English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
white supremacy تفوق سفید پوستان برنژادهای دیگر
Other Matches
apartheid نفاق و جدایی بین سیاه پوستان و سفید پوستان افریقای جنوبی
pale face سفید پوست لقبی است که گمان می کنندسرخ پوستان امریکایی بمردم سفیدپوست
miscegenation ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
watermark علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermarks علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
pachyder mata ستبر پوستان
teepee چادرسرخ پوستان
leukon عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
pueblo دهکده سرخ پوستان
wigwams کلبه سرخ پوستان
crustacean رده سخت پوستان
teepee خیمه سرخ پوستان
crustaceous رده سخت پوستان
melanic از سیاه پوستان ملانزی
wigwam کلبه سرخ پوستان
tom tom طبل سرخ پوستان
crustaceans رده سخت پوستان
calumet نوعی چپق سرخ پوستان
tepee خیمه مخروطی سرخ پوستان
tepees خیمه مخروطی سرخ پوستان
tunica نام قبیلهای ازسرخ پوستان امریکا
haustellum الت مکنده حشرات یاسخت پوستان
wickiup کلبه حصیری مخروطی شکل سرخ پوستان
white with blue stripes سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
platina پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
ecellency تفوق
superiority تفوق
supremacy تفوق
hegemony تفوق
advantage تفوق
preminence تفوق
pre-eminence تفوق
predominancy تفوق
transcendence or cy تفوق
headships تفوق
transcendence تفوق
paramountcy تفوق
pre eminence تفوق
paramountey تفوق
preemimence تفوق
predominance تفوق
headship تفوق
truckmaster شخصی که مامور خریدوفروش میان سرخ پوستان است
kinnikinnick برگ وپوست گیاهانی که سرخ پوستان امریکایی باتنباکوبکارمیبرند
kinnikinic برگ وپوست گیاهانی که سرخ پوستان امریکایی باتنباکوبکارمیبرند
travois ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا
shout song سرودهای مذهبی خیلی بلندسیاه پوستان جنوب امریکا
influence برتری تفوق
influences برتری تفوق
influencing برتری تفوق
overmatch تفوق یافتن
ascendance تفوق برتری
dominate تفوق یافتن
humdingers تفوق برجسته
excellence خوبی تفوق
superiority ارشدیت تفوق
masterdom تسلط تفوق
dominates تفوق یافتن
excel تفوق جستن بر
humdinger تفوق برجسته
ascendency سلطه تفوق
vantage تفوق فرصت
domination استیلا تفوق
influenced برتری تفوق
dominated تفوق یافتن
fire superiority تفوق اتش
excels تفوق جستن بر
to gain the upper hand تفوق جستن
excelling تفوق جستن بر
air superiority تفوق هوایی
ascendancy سلطه تفوق
excelled تفوق جستن بر
macrurous مربوط به دسته دم درازان از سخت پوستان وابسته به خرچنگهای دریایی
prevalence تفوق درجه شیوع
prepotency غلبه تفوق بسیار
outnumbered با تعدادزیادتر تفوق یافتن بر
out maneuver تفوق جستن در مانور
insurmountable غیر قابل تفوق
insurmountably بطور غیرقابل تفوق
outnumbers با تعدادزیادتر تفوق یافتن بر
scscalable تفوق پذیر بالارفتنی
ultramontane تفوق مطلق پاپ
outnumber با تعدادزیادتر تفوق یافتن بر
outnumbering با تعدادزیادتر تفوق یافتن بر
surpass بهتر بودن از تفوق جستن
white supremacist طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
surpassed بهتر بودن از تفوق جستن
surpasses بهتر بودن از تفوق جستن
superable تفوق یافتنی فائق شدنی
voodooism ایین مذهبی سیاه پوستان افریقایی که شامل طلسم و جادو میباشد جادوگری
wampum صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
wampumpeag صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
leukocyte گویچه سفید خون گلبول سفید خون
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
henpeck سعی کردن برای تفوق یافتن
to get the upper hand برتری جستن تفوق پیدا کردن
zombies روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombi روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombie روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
totem pole تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
totem poles تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
ultramontanism سکونت در ارتفاعات زیاد اعتقاد به تفوق مطلق پاپ
xanthochroid شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
totems روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totem روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
ascendible تفوق پذیر فراز پذیر
ascendable تفوق پذیر فراز پذیر
whiting گچ سفید
hoary headed مو سفید
white سفید
white tailed دم سفید
whiter سفید
whitest سفید
snow-white سفید
blankest سفید
silvery سفید
blank cheques چک سفید
shiro سفید
miniver خز سفید
snowy سفید
chalk گل سفید
chalked گل سفید
alabastrine سفید
sow white سفید
chalking گل سفید
chalks گل سفید
hoary سفید
blank سفید
blank cheque چک سفید
blank check چک سفید
minever خز سفید
garnishes پارچه سفید
whiter سفید کردن
mullein بنگ سفید
rose of may نرگس سفید
monial تنگ سفید
incandescent light نور سفید
white dwarf کوتوله سفید
white flag پرچم سفید
whitest سفید کردن
blank cheque سفید مهر
white flame شعله سفید
riesling شراب سفید
neutral spirits الکل سفید
white phosphorous فسفر سفید
hags مه سفید حصار
white oak بلوط سفید
white noise نویز سفید
white noise نوفه سفید
hag مه سفید حصار
ragstone سنگ سفید
ratch علامت سفید
lungs جگر سفید
white matter ماده سفید
white level تراز سفید
white lead سفید اب شیخ
white heat دمای سفید
white سفید کردن
lung جگر سفید
white pepper فلفل سفید
white cement سیمان سفید
white cast iron چدن سفید
snow white سفید یکدست
unleached سفید نشده
lilies سوسن سفید
leucophlegmasia التهاب سفید
lily سوسن سفید
tabula rasa لوح سفید
White Papers کتاب سفید
White Paper کتاب سفید
king's spear سوسن سفید
the white house کاخ سفید
tinplate اهن سفید
kerosone نفت سفید
blank cheques سفید مهر
to grow سفید شدن
carte blanche کارت سفید
veratrum خربق سفید
light bread نان سفید
white book کتاب سفید
whitening ماهی سفید
madonna lily گل سوسن سفید
lily white خیلی سفید
Deans ریش سفید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com