English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
destinies تقدیر نصیب و قسمت
destiny تقدیر نصیب و قسمت
Other Matches
portions نصیب
portion نصیب
i got the worst of it بدترازهمه نصیب من شد
consumer surplus نصیب مصرف کننده
May no one go thru such an ordeal. نصیب گرگ بیابان نشود
gloriole تاج اسمانی که نصیب نفس کشندگان میشود
destination تقدیر
fate تقدیر
predetermination تقدیر
commendation تقدیر
the weird sisters تقدیر
predestination تقدیر
appreciations تقدیر
appreciation تقدیر
fates تقدیر
destinations تقدیر
foredoom تقدیر
foreordainment تقدیر
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
foreordinate تقدیر کردن
award پاداش تقدیر
commendatory تقدیر امیز
appreciator تقدیر کننده
fatally به حکم تقدیر
ordinance مشیت تقدیر
predestinarian معتقد به تقدیر
dispensation اعطا تقدیر
dispensations اعطا تقدیر
ordinace مشیت تقدیر
cumlaude با افهار تقدیر
ordinances مشیت تقدیر
commendation سفارش تقدیر
allotment سرنوشت تقدیر
allotments سرنوشت تقدیر
awards پاداش تقدیر
awarding پاداش تقدیر
awarded پاداش تقدیر
thank تقدیر سپاسگزاری کردن
inappreciable غیرقابل تقدیر نامحسوس
inestimably بطور تقدیر ناپذیر
tenant by sufferance مستاجر به تقدیر موجر
thanked تقدیر سپاسگزاری کردن
thanking تقدیر سپاسگزاری کردن
to follow ones nose کار رابدست تقدیر
hold out <idiom> حاصل شدن ،تقدیر کردن
palmary شایسته ستایش و تقدیر برجسته
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
inestimably پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
throttling عبور قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
inappreciation عدم تقدیر عدم درک
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
ratios قسمت
sects قسمت
pieces قسمت
ratio قسمت
percentages قسمت
compartmental قسمت قسمت
instalments قسمت
sect قسمت
compartment قسمت
underfoot قسمت کف پا
Corp قسمت
plank قسمت
compartments قسمت
feck قسمت
dole قسمت
data division قسمت
percentage قسمت
caboodle قسمت
division قسمت
departments قسمت
department قسمت
segments قسمت
section قسمت
sections قسمت
instalment قسمت
batch قسمت
batches قسمت
installments قسمت
divisions قسمت
arm قسمت
piece قسمت
segment قسمت
agencies قسمت
kismet قسمت
it fell to my lot to go قسمت
partitions قسمت
internode قسمت
canto قسمت
part قسمت
agency قسمت
piecemeal قسمت به قسمت
partition قسمت
rashers قسمت
rasher قسمت
cross section of a gravity dam قسمت
grist قسمت
component قسمت
in part در یک قسمت
units قسمت
unit قسمت
head stall قسمت سر
detachment قسمت
snick قسمت
portion قسمت
cantos قسمت
portions قسمت
components قسمت
detachments قسمت
in sections قسمت قسمت
party قسمت
standing part قسمت ایستا
topsides قسمت بالا
forepart قسمت جلو
topside قسمت بالا
top round قسمت گرد
where درکدام قسمت
tail end قسمت انتهایی
foreparts قسمت جلو
sapper قسمت مهندسی
sapper قسمت حفاری
prelude قسمت مقدماتی
foot قسمت پایینی
staddle قسمت تحتانی
standing part قسمت ثابت
sects قسمت کردن
subactivity قسمت جزء
sect قسمت کردن
submultiple خارج قسمت
signal corps قسمت مخابرات
preludes قسمت مقدماتی
sappers قسمت مهندسی
tag end اخرین قسمت
sappers قسمت حفاری
trichotomous دارای سه قسمت
proportion سهم قسمت
broadest قسمت پهن
broader قسمت پهن
broad قسمت پهن
legs بخش قسمت
leg بخش قسمت
initials اولین قسمت
initialling اولین قسمت
initialled اولین قسمت
initialing اولین قسمت
initialed اولین قسمت
initial اولین قسمت
proportions سهم قسمت
parcel قسمت گره
parcels قسمت گره
tripartition قسمت سوم
underbody قسمت زیر
upside بالاترین قسمت
vaward قسمت جلو
whack up قسمت کردن
whang قسمت سهم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com