Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
urgent priority
تقدم حیاتی
Other Matches
combat essential
اقلام رزمی حیاتی حیاتی در رزم
background processing
کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
vitalistic
خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
critical facility
تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
vitalist
خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
migration
انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
foreground program
برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
islands
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
biotic
حیاتی
essential
حیاتی
essentials
حیاتی
triphibious
سه حیاتی
triphibian
سه حیاتی
vital
حیاتی
of vital importance
حیاتی
inalienable
<adj.>
حیاتی
inevitable
<adj.>
حیاتی
quintessential
<adj.>
حیاتی
major
<adj.>
حیاتی
essential
<adj.>
حیاتی
indispensable
<adj.>
حیاتی
vital
<adj.>
حیاتی
substantive
[essential]
<adj.>
حیاتی
unalienable
<adj.>
حیاتی
absolute
<adj.>
حیاتی
unalterable
<adj.>
حیاتی
elanvital
نشاط حیاتی
lifeblood
خون حیاتی
vital statistics
امارهای حیاتی
elanvital
نیروی حیاتی
biogeography
جغرافیای حیاتی
essential supply
اماد حیاتی
oeuvre
کار حیاتی
biocatalyst
کاتالیزورهای حیاتی
lebensraum
فضای حیاتی
critical intelligence
اطلاعات حیاتی
stamina
نیروی حیاتی
life zone
منطقه حیاتی
homeostasis
تعادل حیاتی
vital area
منطقه حیاتی
critical
حیاتی بحرانی
vitality
نیروی حیاتی
vitalism
حیاتی نگری
vital necessity
ضرورت حیاتی
vital interest
مصلحت حیاتی
vital index
شاخص حیاتی
vital ground
زمین حیاتی
vital force
نیروی حیاتی
vital statistics
امار حیاتی
lifeblood
نیروی حیاتی
vital capacity
گنجایش حیاتی
vital capacity
فرفیت حیاتی
emergencies
غیر منتظره حیاتی
vitality
قدرت یا خاصیت حیاتی
emergency
غیر منتظره حیاتی
biogeographic
مربوط به جغرافیای حیاتی
critical materials
اقلام حیاتی و مهم
vitals
اعضای حیاتی و موثربدن
vivacity
نشاط نیروی حیاتی
keyitem
اقلام ضروری و حیاتی
urgency of need
حیاتی بودن احتیاج به اماد
vital area
منطقه حیاتی پدافند هوایی
sensitive
حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
mission essential
حیاتی از نظر انجام ماموریت
essential item list
فهرست اقلام حیاتی یاضروری جنگی
suspended animation
وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
diastase
دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
better hand
تقدم
right of priority
حق تقدم
priorship
حق تقدم
antecedence
تقدم
anteriority
تقدم
precession
تقدم
precedency
حق تقدم
priorship
تقدم
preemimence
تقدم
right of way
حق تقدم
preference
تقدم
priority
تقدم
priority
حق تقدم
priorities
تقدم
priorities
حق تقدم
pas
حق تقدم
primacy
تقدم
preferment
حق تقدم
lead
تقدم
leads
تقدم
right of way
تقدم
rights of way
تقدم
rights of way
حق تقدم
precedence
حق تقدم
precedence
تقدم
preferences
تقدم
capital
قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
life cycle
مدارج ومراحل مختلف حیاتی انسان وجانوران
to give place to
تقدم دادن
precedence
تقدم پیامها
law of primacy
قانون تقدم
priority intersection
تقدم باراهفرعی
rating
ترتیب تقدم
ratings
ترتیب تقدم
major road
راه با حق تقدم
priority of fires
تقدم اتشها
priority of check
تقدم کیش
preexistence
تقدم وجود
precession of the equinoxes
تقدم اعتدالین
precendence rules
قواعد تقدم
time priority
تقدم زمانی
burdened
فاقد حق تقدم
lead
سرمشق تقدم
valve lead
تقدم سوپاپ
emergency priority
تقدم فوری
emergency priority
تقدم اضطراری
leads
سرمشق تقدم
pre existence
تقدم وجود
urgent priority
تقدم فوری
precedence
ترتیب تقدم
to give preference to
تقدم دادن بر
to give priority to
تقدم دادن به
anticatalyst
مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
prolepsis
تقدیم یا تقدم امری
right of way
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
primacy recency effect
اثر تقدم - تاخر
priority targets
هدفهای دارای تقدم
preempt
حق تقدم پیدا کردن
system priorities
تقدم های سیستم
transposition
تقدم و تاخر جابجاشدگی
rights of way
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
background
کار با حق تقدم پایین
issue priority
ترتیب تقدم توزیع
backgrounds
کار با حق تقدم پایین
law of prior entry
قانون تقدم ورود
issue priority
تقدم توزیع اماد
preexistent
دارای تقدم در وجود
parabiosis
برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
preemptor
شریک دارای حق تقدم در خرید
freight route order
ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
privilegium
حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
backgrounds
برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
background
برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
plastogene
اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
master
نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
masters
نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
estrogen
ماده که بطورطبیعی درگیاهان وجوددارد ودارای اثرات حیاتی مشابه است
mastered
نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
foreground
برنامه با تقدم بالا در سیستم چندکاره
interrupt
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
alphameric
مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
interrupting
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
The pedestrain has the right of way.
حق تقدم در عبور با عابر پیاده است
interrupts
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
to shunt somebody aside
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
backgrounds
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
transpostion
پس و پیش سازی تقدم وتاخر تغییر مایه
background
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
pre audience
ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
foreground
کار با تقدم بالا که توسط کامپیوتر اجرا شود
dispatching priority
شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
maskable
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
democratic network
شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
absolute address
تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
onion skin architecture
طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
ladder tournament
مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
key
مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
to marshal one's creditors
صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
machine address
تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
interrupts
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
foregrounding
اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
privilege
ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
foreground
فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
biochemists
متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
vital statistics
امار زاد و ولد و مرگ و میر امار حیاتی
biochemist
متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
signature
کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
signatures
کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
cases
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
biochemical
مربوط به شیمی حیاتی یازیست شیمی
away
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
backgrounds
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
critical item
اقلام حیاتی اقلام مهم
service rating
تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
masters
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
hierarchies
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
interrupts
سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupt
سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com