English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
requirement تقاضا احتیاج
Other Matches
arc elasticity of demand عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
demanded تقاضا کردن تقاضا
demand تقاضا کردن تقاضا
demands تقاضا کردن تقاضا
shift of a demand curve انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
lack احتیاج
lacked احتیاج
lacks احتیاج
necessity احتیاج
needed احتیاج
requirement احتیاج
need احتیاج
needing احتیاج
penury احتیاج
demand احتیاج
want احتیاج
necessitousness احتیاج
neediness احتیاج
need احتیاج
lackvt احتیاج داشتن
requisite لازمه احتیاج
superimposed مازاد بر احتیاج
demanded نیاز احتیاج
overplus بیش از احتیاج
demands نیاز احتیاج
urgent need احتیاج مبرم
u. need احتیاج مبرم
demand نیاز احتیاج
redundant مازاد بر احتیاج
needing نیازمندی در احتیاج داشتن
answered جواب احتیاج را دادن
answers جواب احتیاج را دادن
answering جواب احتیاج را دادن
needed نیازمندی در احتیاج داشتن
to be in great request زیادمورد احتیاج بودن
need نیازمندی در احتیاج داشتن
needle point to say احتیاج بگفتن نیست
call of nature <idiom> احتیاج به دستشویی داشتند
to call for a احتیاج بدقت داشتن
answer جواب احتیاج را دادن
you're telling me <idiom> احتیاج نیست به من بگی
needed نیازمندی احتیاج لازم داشتن
cry out for <idiom> شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
need نیازمندی احتیاج لازم داشتن
serves رفع کردن براوردن احتیاج
served رفع کردن براوردن احتیاج
nonverbal بدون احتیاج باستفاده از زبان
serve رفع کردن براوردن احتیاج
featherbed بیش ازمیزان احتیاج کارمندگرفتن
needing نیازمندی احتیاج لازم داشتن
urgency of need حیاتی بودن احتیاج به اماد
to be in great request مورد احتیاج زیاد بودن
i heed your help به مساعدت شما احتیاج دارم
turn one's back on <idiom> کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
put up <idiom> توسعه پول یا چیزی که احتیاج است
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
no branch شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
labour intensive industry صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
four freedoms دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
ten year device وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
cyclic item اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
functionalism عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
satelloid ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
requisitioned تقاضا
requisition تقاضا
requisitioning تقاضا
demanded تقاضا
requisitions تقاضا
exigence تقاضا
postulates تقاضا
importance تقاضا
suited تقاضا
suits تقاضا
solicitation تقاضا
prayer تقاضا
prayers تقاضا
rogation تقاضا
postulate تقاضا
postulated تقاضا
postulating تقاضا
request تقاضا
requests تقاضا
requesting تقاضا
suit تقاضا
demands تقاضا
demand تقاضا
requested تقاضا
demand factor ضریب تقاضا
demand schedule جدول تقاضا
quantity of demand مقدار تقاضا
demand pattern الگوی تقاضا
demand management مدیریت تقاضا
demand function تابع تقاضا
demand factors عوامل تقاضا
demand curve منحنی تقاضا
change in demand تغییر تقاضا
demand elasticity کشش تقاضا
demand shift جابجائی تقاضا
demand shift انتقال تقاضا
peak demand بیشترین تقاضا
peak demand حداکثر تقاضا
on demand بنا به تقاضا
income elasticity of demand درامدی تقاضا
offer and demand عرضه و تقاضا
demand تقاضا کردن
measurement of demand تخمین تقاضا
elasticity of demand کشش تقاضا
demand shift تغییر تقاضا
supply and demand عرضه و تقاضا
demand side ستون تقاضا
demand side طرف تقاضا
demand surface سطح تقاضا
demand surface میزان تقاضا
demandable قابل تقاضا
demandant تقاضا کننده
demanded تقاضا کردن
law of demand قانون تقاضا
requisitions چیزمورد تقاضا
requisitions تقاضا کردن
information on demand اطلاعات با تقاضا
within three days of demand در طی سه روز پس از تقاضا
sue تقاضا کردن
sued تقاضا کردن
sues تقاضا کردن
suing تقاضا کردن
requisitioning تقاضا کردن
requested تقاضا خواسته
requesting تقاضا خواسته
requests تقاضا خواسته
asked <adj.> <past-p.> تقاضا شده
plea تقاضا استدعا
pleas تقاضا استدعا
requisition چیزمورد تقاضا
requisition تقاضا کردن
requisitioned چیزمورد تقاضا
requisitioned تقاضا کردن
demands تقاضا کردن
excess demand فزونی تقاضا
requisitioning چیزمورد تقاضا
adjure تقاضا کردن
applications فرم تقاضا
request تقاضا خواسته
applier تقاضا کننده
demanded <adj.> <past-p.> تقاضا شده
claimed <adj.> <past-p.> تقاضا شده
application فرم تقاضا
we are want of money ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
glut عرضه بیش از تقاضا
soliciting درخواست یا تقاضا کردن از
applications تقاضا برای چیز
demand forecast پیش بینی تقاضا
indent تقاضا یاسفارش جنس
indents تقاضا یاسفارش جنس
requested تقاضا برای چیزی
indenting تقاضا یاسفارش جنس
gluts عرضه بیش از تقاضا
quantity demanded مقدار تقاضا شده
solicited درخواست یا تقاضا کردن از
application تقاضا برای چیز
request تقاضا برای چیزی
registrant تقاضا ثبت کننده
request for proposal تقاضا برای پیشنهاد
requesting unit یکان تقاضا کننده
solicits درخواست یا تقاضا کردن از
price elasticity of demand کشش قیمتی تقاضا
solicit درخواست یا تقاضا کردن از
on demand به در خواست به مجرد تقاضا
stock requisition تقاضا جهت کالا
measurement of demand اندازه گیری تقاضا
law of supply and demand قانون عرضه و تقاضا
arc elasticity of demand کشش کمانی تقاضا
money demand تقاضا برای پول
demand for money تقاضا برای پول
applicant تقاضا کننده طالب
applicants تقاضا کننده طالب
demand and supply market بازار عرضه و تقاضا
adjure به اصرار تقاضا کردن
cross elasticity of demand کشش متقاطع تقاضا
demand paging صفحه بندی تقاضا
demands مطالبه تقاضا کردن
requesting تقاضا برای چیزی
requests تقاضا برای چیزی
supply and demand law قانون عرضه و تقاضا
demand مطالبه تقاضا کردن
send away for something <idiom> تقاضا نامه نوشتن
demanded مطالبه تقاضا کردن
demand [of] درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
demand pull inflation تورم ناشی از فشار تقاضا
demands تقاضا برای انجام چیزی
overloaded تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
demand versus quantity demanded تقاضا در برابر مقدار تقاضاشده
excess demand تقاضای زیادی مازاد تقاضا
excess demand inflation تورم ناشی از مازاد تقاضا
overloads تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
demanded تقاضا برای انجام چیزی
overload تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
infinitely elastic demand curve منحنی تقاضا با کشش نامحدود
request for quotation تقاضا برای اعلام قیمت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com