English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
reclama تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
Other Matches
blood chit تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
caveator کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
theory of effective demand determination نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
rallies تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
self determination استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
resupply تجدید اماد تجدید تدارکات
connivance اغماض
waived اغماض نمودن
waive اغماض نمودن
towink at اغماض کردن
waives اغماض نمودن
negligible قابل اغماض
condone اغماض کردن
irremissible اغماض ناپذیر
condoned اغماض کردن
paraleipsis افهارضمن اغماض
tolerator اغماض کننده
veniality قابلیت اغماض
condoning اغماض کردن
waiver صرفنظر اغماض
remissible قابل اغماض
condones اغماض کردن
tolerantly شکیبا اغماض کننده
sign a waiver قبول اغماض نمودن
wink چشمک اغماض کردن
winked چشمک اغماض کردن
winking چشمک اغماض کردن
indulgently از روی اغماض و مساهله
venial قابل اغماض بخشیدنی
tolerance سعه نظر اغماض
tolerances سعه نظر اغماض
paralipsis افهار ضمن اغماض
tolerant شکیبا اغماض کننده
winks چشمک اغماض کردن
tolerance حد تغییرات اختلاف قابل اغماض
tolerances حد تغییرات اختلاف قابل اغماض
irremissibly چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
condonation اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
aggregate demand تقاضای کل
total demand تقاضای کل
at the instance of به تقاضای
at the request of تقاضای
factor demand تقاضای عوامل
effective demand تقاضای موثر
elastic demand تقاضای با کشش
request to send تقاضای ارسال
maximum demand تقاضای بیشینه
re claim تقاضای مجدد
excess demand تقاضای بیش از حد
market demand تقاضای بازار
inelastic demand تقاضای بی کشش
national demand تقاضای ملی
final demand تقاضای نهائی
request substitution تقاضای تعویض
demand for payment تقاضای پرداخت
application تقاضای کار
complementary demand تقاضای تکمیلی
complementary demand تقاضای مکمل
joint demand تقاضای مشترک
at the instance of بر حسب تقاضای
pop the question <idiom> تقاضای ازدواج
applications تقاضای کار
application for loan تقاضای وام
aggregate demand function تابع تقاضای کل
at my request مطابق با تقاضای من
gives تقاضای رای
give تقاضای رای
aggregate market demand تقاضای کل بازار
giving تقاضای رای
composite demand تقاضای مرکب
perfectly inelastic demand تقاضای کاملا بی کشش
perfectly elastic demand تقاضای کاملا با کشش
oyer تقاضای استماع یا دادرسی
demand تقاضای خرید کالا
demanded تقاضای خرید کالا
demands تقاضای خرید کالا
marginal demand price قیمت تقاضای نهائی
law of downward sloping demand قانون تقاضای نزولی
taxed تحمیل تقاضای سنگین
tax تحمیل تقاضای سنگین
derived demand تقاضای مشتق شده
taxes تحمیل تقاضای سنگین
rpo تقاضای مظنه قیمت
downward sloping demand curve منحنی تقاضای نزولی
soft market بازار با تقاضای خوب
credit application تقاضای گشایش اعتبار
elastic demand تقاضای کشش دار
to request issuance تقاضای صدور کردن
elastic demand تقاضای انعطاف پذیر
toa for a job or position تقاضای شغل کردن
individual demand schedule جدول تقاضای فردی
inelastic demand تقاضای غیر حساس
apply for a divorce تقاضای طلاق کردن
callers شخصی که تقاضای تماس دارد
call of more حق تقاضای زیاد کردن مبیع
reclamation تقاضای جبران خسارت کردن
ask for a lady's hand تقاضای ازدواج با بانویی کردن
excess demand تقاضای زیادی مازاد تقاضا
demurrer تقاضای تاخیر درصدور حکم
rts Send To Request تقاضای ارسال
request time out تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
To demand prompt payment. تقاضای پرداخت فوری کردن
To seek political asylum. تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To ask for political asylum. تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
caller شخصی که تقاضای تماس دارد
put the bite on someone <idiom> از کسی تقاضای پول کردن
demur تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurred تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurring تقاضای درنگ یا مکث کردن
planned demand تقاضای برنامه ریزی شده
demurs تقاضای درنگ یا مکث کردن
layer برنامهای که تقاضای ارسال کند
layers برنامهای که تقاضای ارسال کند
blue bark تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
nonce word واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
speculative demand for money تقاضای سفته بازی برای پول
demand accommodation تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
letters rogatory نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
postulancy تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
statement of charge مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
to withdraw an application صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
ARQ که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
The victors demanded unconditional surrender . فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
small claim ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
appeal play تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
reclamation تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
striking off the roll اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
neoclassical economics در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
reviews تجدید
renew تجدید
reviewing تجدید
anabiosis تجدید
renewing تجدید
renews تجدید
reviewed تجدید
review تجدید
renewal تجدید
recrudescence تجدید
renewals تجدید
neogenesis تجدید
repetition تجدید
repetitions تجدید
refreshes تجدید
instauration تجدید
revival تجدید
refreshed تجدید
revivals تجدید
turnover تجدید
refresh تجدید
effective demand تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
reconditioning تجدید امادگی
renewable تجدید شدنی
renewed تجدید شده
recollection تجدید خاطره
recollections تجدید خاطره
resumption تجدید شروع
updating تجدید برنامه
reconstituted تجدید ساخت
reconstituting تجدید ساخت
reconstitutes تجدید ساخت
reconstitute تجدید ساخت
reinforcement تجدید قوا
rebirth تجدید حیات
reimpression تجدید چاپ
rejuvenescence تجدید جوانی
instaurator تجدید کننده
refection تجدید قوا
reelection تجدید انتخاب
it is not subject to review تجدید نظر
redintegrate تجدید شونده
recension تجدید چاپ
recalculation تجدید محاسبه
re hearing تجدید محاکمه
re establish تجدید کردن
reedify تجدید کردن
re edify تجدید کردن
nonrecurring تجدید نشدنی
reinvigorate تجدید نیروکردن
remilitarization تجدید تسلیحات
renascence تجدید حیات
reproduction تجدید چاپ
reproductions تجدید چاپ
revisionist تجدید نظرخواه
re hearing تجدید نظر
re election تجدید انتخاب
revivor تجدید مرافعه
revisionary تجدید نظری
revisal تجدید نظر
republication تجدید چاپ
renewer تجدید کننده
renewal offf lease تجدید اجاره
renewal of the convention تجدید اتفاق
renewal of the convention تجدید پیمان
renewability قابلیت تجدید
rapporchment تجدید روابط
renewing تجدید کردن
reincarnations تجدید تجسم
rebuild تجدید ساخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com