Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (5 milliseconds)
English
Persian
complementary demand
تقاضای تکمیلی
Other Matches
blood chit
تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
caveator
کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
theory of effective demand determination
نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
advanced unit training
اموزش تکمیلی واحد اموزش تکمیلی یکان
supplement
تکمیلی
supplementary
تکمیلی
complementary
تکمیلی
supplemantary
تکمیلی
supplements
تکمیلی
supplemented
تکمیلی
supplemental
تکمیلی
complemental
تکمیلی
supplementing
تکمیلی
inset
نقشه تکمیلی
supplementary
تکمیلی پس اورده
supplemental
موضع تکمیلی
subsidiary foods
غذاهای تکمیلی
supplementary charge
خرج تکمیلی
adjuvent therapy
درمان تکمیلی
supplementary income
درامد تکمیلی
writ in aid
حکم تکمیلی
filler depot
انبار تکمیلی
feeder report
گزارشات تکمیلی
completion test
ازمون تکمیلی
insets
نقشه تکمیلی
supplementary maintenance
نگهداشت تکمیلی
supplementary punishment
مجازات تکمیلی
supplementary position
موضع تکمیلی
superelevation
تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
sustainer
خرج تکمیلی موشک
finishes
دست کاری تکمیلی
finish
دست کاری تکمیلی
finishing touch
دست کاری تکمیلی
finshing school
مدرسه تکمیلی دختران
complementary angle of site
تصحیح تکمیلی تراز
advanced individual training
اموزش تکمیلی انفرادی
advance individual training
آموزش تکمیلی انفرادی
supplementary
موضع تکمیلی اضافی
value added reseller
فروشنده تکمیلی دسته دوم
augmentation support set
دستگاه تکمیلی ناوبری هوایی در فرودگاه
complementary metal oxide semiconductor
نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی
complementary range
برد مربوط به زاویه تصحیح تکمیلی تراز
at the instance of
به تقاضای
total demand
تقاضای کل
at the request of
تقاضای
aggregate demand
تقاضای کل
final demand
تقاضای نهائی
applications
تقاضای کار
pop the question
<idiom>
تقاضای ازدواج
at the instance of
بر حسب تقاضای
application
تقاضای کار
giving
تقاضای رای
elastic demand
تقاضای با کشش
excess demand
تقاضای بیش از حد
factor demand
تقاضای عوامل
give
تقاضای رای
composite demand
تقاضای مرکب
demand for payment
تقاضای پرداخت
gives
تقاضای رای
complementary demand
تقاضای مکمل
effective demand
تقاضای موثر
joint demand
تقاضای مشترک
inelastic demand
تقاضای بی کشش
request to send
تقاضای ارسال
request substitution
تقاضای تعویض
maximum demand
تقاضای بیشینه
market demand
تقاضای بازار
re claim
تقاضای مجدد
national demand
تقاضای ملی
aggregate demand function
تابع تقاضای کل
aggregate market demand
تقاضای کل بازار
at my request
مطابق با تقاضای من
application for loan
تقاضای وام
oyer
تقاضای استماع یا دادرسی
elastic demand
تقاضای انعطاف پذیر
elastic demand
تقاضای کشش دار
perfectly elastic demand
تقاضای کاملا با کشش
rpo
تقاضای مظنه قیمت
soft market
بازار با تقاضای خوب
to request issuance
تقاضای صدور کردن
law of downward sloping demand
قانون تقاضای نزولی
marginal demand price
قیمت تقاضای نهائی
individual demand schedule
جدول تقاضای فردی
inelastic demand
تقاضای غیر حساس
perfectly inelastic demand
تقاضای کاملا بی کشش
downward sloping demand curve
منحنی تقاضای نزولی
apply for a divorce
تقاضای طلاق کردن
tax
تحمیل تقاضای سنگین
taxed
تحمیل تقاضای سنگین
taxes
تحمیل تقاضای سنگین
credit application
تقاضای گشایش اعتبار
demands
تقاضای خرید کالا
demanded
تقاضای خرید کالا
toa for a job or position
تقاضای شغل کردن
derived demand
تقاضای مشتق شده
demand
تقاضای خرید کالا
caller
شخصی که تقاضای تماس دارد
To demand prompt payment.
تقاضای پرداخت فوری کردن
demurs
تقاضای درنگ یا مکث کردن
layer
برنامهای که تقاضای ارسال کند
rts
Send To Request تقاضای ارسال
layers
برنامهای که تقاضای ارسال کند
callers
شخصی که تقاضای تماس دارد
planned demand
تقاضای برنامه ریزی شده
To seek political asylum.
تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To ask for political asylum.
تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
request time out
تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
demurrer
تقاضای تاخیر درصدور حکم
excess demand
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
call of more
حق تقاضای زیاد کردن مبیع
demur
تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurred
تقاضای درنگ یا مکث کردن
put the bite on someone
<idiom>
از کسی تقاضای پول کردن
ask for a lady's hand
تقاضای ازدواج با بانویی کردن
demurring
تقاضای درنگ یا مکث کردن
reclamation
تقاضای جبران خسارت کردن
speculative demand for money
تقاضای سفته بازی برای پول
postulancy
تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
nonce word
واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
demand accommodation
تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
blue bark
تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
letters rogatory
نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
statement of charge
مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
to withdraw an application
صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
The victors demanded unconditional surrender .
فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
ARQ
که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
reclama
تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
small claim
ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
reclamation
تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
appeal play
تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
striking off the roll
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
cmos
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
neoclassical economics
در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
effective demand
تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
searched
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
search
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searches
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searchingly
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
say's law
عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
cross elasticity of demand
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
inelastic demand
تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
disoblige
دل کسی راشکستن تقاضای کسی را انجام ندادن منت ننهادن بر
channel
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeled
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channelled
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channels
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeling
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
queueing
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
purchase request
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
queue
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queued
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queues
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
replacement demand
نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
requiring
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
required
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
require
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
requires
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
say's law
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
transaction demand for money
تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
auxiliary contours
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
precautionary demand for money
تقاضای احتیاطی برای پول تقاضا برای پول بمنظورانگیزه احتیاطی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com