Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (8 milliseconds)
English
Persian
judicial delegation
تفویض قضایی
Search result with all words
rogatory letters
نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
Other Matches
social contract
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
conferment
تفویض
investiture
تفویض
investitures
تفویض
handing over
تفویض
assigment
تفویض
submission
تفویض
lodges
تفویض کردن
vouchsafe
تفویض کردن
lodged
تفویض کردن
vouchsafed
تفویض کردن
lodge
تفویض کردن
vouchsafing
تفویض کردن
submission
واگذاری تفویض
conferrable
قابل تفویض
consignable
قابل تفویض
Delegation of Authority
تفویض اختیار
turn over
تفویض کردن
surrending the centre
تفویض مرکز
devolution
تفویض اختیارات
vouchsafes
تفویض کردن
hand over
تفویض کردن
give over
تفویض کردن
resignations
کناره گیری تفویض
resignation
کناره گیری تفویض
resigns
کناره گرفتن تفویض کردن
resign
کناره گرفتن تفویض کردن
abdicate
تفویض کردن ترک گفتن
abdicating
تفویض کردن ترک گفتن
abdicates
تفویض کردن ترک گفتن
abdicated
تفویض کردن ترک گفتن
submits
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submit
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitting
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitted
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
jural
قضایی
judiciary
قضایی
judicial
قضایی
juridical
قضایی
juratory
قضایی
jurisdiction
قضایی
judicial assistance
معاضدت قضایی
presumption juris tantum
اماره قضایی
judicial settlement
تسویه قضایی
legal suit
تعقیب قضایی
legal assistance
مشاوره قضایی
law agent
نماینده قضایی
precedent
رویه قضایی
precedents
رویه قضایی
jurisdiction
حوزهء قضایی
judicial circumstantial evidence
اماره قضایی
judicial settlement
حل اختلاف قضایی
institution
تاسیس قضایی
litigation
دعوی قضایی
judicial precedent
رویه قضایی
judicature
قوه قضایی
judicial immunity
مصونیت قضایی
miscarriage of justice
اشتباه قضایی
judicature
حوزه قضایی
rogatory
نیابت قضایی
legal aid
معاضدت قضایی
legal
شرعی قضایی
the rule of law
تامین قضایی
quasi judicial
شبه قضایی
law court
دادگاه قضایی
law courts
دادگاه قضایی
miscarriages of justice
اشتباه قضایی
judiciary
قوه قضایی
legal advice
مشورت یا نظر قضایی
extrajudicial
خارج ازصلاحیت قضایی
sub judice
بدون تصمیم قضایی
enforcement of judgement
اجرای احکام قضایی
district attorneys
بازپرس بخش قضایی
district attorney
بازپرس بخش قضایی
justiciar
مامور قضایی عالیرتبه
legal assistance
کمکهای قضایی شرح علایم
dictum
گفته افهار نظر قضایی
circuits
حوزه قضایی یک قاضی دور
Soc
ازادی دراخذ تصمیم قضایی
adjudge
با حکم قضایی فیصل دادن
circuit
حوزه قضایی یک قاضی دور
dictums
گفته افهار نظر قضایی
proetor
متصدی امور قضایی وکشوری
letters rogatory
نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
exchange of full powers
رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
sokeman
فرد ساکن حوضه قضایی لرد یا امیر
cadres
واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
perverse verdict
درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
cadre
واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
judge made law
نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
exegeses
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
coroner
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
exegesis
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
coroners
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
concurrent jurisdiction
رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
knight marshal
کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
congregationalism
استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
departmentalism
اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
permission
اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
prohibition
حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
legalism
اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
coroner
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroners
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
dubs
تفویض مقام کردن چرب کردن
dub
تفویض مقام کردن چرب کردن
dubbed
تفویض مقام کردن چرب کردن
devolves
تفویض کردن محول کردن
entrusts
واگذار کردن تفویض کردن
devolve
تفویض کردن محول کردن
devolved
تفویض کردن محول کردن
devolving
تفویض کردن محول کردن
entrusting
واگذار کردن تفویض کردن
entrust
واگذار کردن تفویض کردن
adjudged
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudges
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudging
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
international court of justice
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
disqualification
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualifications
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
misdirection
در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com