English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
prevalence تفوق درجه شیوع
Other Matches
rampancy شیوع
break out شیوع
prevalence شیوع
accession شیوع
rifeness شیوع
spread شیوع
spreads شیوع
break out شیوع یافتن
out break of a disease شیوع ناخوشی
outbreak فهور شیوع
outbreaks فهور شیوع
burst شیوع قطاری
bursts شیوع قطاری
diffusion effect اثر شیوع
incidence شیوع مرض
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
epizootology علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizootiology علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizoology علم مطالعه خواص وبوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
headships تفوق
headship تفوق
transcendence تفوق
predominance تفوق
transcendence or cy تفوق
superiority تفوق
ecellency تفوق
supremacy تفوق
advantage تفوق
hegemony تفوق
predominancy تفوق
pre eminence تفوق
preemimence تفوق
preminence تفوق
pre-eminence تفوق
paramountcy تفوق
paramountey تفوق
epiphytology علمی که درباره خواص و بوم شناسی وعلل شیوع امراض گیاهی بحث میکند
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
to gain the upper hand تفوق جستن
excelling تفوق جستن بر
overmatch تفوق یافتن
fire superiority تفوق اتش
dominate تفوق یافتن
influencing برتری تفوق
ascendency سلطه تفوق
ascendancy سلطه تفوق
excel تفوق جستن بر
vantage تفوق فرصت
excelled تفوق جستن بر
excels تفوق جستن بر
influence برتری تفوق
influenced برتری تفوق
influences برتری تفوق
dominated تفوق یافتن
masterdom تسلط تفوق
dominates تفوق یافتن
humdingers تفوق برجسته
superiority ارشدیت تفوق
ascendance تفوق برتری
humdinger تفوق برجسته
excellence خوبی تفوق
domination استیلا تفوق
air superiority تفوق هوایی
out maneuver تفوق جستن در مانور
ultramontane تفوق مطلق پاپ
insurmountably بطور غیرقابل تفوق
outnumber با تعدادزیادتر تفوق یافتن بر
outnumbered با تعدادزیادتر تفوق یافتن بر
outnumbering با تعدادزیادتر تفوق یافتن بر
outnumbers با تعدادزیادتر تفوق یافتن بر
scscalable تفوق پذیر بالارفتنی
insurmountable غیر قابل تفوق
prepotency غلبه تفوق بسیار
surpasses بهتر بودن از تفوق جستن
surpass بهتر بودن از تفوق جستن
surpassed بهتر بودن از تفوق جستن
white supremacist طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
superable تفوق یافتنی فائق شدنی
henpeck سعی کردن برای تفوق یافتن
to get the upper hand برتری جستن تفوق پیدا کردن
white supremacy تفوق سفید پوستان برنژادهای دیگر
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
third class درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
ultramontanism سکونت در ارتفاعات زیاد اعتقاد به تفوق مطلق پاپ
morbidity شیوع مرض حالت مرض
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
ascendable تفوق پذیر فراز پذیر
ascendible تفوق پذیر فراز پذیر
marks درجه
grade درجه
high-class درجه یک
mark درجه
grades درجه
top hole درجه یک
topnotch درجه یک
tophole درجه یک
gauges درجه
classy درجه یک
elevations درجه
elevation درجه
copacetic درجه یک
copesetic درجه یک
clinical thermometer درجه
gauged درجه
gauge درجه
echelons درجه
echelon درجه
chinical t. درجه
scale درجه
pitches درجه
second class درجه 2
ranks درجه
title درجه
titles درجه
number one درجه یک
ranked درجه
slap-up درجه یک
rank درجه
top-notch درجه یک
gauge=gage درجه
rate درجه
pitch درجه
third-rate درجه سه
third rate درجه سه
nobby درجه یک
low grade کم درجه
degree درجه
kyu درجه
second class درجه دو
proportions درجه
run of the mine بی درجه
proportion درجه
scalage درجه
gauge glass درجه اب
rates درجه
just as well <adv.> به یک درجه
equally <adv.> به یک درجه
top درجه یک
first class درجه یک
lengths درجه
length درجه
aquastat درجه
second rate درجه دو
second-rate درجه دو
degrees درجه
gage درجه
gage=gauge درجه
first string درجه یک
ninths درنهمین درجه
berates خلع درجه
honorary درجه افتخاری
to take one's d. درجه گرفتن
doctorates درجه دکتری
ninth درنهمین درجه
tiptop درجه اعلی
berated خلع درجه
puny درجه پست
tiptop بالاترین درجه
comparatives درجه تفضیلی
pinnacle منتهی درجه
whither بکدام درجه
pinnacles منتهی درجه
high grade product محصول درجه یک
berate خلع درجه
doctorate درجه دکتری
void ratio درجه تخلخل
stair مرتبه درجه
largely تا درجه زیادی
consistency درجه غلظت
berating خلع درجه
viscosity درجه غلیظی
comparative درجه تفضیلی
shadings درجه رنگ
shades درجه رنگ
clump درجه سردوشی
clumped درجه سردوشی
graduation درجه بندی
supremely با علی درجه
graduation درجه گرفتن
grading درجه بندی
trial elevation درجه ازمایشی
fluidity درجه سفتی
clumps درجه سردوشی
clumping درجه سردوشی
shade درجه رنگ
standard rudder 51 درجه سکان
first rate درجه اول
first rate نخستین درجه
first water درجه اول
quadratic درجه دوم
fuel grade درجه سوخت
gaduate درجه دار
secondary road جاده درجه دو
gradational به ترتیب درجه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com