پنوماتیکی
air operated pendulum type screen wiper
بادامک پاندولی بادی
riveting hammer
چکش بادی پرچ
schooner
نوعی قایق بادی
sailing
قایقرانی با قایق بادی
sailings
شراع کشتی بادی
vane of windmill
پره اسیاب بادی
reed
الت موسیقی بادی
eolation
سنگ فرسایی بادی
sailed
مسافرت با قایق بادی
self moved
دارای حرکت بادی
wind instrument
الات موسیقی بادی
sailed
شراع کشتی بادی
sail
شراع کشتی بادی
sail
مسافرت با قایق بادی
fresh breeze
بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
sail arm
پره اسیاب بادی
euphonium
یکجورالت موسیقی بادی
sailings
مسافرت با قایق بادی
windmill
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
windmills
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
quartering
بادی که با زاویه کج بطرفی می وزد
to go for a sail
با کشتی بادی سفریاگردش کردن
fugues
نوعی الت بادی موسیقی
peabody picture vocabulary test
ازمون واژگان مصور پی بادی
ophicleide
یکجور ساز بادی برنجین
balloon tire
لاستیک بادی عاج دار
an off shore wind
بادی که از سوی دریا بوزد
fugue
نوعی الت بادی موسیقی
saxophone
نوعی الت موسیقی بادی
yaghtman's anchor
لنگر قایقهای بادی کوچک
reed organ
یکنوع الت موسیقی بادی
primafacie
در بادی امر قابل قبول
saxophones
نوعی الت موسیقی بادی
reed pipe
لوله یا نای الات موسیقی بادی
yacht
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
reed stop
کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
woodwind
موسیقی برای سازهای بادی چوبی
aeolian harp
آلت موسیقی بادی شبیه به جعبه
to sail
[for]
با کشتی بادی آغاز به سفر کردن
[به]
meter rule
مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
yachts
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
fresh gale
بادی که با سرعت ساعتی 93تا 64 میل بوزد
chutes
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
fishtail wind
بادی که مداوما به چپ وراست یا جلو و عقب تغییرجهت میدهد
chute
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
english horn
نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
open jet tunnel
تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
closed jet tunnel
تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
pantywaist
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
gun butt
ته تفنگ
smoothbore
تفنگ
breech loader
تفنگ ته پر
breech
ته تفنگ
rifle gun
تفنگ
musketry
تفنگ
gun
تفنگ
guns
تفنگ
bottom
کف تفنگ
breechloader
تفنگ ته پر
bottoms
کف تفنگ
musketry
تفنگ ها
shot line
نخ تفنگ
flint lock
تفنگ
firer
تفنگ
shotguns
تفنگ
rifle
تفنگ
rifles
تفنگ
rifle (rifled bore)
تفنگ
shotgun
تفنگ
gage
بند تفنگ
firelock
تفنگ فتیلهای
matchlock
تفنگ فتیلهای
gauges
اندازه تفنگ
gauged
اندازه تفنگ
musket
تفنگ فتیلهای
gun butt
قنداق تفنگ
gauge
اندازه تفنگ
grooves
خان تفنگ
shooter
تفنگ درکن
fusee
تفنگ چخماقی
muskets
تفنگ فتیلهای
shot gun
تفنگ شکاری
shotgunner
شکار با تفنگ
electron gun
تفنگ الکترونی
gun barrel
لوله تفنگ
triggered
ماشه تفنگ
breech loading
پر کردن تفنگ از ته
breechblock
گلنگدن تفنگ
burp gun
تفنگ کوچک
trigger
ماشه تفنگ
buttstock
قنداق تفنگ
hammers
چخماق تفنگ
smoothbore
تفنگ بی خان
butts
ته قنداق تفنگ
butts
قنداق تفنگ
hammered
چخماق تفنگ
cleaning rod
سمبه تفنگ
hammer
چخماق تفنگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com