English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (6 milliseconds)
English Persian
beam grillage تقاطع تیرها
Other Matches
grade crossing تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
grade crossings تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
stress in beam تنش در تیرها
camber خمش تیرها
cambers خمش تیرها
cambers شکم دادن تیرها
camber شکم دادن تیرها
cone of fire مخروط پراکندگی تیرها
perfect end همه تیرها به هدف
properties of section خواص مقاطع تیرها
trestlework تیرها و پایههای چوبی وفلزی زیر ساختمان یا پل
cross تقاطع
crosses تقاطع
street crossing تقاطع
crosser تقاطع
intersects تقاطع
weaving تقاطع
intersect تقاطع
line cross تقاطع خط
crossest تقاطع
intersected تقاطع
junction تقاطع
chiasma تقاطع
intersection تقاطع
decussation تقاطع
junctions تقاطع
intersections تقاطع
crossing line خط تقاطع
road junction تقاطع راه
point of intersection نقطه تقاطع
grade crossing تقاطع شاهراه
crossing plane سطح تقاطع
crisscross تقاطع کردن
intersection point نقطه تقاطع
angle of erossing زاویه تقاطع
interlace تقاطع کردن
grade crossings تقاطع شاهراه
intercepts محل تقاطع
intercepted محل تقاطع
intercept محل تقاطع
cross road تقاطع جاده
crossing نقطه تقاطع
angle of cutting زاویه تقاطع
crossing محل تقاطع
intercepting محل تقاطع
weaving section منطقه تقاطع
intersections تقاطع همبر
intersection تقاطع همبر
meets مقتضی تقاطع
meet مقتضی تقاطع
focussing نقطه تقاطع
focusses نقطه تقاطع
focussed نقطه تقاطع
focuses نقطه تقاطع
focused نقطه تقاطع
weaving distance طول تقاطع
intersected تقاطع کردن
intertwining تقاطع کردن
intertwine تقاطع کردن
intersects تقاطع کردن
intertwines تقاطع کردن
intersect تقاطع کردن
scissor junction تقاطع مورب
road junction تقاطع جاده
focus نقطه تقاطع
tree traversal تقاطع درختی
intertwined تقاطع کردن
interlacement درهم بافتگی تقاطع
crossing tower برج تقاطع در کلیسا
multiway junction تقاطع چند راه
intersectional وابسته بمحل تقاطع
Go to the first crossroad. به اولین تقاطع بروید.
Go to the second crossroad. به دومین تقاطع بروید.
crossroad محل تقاطع دو جاده
intercept point محل تقاطع [ریاضی]
grade crossing تقاطع راه اهن
grade crossings تقاطع راه اهن
cross road محل تقاطع دو جاده چهارراه
level crossing محل تقاطع دو خط راه اهن
intercross تقاطع کردن جفت گیری
ford crossing تقاطع جاده با مجاری ابگذر
meets مواجه شدن تقاطع کردن
meet مواجه شدن تقاطع کردن
cross over point نقطه تقاطع مسیر رژه
traffic cut تقاطع دو جریان عبور و مرور
level crossings محل تقاطع دو خط راه اهن
bypassed از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypass از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
flyover junction تقاطع دو راه ناهمکف چهارراه دو تراز
bypasses از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
cross roads تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
bypassing از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
skylines خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
skyline خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
decussate تقاطع یکی در میان یا بشکل > ضرب در< بودن
long base method روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
parameters نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
absolute address مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد
parameter نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
collision course interception تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
nicked ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nick ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicking ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicks ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
grade separation تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
graticule ticks نقاط تقاطع خطوط شبکه بندی نصف النهارات و مدارات روی نقشه
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
radio position finding روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع
cross hairs دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
heddle rod چوب کوجی [به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
fly through عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com