Dictiornary-Farsi | تقاضای موثر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
effective demand	تقاضای موثر


Search result with all words

theory of effective demand determination	نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
Other Matches

caveator	کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
blood chit	تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
total demand	تقاضای کل
at the request of	تقاضای
aggregate demand	تقاضای کل
at the instance of	به تقاضای
request substitution	تقاضای تعویض
demand for payment	تقاضای پرداخت
re claim	تقاضای مجدد
national demand	تقاضای ملی
maximum demand	تقاضای بیشینه
market demand	تقاضای بازار
request to send	تقاضای ارسال
composite demand	تقاضای مرکب
complementary demand	تقاضای تکمیلی
at my request	مطابق با تقاضای من
pop the question <idiom>	تقاضای ازدواج
aggregate demand function	تابع تقاضای کل
aggregate market demand	تقاضای کل بازار
application for loan	تقاضای وام
at the instance of	بر حسب تقاضای
complementary demand	تقاضای مکمل
joint demand	تقاضای مشترک
elastic demand	تقاضای با کشش
final demand	تقاضای نهائی
giving	تقاضای رای
inelastic demand	تقاضای بی کشش
excess demand	تقاضای بیش از حد
give	تقاضای رای
gives	تقاضای رای
applications	تقاضای کار
application	تقاضای کار
factor demand	تقاضای عوامل
demanded	تقاضای خرید کالا
to request issuance	تقاضای صدور کردن
toa for a job or position	تقاضای شغل کردن
apply for a divorce	تقاضای طلاق کردن
demands	تقاضای خرید کالا
rpo	تقاضای مظنه قیمت
credit application	تقاضای گشایش اعتبار
elastic demand	تقاضای کشش دار
elastic demand	تقاضای انعطاف پذیر
soft market	بازار با تقاضای خوب
taxes	تحمیل تقاضای سنگین
derived demand	تقاضای مشتق شده
demand	تقاضای خرید کالا
inelastic demand	تقاضای غیر حساس
marginal demand price	قیمت تقاضای نهائی
tax	تحمیل تقاضای سنگین
taxed	تحمیل تقاضای سنگین
law of downward sloping demand	قانون تقاضای نزولی
individual demand schedule	جدول تقاضای فردی
oyer	تقاضای استماع یا دادرسی
perfectly elastic demand	تقاضای کاملا با کشش
perfectly inelastic demand	تقاضای کاملا بی کشش
downward sloping demand curve	منحنی تقاضای نزولی
To ask for political asylum.	تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To seek political asylum.	تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
put the bite on someone <idiom>	از کسی تقاضای پول کردن
reclamation	تقاضای جبران خسارت کردن
To demand prompt payment.	تقاضای پرداخت فوری کردن
layers	برنامهای که تقاضای ارسال کند
demurrer	تقاضای تاخیر درصدور حکم
ask for a lady's hand	تقاضای ازدواج با بانویی کردن
request time out	تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
layer	برنامهای که تقاضای ارسال کند
rts	Send To Request تقاضای ارسال
demurs	تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurring	تقاضای درنگ یا مکث کردن
callers	شخصی که تقاضای تماس دارد
demurred	تقاضای درنگ یا مکث کردن
caller	شخصی که تقاضای تماس دارد
demur	تقاضای درنگ یا مکث کردن
call of more	حق تقاضای زیاد کردن مبیع
planned demand	تقاضای برنامه ریزی شده
excess demand	تقاضای زیادی مازاد تقاضا
postulancy	تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
nonce word	واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
demand accommodation	تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
speculative demand for money	تقاضای سفته بازی برای پول
blue bark	تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
letters rogatory	نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
statement of charge	مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
to withdraw an application	صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
The victors demanded unconditional surrender .	فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
ARQ	که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
reclama	تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
small claim	ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
drastic	موثر
efficient	موثر
forceful	موثر
perficient	موثر
drastically	موثر
fruity	موثر
weightier	موثر
weightiest	موثر
weighty	موثر
live	موثر
fruitiest	موثر
operant	موثر
fruitier	موثر
active	موثر
effective	موثر
feckful	موثر
affecting	موثر
operational	موثر
climacteric <adj.>	موثر
impressive	موثر
lived	موثر
efficacious	موثر
punchier	موثر
punchiest	موثر
touching	موثر
affective	موثر
telling	موثر
forcible	موثر
pivotal	موثر
effectual	موثر
pithy	موثر
moving	موثر
punchy	موثر
reclamation	تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
appeal play	تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
effective treatment	تسویه موثر
impressiveness	موثر بودن
softie/softy	آدم نا موثر
effective shear	برش موثر
wuss(y)	آدم نا موثر
effective time	زمان موثر
effective throat	گلوگاه موثر
effective temperature	دمای موثر
live data	داده موثر
impressed voltage	ولتاژ موثر
effective size	اندازه موثر
effective width	عرض موثر
work out <idiom>	موثر بودن
effective time	مدت موثر
working angle	زاویه موثر
effective stimulus	محرک موثر
effective span	دهانه موثر
wimp	آدم نا موثر
effective stress	تنش موثر
wattful current	جریان موثر
useful voltage	ولتاژ موثر
jessie	آدم نا موثر
weenie [Am E]	آدم نا موثر
jessy	آدم نا موثر
moanbag	آدم نا موثر
whiner	آدم نا موثر
pussy [Am E]	آدم نا موثر
pantywaist [Am En]	آدم نا موثر
real power	توان موثر
stunt advertising	تبلیغ موثر
potently	بطورکلی یا موثر
weakling	آدم نا موثر
net head	ارتفاع موثر
namby-pamby	آدم نا موثر
noneffective	غیر موثر
mollycoddle	آدم نا موثر
milquetoast	آدم نا موثر
penetratingly	بطور موثر
weed	آدم نا موثر
wet	آدم نا موثر
cissy	آدم نا موثر
effective address	نشانی موثر
active material	ماده موثر
effective diameter	قطر موثر
effective field	میدان موثر
effective force	نیروی موثر
active current	شدت موثر
active component	مولفه موثر
sensationally	احساساتی موثر
sensational	احساساتی موثر
active element	مولفه موثر
driving	موثر رانندگی
prospective	موثر دراینده
sledgehammers	ضربت موثر
sledgehammer	ضربت موثر
pathetic	موثر احساساتی
active plate	صفحه موثر
active power	توان موثر
actual output	دبی موثر
effective address	آدرس موثر
effective area	سطح موثر
effective power	توان موثر
effective capacity	فرفیت موثر
clear span	دهانه موثر
effective charge	بار موثر
effective collision	برخورد موثر
an active remedy	چاره موثر
effective current	جریان موثر
effective value	جریان موثر
effective damage	خسارت موثر
effective damage	ضایعات موثر
actual water income	اب ورودی موثر
ineffective	غیر موثر
press	عامل موثر
sovereigns	عالی و موثر
effective porosity	تخلخل موثر
effective	عامل موثر