English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
demand تقاضای خرید کالا
demanded تقاضای خرید کالا
demands تقاضای خرید کالا
Other Matches
purchase request درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
say's law از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
on approval خرید کالا به شرط
duopsony انحصار خرید کالا بطور دونفری
chandler کسی که به خرید و فروش کالا مشغول است
cross elasticity of demand درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
inelastic demand تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
trading stamp تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
caveator کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
blood chit تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
theory of effective demand determination نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
close price دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
field buying خرید کردن در صحرا خرید محلی
cob web theorem ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department stores فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
barter with someone با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
shelf life مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter [to trade by barter] دادوستد کالا با کالا کردن
cash on delivery فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
purchase price variance سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
freightliner شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
order خرید سفارش خرید
consignee گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
central purchase خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
total demand تقاضای کل
aggregate demand تقاضای کل
at the instance of به تقاضای
at the request of تقاضای
inelastic demand تقاضای بی کشش
re claim تقاضای مجدد
joint demand تقاضای مشترک
pop the question <idiom> تقاضای ازدواج
market demand تقاضای بازار
maximum demand تقاضای بیشینه
national demand تقاضای ملی
request to send تقاضای ارسال
request substitution تقاضای تعویض
at my request مطابق با تقاضای من
final demand تقاضای نهائی
application for loan تقاضای وام
demand for payment تقاضای پرداخت
give تقاضای رای
composite demand تقاضای مرکب
complementary demand تقاضای تکمیلی
complementary demand تقاضای مکمل
applications تقاضای کار
application تقاضای کار
giving تقاضای رای
at the instance of بر حسب تقاضای
aggregate market demand تقاضای کل بازار
effective demand تقاضای موثر
factor demand تقاضای عوامل
excess demand تقاضای بیش از حد
aggregate demand function تابع تقاضای کل
gives تقاضای رای
elastic demand تقاضای با کشش
soft market بازار با تقاضای خوب
marginal demand price قیمت تقاضای نهائی
to request issuance تقاضای صدور کردن
toa for a job or position تقاضای شغل کردن
tax تحمیل تقاضای سنگین
rpo تقاضای مظنه قیمت
taxed تحمیل تقاضای سنگین
taxes تحمیل تقاضای سنگین
apply for a divorce تقاضای طلاق کردن
individual demand schedule جدول تقاضای فردی
elastic demand تقاضای انعطاف پذیر
derived demand تقاضای مشتق شده
elastic demand تقاضای کشش دار
oyer تقاضای استماع یا دادرسی
perfectly elastic demand تقاضای کاملا با کشش
perfectly inelastic demand تقاضای کاملا بی کشش
law of downward sloping demand قانون تقاضای نزولی
credit application تقاضای گشایش اعتبار
inelastic demand تقاضای غیر حساس
downward sloping demand curve منحنی تقاضای نزولی
excess demand تقاضای زیادی مازاد تقاضا
rts Send To Request تقاضای ارسال
reclamation تقاضای جبران خسارت کردن
demurrer تقاضای تاخیر درصدور حکم
planned demand تقاضای برنامه ریزی شده
ask for a lady's hand تقاضای ازدواج با بانویی کردن
callers شخصی که تقاضای تماس دارد
call of more حق تقاضای زیاد کردن مبیع
request time out تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
caller شخصی که تقاضای تماس دارد
layer برنامهای که تقاضای ارسال کند
To ask for political asylum. تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
demurs تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurring تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurred تقاضای درنگ یا مکث کردن
layers برنامهای که تقاضای ارسال کند
To demand prompt payment. تقاضای پرداخت فوری کردن
To seek political asylum. تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
demur تقاضای درنگ یا مکث کردن
put the bite on someone <idiom> از کسی تقاضای پول کردن
letters rogatory نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
speculative demand for money تقاضای سفته بازی برای پول
nonce word واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
blue bark تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
demand accommodation تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
postulancy تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
statement of charge مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
to withdraw an application صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
reclama تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
ARQ که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
The victors demanded unconditional surrender . فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
small claim ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
reclamation تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
appeal play تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
striking off the roll اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
neoclassical economics در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
effective demand تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
purchased خرید
buy خرید
buys خرید
underwrite خرید
underwrites خرید
underwriting خرید
underwritten خرید
underwrote خرید
purchase خرید
bondwoman زن زر خرید
bond servant زر خرید
buying خرید
purchases خرید
procurement خرید
purchasing خرید
shopping خرید
searches نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
say's law عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
search نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searchingly نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searched نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
credit purchase خرید نسیه
dear bought گران خرید
purchasing patterns الگوی خرید
purchasing officer مسئول خرید
counter purchase خرید متقابل
hire purchase خرید اقساطی
bulk buying خرید فله
rebuy خرید مکرر
conditions of purchase شرایط خرید
coemption خرید کل محصول
corner خرید یکجا
purchasing power قدرت خرید
forward purchase پیش خرید
forward purchase خرید سلف
purchasing power توان خرید
shopping cart گاری خرید
field buying خرید در صحرا
shopping basket سبد خرید
redemption yield بازده خرید
to make a purchase خرید کردن
blanket buying خرید کلی
advance purchase خرید سلف
real estate خرید زمین
redemption باز خرید
short covering پیش خرید
acquisition authority اجازه خرید
bids پیشنهاد خرید
regional purchase خرید محلی
buying rate نرخ خرید
buying price قیمت خرید
nundination خرید و فروش
buying and selling خرید و فروش
buyers market بازار خرید
buyer's market بازار خرید
cornering خرید یکجا
corners خرید یکجا
bid پیشنهاد خرید
achate عقیق خرید
purchase notice agreements قراردادهای خرید
monopsony انحصار خرید
monopolist انحصار خرید
bargain خرید ارزان
purchase requisition درخواست خرید
lump sum purchase خرید یکجا
lump sum purchase خرید کلی
local purchase خرید از محل
local purchase خرید محلی
purchasing analyst تحلیل گر خرید
purchasing department قسمت خرید
purchasable باب خرید
procurement cycle دوره خرید
purchase order دستور خرید
purchase order سفارش خرید
purchase notice agreements پیمان خرید
oniomania جنون خرید
local procurement خرید محلی
open purchase خرید ازاد
offer to purchase پیشنهاد خرید
purchase rate نرخ خرید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com