Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
time average symmetry
تقارن میانگین زمانی
Other Matches
slice
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slices
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime
پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm
Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
polarities
تقارن
parallelism
تقارن
isochronism
تقارن
synchronization
تقارن
synmetry
تقارن
polarity
تقارن
symmetrization
تقارن
simultaneeity
تقارن
symmetry
تقارن
assembly
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
symmetry lines
خطوط تقارن
asymmetry
عدم تقارن
symmetry group
گروه تقارن
asymmetrical conductivity
برقرسانایی بی تقارن
symmetry element
عنصر تقارن
skewness
عدم تقارن
isodimorphism
تقارن دو شکلی
synchrony
انطباق تقارن
mirror symmerty
تقارن ایینهای
asymmetric carbon
کربن بی تقارن
geometrical
<adj.>
تقارن در طرح
pseudosymmetry
شبه تقارن
asymmetric molecule
مولکول بی تقارن
symmetry axis
محور تقارن
axis of symmery
محور تقارن
point of symmetry
نقطه تقارن
plane of symmetry
صفحه تقارن
zygomorphic
دارای تقارن
plane of symmetry
سطح تقارن
impedance balancing
تقارن امپدانس
Symmetry
تقارن
[ریاضی]
transational symmerty
تقارن انتقالی
symmetry plane
صفحه تقارن
axis of symmetry
محور تقارن
symmetry operation
عمل تقارن
asymmetric substance
جسم بی تقارن
asymmetric system
دستگاه بی تقارن
asymmetric top
فرفرهای بی تقارن
symmetry number
عدد تقارن
rotational symmetry
تقارن چرخشی
symmerty center
مرکز تقارن
symmetry point
نقطه تقارن
center of symmerty
مرکز تقارن
alternating axis of symmerty
محور تقارن متناوب
actinomorphous
دارای تقارن شعاعی
positive skewness
عدم تقارن مثبت
plane of mirror symmetry
صفحه تقارن اینهای
conservation of orbital symmerty
بقای تقارن اوربیتال
actinomorphic
دارای تقارن شعاعی
eurhythmy
هم اهنگی و تقارن ساختمان
simple axis of symmetry
محور ساده تقارن
mirror plane of symmetry
صفحه تقارن اینهای
blemish
[mistake]
عدم تقارن در بافت
axial rotation symmerty
تقارن چرخشی محوری
eurythmy
هم اهنگی و تقارن ساختمان
isochronism
ایجاد تقارن همزمانی
anomalous weave
بی نظمی و عدم تقارن در بافت
axis
محور تقارن مهره اسه
anomal design
طرح شلوغ و بدون تقارن
asymmetric local deformation
تغییر شکل موضعی بی تقارن
parametron
عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
symmetry allowed reaction
واکنش مجاز از لحاظ تقارن
incommensurability
عدم تقارن سنجش ناپذیری
isodimorphism
تقارن و هم شکلی بین دو چیز دوشکل
counter vailing power
تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
angle og sideship
زاویه بین صفحات تقارن وجهت حرکت
move of pattern
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
mean high water
مد میانگین
average value
میانگین
arithmetic mean
میانگین
mean value
میانگین
on average
[on av.]
در میانگین
averaged
در میانگین
median
میانگین
average
میانگین
meanest
میانگین
mean
میانگین
meaner
میانگین
averaging
میانگین
averages
میانگین
averaged
میانگین
medium
وسط یا میانگین
true mean
میانگین حقیقی
average deviation
انحراف میانگین
weighted average
میانگین موزون
average discharge
بده میانگین
weighted mean
میانگین وزنی
average error
خطای میانگین
weighted average
میانگین وزنی
assumed mean
میانگین فرضی
mediums
وسط یا میانگین
batting average
میانگین توپزنی
arithmetic mean
میانگین حسابی
simple mean
میانگین حسابی
simple mean
میانگین ساده
simple average
میانگین ساده
moving average
میانگین غلتان
moving average
میانگین متحرک
mean velocity
تندی میانگین
mean value
مقدار میانگین
average cost
میانگین هزینه
mean error
خطای میانگین
mean
مقدار میانگین
averaging
میانگین موفقیت
averaging
معدل میانگین
logarithmic mean
میانگین لگاریتمی
density mean
میانگین چگالی
averaging
ایجاد میانگین
mean absolute deviation
انحراف میانگین
mean depth
ژرفای میانگین
mean deviation
انحراف میانگین
mean high water
اب بالای میانگین
mean life
عمر میانگین
mean low water
جزر میانگین
averages
ایجاد میانگین
averages
معدل میانگین
averages
میانگین موفقیت
meaner
مقدار میانگین
meanest
مقدار میانگین
geometric mean
میانگین هندسی
average
میانگین موفقیت
average
معدل میانگین
average
ایجاد میانگین
averaged
میانگین موفقیت
harmonic mean
میانگین همساز
averaged
معدل میانگین
averaged
ایجاد میانگین
mean low water
اب پایین میانگین
mean time between failures
میانگین عمر
mean squares
میانگین مجذورات
average value
ارزش میانگین
average price
میانگین قیمت
average flow
بده میانگین
average life
عمر میانگین
average value
مقدار میانگین
working mean
میانگین مفروض
mean time to failure
زمان میانگین تاخرابی
averaging
درجه عادی میانگین
mean
معنی دادن میانگین
mean free path
مسافت ازاد میانگین
averages
درجه عادی میانگین
meaner
معنی دادن میانگین
meanest
معنی دادن میانگین
sm
خطای معیار میانگین
averaged
درجه عادی میانگین
standard error of mean
خطای معیار میانگین
average out
میانگین در نظر گرفتن
average
درجه عادی میانگین
electrode current averaging time
زمان میانگین شدن
effective
خروجی میانگین پردازنده
mean sea level
میانگین سطح دریا
mean value of periodic quantity
میانگین کمیت دورهای
mean time to repair
زمان میانگین تعمیر
mean repair time
زمان میانگین تعمیر
mean range of the tide
میانگین ارتفاع کشند
weight average degree of polymerization
میانگین وزنی درجه بسپارش
number average degree of polymerization
میانگین عددی درجه بسپارش
number average molecular weight
میانگین عددی وزن مولکولی
weight average molecular weight
میانگین وزنی وزن مولکولی
mean time between failures
زمان میانگین بین دو خرابی
bowling average
میانگین امتیازهای توپ انداز
root mean square velocity
جذر میانگین مجذور سرعت
earned run average
میانگین امتیاز کسب شده
average cost
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
root mean square error
جذر میانگین مجذور خطا
pass completion average
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
annual average score
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
batting average
میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
averages
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaged
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
exponential smoothing
روش میانگین گیری متغیروزن دار
averaging
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
MEP
مخفف میانگین فشار موثر pressure effective mean
averages
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averaging
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
variance
میانگین حسابی توان دوم انحرافات از مقدارمتوسط
MEPs
مخفف میانگین فشار موثر pressure effective mean
average
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
mtbf
زمان میانگین بین دو خرابی Failures Between eanTime
averaged
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averaging
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averages
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaged
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
temporal
زمانی
simultaneeity
هم زمانی
time sense
حس زمانی
contemporaneousness
هم زمانی
on
<prep.>
در
[زمانی]
onetime
یک زمانی
time limit
حد زمانی
whilom
یک زمانی
time limits
حد زمانی
eternity
بی زمانی
eternities
بی زمانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com