Dictiornary-Farsi | تفکیک زدایی کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (35 milliseconds)

English	Persian
desegregate	تفکیک زدایی کردن
desegregated	تفکیک زدایی کردن
desegregates	تفکیک زدایی کردن
desegregating	تفکیک زدایی کردن


Other Matches

part	تفکیک کردن تفکیک شدن
error trapping	اشتباه زدایی غلط زدایی
dehydroisomerization	همپارش با هیدروژن زدایی ایزومر شدن با هیدروژن زدایی
defusing	تشنج زدایی کردن
de escalate	تشنج زدایی کردن
de-escalating	تشنج زدایی کردن
de-escalates	تشنج زدایی کردن
debugs	اشکال زدایی کردن
de-escalated	تشنج زدایی کردن
de-escalate	تشنج زدایی کردن
defuse	تشنج زدایی کردن
defuses	تشنج زدایی کردن
defused	تشنج زدایی کردن
debug	اشکال زدایی کردن
deskew	اریب زدایی کردن
debugged	اشکال زدایی کردن
separation	تفکیک کردن
separations	تفکیک کردن
separates	تفکیک کردن
centrifuge	تفکیک کردن
centrifuges	تفکیک کردن
detach	تفکیک کردن
detaching	تفکیک کردن
partition	تفکیک کردن
segregation	تفکیک کردن
separated	تفکیک کردن
detaches	تفکیک کردن
break up	تفکیک کردن
partitions	تفکیک کردن
separate	تفکیک کردن
desegregating	تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregate	تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregated	تفکیک نژادی را فسخ کردن
denote	تفکیک کردن علامت گذاردن
denotes	تفکیک کردن علامت گذاردن
denoted	تفکیک کردن علامت گذاردن
desegregates	تفکیک نژادی را فسخ کردن
administrative segregation	زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
differentiates	متمایز کردن تفکیک کردن
earmarking	تفکیک کردن جدا کردن
differentiating	متمایز کردن تفکیک کردن
differentiate	متمایز کردن تفکیک کردن
deglaciation	یخ زدایی
dehydration	اب زدایی
de icing	یخ زدایی
troubleshoot	عیب زدایی
mechanical de icing	یخ زدایی مکانیکی
trubleshoot	عیب زدایی
demystify	راز زدایی
detente	تشنج زدایی
debugging	اشکال زدایی
unconditioning	شرطی زدایی
degasify	گاز زدایی
deculturation	فرهنگ زدایی
disinhibition	بازداری زدایی
debug aids	ابزاراشکال زدایی
deamination	امین زدایی
dealkylation	الکیل زدایی
de escalation	تشنج زدایی
discoloration	رنگ زدایی
accretion of silt	رسوب زدایی
decolonization	مستعمره زدایی
decarbonylation	کربونیل زدایی
decarboxylation	کربوکسیل زدایی
decolorization	رنگ زدایی
demystifies	راز زدایی
peptization	لخته زدایی
demystified	راز زدایی
dispergation	لخته زدایی
decolourization	رنگ زدایی
stain removed	لکه زدایی
desalting	نمک زدایی
desensitization	حساسیت زدایی
desegregation	جدایی زدایی
demagnetization	مغناطیس زدایی
blanching	رنگ زدایی
undoing	عمل زدایی
desalination	نمک زدایی
decentralization	مرکزیت زدایی
unlearning	یادگیری زدایی
descaling	پوسته زدایی
deforestation	جنگل زدایی
debugs	اشکال زدایی
demythologization	اسطوره زدایی
depolarization	قطبش زدایی
deionization	یون زدایی
dehydrohalogenation	هیدروهالوژن زدایی
dehydrogenation	هیدروژن زدایی
desulphurizing	گوگرد زدایی
decoloration	رنگ زدایی
desulfurization	گوگرد زدایی
dehumidification	رطوبت زدایی
sterilization	گند زدایی
debug	اشکال زدایی
demodulation	تحمیل زدایی
debugged	اشکال زدایی
desalinization	نمک زدایی
demystifying	راز زدایی
deoxygenation	اکسیژن زدایی
genocide	نژاد زدایی
debugging aids	ادوات اشکال زدایی
bleaching powder	گرد رنگ زدایی
demodulation	کشف تحمیل زدایی
demagnetization factor	ضریب مغناطیس زدایی
bleaching	رنگ زدایی الیاف
debugging aids	وسائل اشکال زدایی
pyrolytic dehydrogenation	هیدروژن زدایی تفکافتی
program debugging	اشکال زدایی برنامه
debug aids	ادوات اشکال زدایی
hydrodesulfurizing	گوگرد زدایی با هیدروژن
systematic desensitization	حساسیت زدایی منظم
acid depolarization	قطبش زدایی اسیدی
debugging a program	اشکال زدایی یک برنامه
desulfurization unit	واحد گوگرد زدایی
dehydrocyclization	حلقهای شدن با هیدروژن زدایی
differentiation	تفکیک
separations	تفکیک
separating	تفکیک
disintegration	تفکیک
severance	تفکیک
secernment	تفکیک
separation	تفکیک
breaks	تفکیک
resolutions	تفکیک
resolution	تفکیک
dissociation	تفکیک
breakdown	تفکیک
break	تفکیک
break down	تفکیک
breakdowns	تفکیک
disjunction	تفکیک
segregation	تفکیک
analysis	تفکیک
secession	تفکیک
partings	تفکیک
parting	تفکیک
denotation	تفکیک
demodulation	تفکیک
removal	تفکیک
transversal	اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
disjunct	وجه تفکیک
predissociation	پیش تفکیک
separator	تفکیک کننده
parcelling	تفکیک زمین
demodulator	تفکیک کننده
knocked down	تفکیک شده
severable	تفکیک پذیر
self dissociation	خود تفکیک
discriminator	تفکیک کننده
resolution	تفکیک پذیری
separate	جدایی تفکیک
separates	جدایی تفکیک
separated	جدایی تفکیک
dissociation energy	انرژی تفکیک
dissociation curve	منحنی تفکیک
dissociation constant	ثابت تفکیک
separable	تفکیک پذیر
separable	قابل تفکیک
dissociation	تفکیک گسستگی
division of powers	تفکیک قوا
dissociate	تفکیک نمودن
dissociates	تفکیک نمودن
dissociating	تفکیک نمودن
diacritic	تفکیک کننده
low resolution	تفکیک پایین
diacritical	تفکیک کننده
split risk	تفکیک خطر
detachment	جداسازی تفکیک
separability	تفکیک پذیری
detachments	جداسازی تفکیک
resolutions	تفکیک پذیری
break bulk	تفکیک محصولات
separations	تفکیک متارکه
ionic dissociation	تفکیک یونی
racial segregation	تفکیک نژادی
thermal dissociation	تفکیک گرمایی
detachable	قابل تفکیک
detachable bottom	کف قابل تفکیک
color separation	تفکیک رنگ
resolving power	قدرت تفکیک
optical resolution	تفکیک نوری
degree of dissociation	درجه تفکیک
photodissociation	تفکیک نوری
resolution power	توان تفکیک
separation	تفکیک متارکه
break down of negotiation	تفکیک مذاکرات
inseparable	تفکیک ناپذیر
response differentiation	تفکیک پاسخ
resolvable	تفکیک پذیر
segregation	تفکیک ذرات بتن
partition	وسیله یا اسباب تفکیک
separatism	تفکیک تجزیه طلبی
resolving power	توان تفکیک تلسکوپ
partitions	وسیله یا اسباب تفکیک
segregating	جدا سازی تفکیک
segregates	جدا سازی تفکیک
resolving agent	عامل تفکیک کننده
segregate	جدا سازی تفکیک
low resolution	تفکیک پذیری پایین
separably	بطور قابل تفکیک