Total search result: 202 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
applicant |
تقاضا کننده طالب |
applicants |
تقاضا کننده طالب |
|
|
Other Matches |
|
demandant |
تقاضا کننده |
applier |
تقاضا کننده |
registrant |
تقاضا ثبت کننده |
requesting unit |
یکان تقاضا کننده |
income elasticity of demand |
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E |
arc elasticity of demand |
عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود : |
aspirants |
طالب |
aspirant |
طالب |
warmonger |
طالب جنگ |
to be in demand |
طالب داشتن |
wishful |
طالب خواستار |
warmongers |
طالب جنگ |
scientific |
طالب علم |
fly by night |
طالب سود انی |
emulous |
رشک برنده طالب |
It is much sought after |
خیلی طالب دارد. |
segregative |
طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض |
giffen good |
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است |
law of demand |
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود |
demanded |
تقاضا کردن تقاضا |
demand |
تقاضا کردن تقاضا |
demands |
تقاضا کردن تقاضا |
shift of a demand curve |
انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
demanded |
تقاضا |
demands |
تقاضا |
suit |
تقاضا |
exigence |
تقاضا |
postulating |
تقاضا |
postulates |
تقاضا |
postulated |
تقاضا |
postulate |
تقاضا |
solicitation |
تقاضا |
prayers |
تقاضا |
suited |
تقاضا |
suits |
تقاضا |
prayer |
تقاضا |
importance |
تقاضا |
requisitioned |
تقاضا |
request |
تقاضا |
requested |
تقاضا |
requisition |
تقاضا |
requesting |
تقاضا |
requests |
تقاضا |
requisitioning |
تقاضا |
requisitions |
تقاضا |
demand |
تقاضا |
rogation |
تقاضا |
pleas |
تقاضا استدعا |
plea |
تقاضا استدعا |
supply and demand |
عرضه و تقاضا |
elasticity of demand |
کشش تقاضا |
measurement of demand |
تخمین تقاضا |
peak demand |
بیشترین تقاضا |
quantity of demand |
مقدار تقاضا |
sued |
تقاضا کردن |
sue |
تقاضا کردن |
requisitioning |
تقاضا کردن |
requisitioning |
چیزمورد تقاضا |
asked <adj.> <past-p.> |
تقاضا شده |
law of demand |
قانون تقاضا |
requisitioned |
چیزمورد تقاضا |
claimed <adj.> <past-p.> |
تقاضا شده |
requisition |
تقاضا کردن |
requisition |
چیزمورد تقاضا |
change in demand |
تغییر تقاضا |
requisitions |
چیزمورد تقاضا |
excess demand |
فزونی تقاضا |
requisitions |
تقاضا کردن |
suing |
تقاضا کردن |
requisitioned |
تقاضا کردن |
peak demand |
حداکثر تقاضا |
sues |
تقاضا کردن |
demand curve |
منحنی تقاضا |
demand elasticity |
کشش تقاضا |
demand factor |
ضریب تقاضا |
demand surface |
میزان تقاضا |
demand surface |
سطح تقاضا |
demand factors |
عوامل تقاضا |
demand side |
طرف تقاضا |
demand function |
تابع تقاضا |
demand side |
ستون تقاضا |
demand pattern |
الگوی تقاضا |
demand schedule |
جدول تقاضا |
demand shift |
تغییر تقاضا |
demand shift |
انتقال تقاضا |
demandable |
قابل تقاضا |
request |
تقاضا خواسته |
on demand |
بنا به تقاضا |
offer and demand |
عرضه و تقاضا |
demanded <adj.> <past-p.> |
تقاضا شده |
within three days of demand |
در طی سه روز پس از تقاضا |
adjure |
تقاضا کردن |
requirement |
تقاضا احتیاج |
information on demand |
اطلاعات با تقاضا |
requests |
تقاضا خواسته |
requesting |
تقاضا خواسته |
demand management |
مدیریت تقاضا |
requested |
تقاضا خواسته |
demand shift |
جابجائی تقاضا |
demand |
تقاضا کردن |
demanded |
تقاضا کردن |
application |
فرم تقاضا |
applications |
فرم تقاضا |
demands |
تقاضا کردن |
income elasticity of demand |
درامدی تقاضا |
request |
تقاضا برای چیزی |
solicited |
درخواست یا تقاضا کردن از |
solicit |
درخواست یا تقاضا کردن از |
demand and supply market |
بازار عرضه و تقاضا |
request for proposal |
تقاضا برای پیشنهاد |
law of supply and demand |
قانون عرضه و تقاضا |
applications |
تقاضا برای چیز |
glut |
عرضه بیش از تقاضا |
soliciting |
درخواست یا تقاضا کردن از |
solicits |
درخواست یا تقاضا کردن از |
indenting |
تقاضا یاسفارش جنس |
quantity demanded |
مقدار تقاضا شده |
requests |
تقاضا برای چیزی |
requesting |
تقاضا برای چیزی |
indents |
تقاضا یاسفارش جنس |
adjure |
به اصرار تقاضا کردن |
requested |
تقاضا برای چیزی |
stock requisition |
تقاضا جهت کالا |
indent |
تقاضا یاسفارش جنس |
demand forecast |
پیش بینی تقاضا |
gluts |
عرضه بیش از تقاضا |
send away for something <idiom> |
تقاضا نامه نوشتن |
demand |
مطالبه تقاضا کردن |
demands |
مطالبه تقاضا کردن |
application |
تقاضا برای چیز |
price elasticity of demand |
کشش قیمتی تقاضا |
measurement of demand |
اندازه گیری تقاضا |
demanded |
مطالبه تقاضا کردن |
cross elasticity of demand |
کشش متقاطع تقاضا |
supply and demand law |
قانون عرضه و تقاضا |
arc elasticity of demand |
کشش کمانی تقاضا |
on demand |
به در خواست به مجرد تقاضا |
demand for money |
تقاضا برای پول |
money demand |
تقاضا برای پول |
demand paging |
صفحه بندی تقاضا |
demand |
تقاضا برای انجام چیزی |
infinitely elastic demand curve |
منحنی تقاضا با کشش نامحدود |
request for quotation |
تقاضا برای اعلام قیمت |
excess demand inflation |
تورم ناشی از مازاد تقاضا |
put in |
تقاضا کردن پیشنهاد دادن |
demand versus quantity demanded |
تقاضا در برابر مقدار تقاضاشده |
demand pull inflation |
تورم ناشی از فشار تقاضا |
excess demand |
تقاضای زیادی مازاد تقاضا |
overloaded |
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله |
demanded |
تقاضا برای انجام چیزی |
demand [of] |
درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از] |
overloads |
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله |
demands |
تقاضا برای انجام چیزی |
overload |
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله |
clamoured |
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن |
Application may be filed by ... |
مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است. |
demand |
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن |
obtruding |
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن |
clamouring |
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن |
invoked |
تقاضا از کسی برای انجام کاری |
clamours |
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن |
obtrude |
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن |
obtruded |
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن |
to invite somebody to do something |
از کسی تقاضا انجام کاری را کردن |
clamour |
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن |
demands |
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن |
clamor |
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن |
invokes |
تقاضا از کسی برای انجام کاری |
invoking |
تقاضا از کسی برای انجام کاری |
demanded |
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن |
invoke |
تقاضا از کسی برای انجام کاری |
obtrudes |
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن |
demand oriented pricing |
قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا |
applies |
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته |
apply |
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته |
call-ups |
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده |
applying |
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته |
call-up |
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده |
demand factors |
عواملی که درتغییر تقاضا موثرند عبارتنداز : درامد |
call up |
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده |
input/output |
سیگنال تقاضا از CPU برای داده ورودی یا خروجی |
speculative demand for money |
تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی |
X series |
تقاضا برای ارتباط دادهای روی داده عمومی شبکه |
inquiry |
کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ |
inquiries |
کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
layers |
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است |
layer |
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |