English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
assessment تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
assessments تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
Other Matches
declared value قیمت اعلام شده به منظور تعیین مالیات
assessments تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
assessment تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
advalorem tax مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
cost plus pricing تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
quantum valebat در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
mark-down قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark-downs قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
cadastral surveys عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
assessment تعیین مالیات
assessments تعیین مالیات
appraisal تعیین قیمت
price determination تعیین قیمت
appraisals تعیین قیمت
appraisal تعیین قیمت کردن
appraisals تعیین قیمت کردن
administered price قیمت تعیین شده
bench check ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
hard sectored دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
batch costing تعیین قیمت سفارش کالا
agricultural price policy سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
appraising تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraises تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraised تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
collusion برای تعیین قیمت مشترک و یا تقسیم بازار کالامیان خود
quantity theory of money نظریهای که به موجب ان قیمت هرکالا با مقدار پول تعیین میشود
cartel اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
timing disc علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
loss leader بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
fair trade laws قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
cost records مدارک قیمت تمام شده مدارک تعیین ارزش
pile height ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
kinked demand curve و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
cost center قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
reserve price قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
knot ratio نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
remission of taxes صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
excise مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
excise tax مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
current standard cost مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
underprice قیمت پایین تراز قیمت بازار
assessment ممیزی مالیات وضع مالیات
assessments ممیزی مالیات وضع مالیات
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
nonneutralities of income taxation خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
value added قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
list price فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
paasche price index یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
normal price قیمت عادی قیمت معمولی
last price اخرین قیمت حداقل قیمت
shadow price شبه قیمت قیمت ضمنی
presentations تقدیم
presentation تقدیم
permutation تقدیم
permutations تقدیم
offers تقدیم
offered تقدیم
offer تقدیم
hold forth <idiom> تقدیم کردن
propounds تقدیم کردن
put تقدیم داشتن
offers تقدیم داشتن
presentation of credentials تقدیم استوارنامه
offered تقدیم داشتن
rededication تقدیم مجدد
phase lead تقدیم فاز
yours f. با تقدیم احترامات
puts تقدیم داشتن
propounding تقدیم کردن
yours respectfully با تقدیم احترامات
offer تقدیم داشتن
propound تقدیم کردن
putting تقدیم داشتن
proffering تقدیم پیشنهاد کردن
tender تقدیم کردن پیشنهاد
tendered تقدیم کردن پیشنهاد
proffered تقدیم پیشنهاد کردن
proffers تقدیم پیشنهاد کردن
to bring up تقدیم یا مطرح کردن
prolepsis تقدیم یا تقدم امری
proffer تقدیم پیشنهاد کردن
to offer تقدیم کردن [دادن]
tendering تقدیم کردن پیشنهاد
tenderest تقدیم کردن پیشنهاد
submits تسلیم شدن تقدیم داشتن
libation تقدیم شراب به حضور خدایان
libations تقدیم شراب به حضور خدایان
submit تسلیم شدن تقدیم داشتن
submitted تسلیم شدن تقدیم داشتن
to pay one's respects to احترامات خود را به ........تقدیم کردن
presentative قابل تقدیم درک کردنی
submitting تسلیم شدن تقدیم داشتن
levying اخذ مالیات مالیات
levies اخذ مالیات مالیات
levy مالیات بندی مالیات
levies مالیات بندی مالیات
levy اخذ مالیات مالیات
taxation مالیات بندی مالیات
levied مالیات بندی مالیات
levied اخذ مالیات مالیات
levying مالیات بندی مالیات
transposal پس وپیش سازی تقدیم وتاخیر جابجاشدگی
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
spiral of wages and prices حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
May I offer you a cigarette? اجازه می فرمایید من به شما یک نخ سیگار تقدیم کنم؟
regressive income tax مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
with a view to به منظور
pricks منظور
purpose منظور
pricking منظور
intention منظور
intentions منظور
prick منظور
scope منظور
pricked منظور
view منظور
viewed منظور
purposes منظور
sake منظور
meaning منظور
objectless بی منظور
purpose of the dam منظور از سد
aims منظور
meanings منظور
aimed منظور
aim منظور
with the intention of به منظور
views منظور
viewing منظور
with the view of به منظور
purposeless بی منظور
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
marginal cost pricing قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
objective هدف منظور
whereunto بچه منظور
appropriated <adj.> <past-p.> منظور شده
provided <adj.> <past-p.> منظور شده
whereto بچه منظور
get at <idiom> منظور داشتن
objectives منظور ازعملیات
laid on <past-p.> منظور شده
objective منظور ازعملیات
objectives هدف منظور
to what purpose برای چه منظور
to make allowance منظور کردن
for publicity purposes به منظور تبلیغ
allocate منظور کردن
allocates منظور کردن
allocating منظور کردن
intent معنی منظور
intention قصد و منظور
intentions قصد و منظور
scope منظور از عملیات
scope منظور مفاد
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
to make oneself clear <idiom> منظور را روشن کردن
adhoc تنها به این منظور
self defeating علیه منظور خود
self-defeating علیه منظور خود
trover دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
(can't) make head nor tail of something <idiom> فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
paper gold منظور حق برداشت مخصوص است
clearance sale فروش به منظور تصفیه حراج
to mean to do something منظور انجام کاری را داشتن
What does it exactly mean? منظور از این دقیقا چه است؟
malingering تعارض به منظور فرار ازخدمت
clearance sales فروش به منظور تصفیه حراج
to mean منظور [داشتن] این است
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
bridgeware برنامههای کامپیوتری به منظور ترجمه دستورالعملها
adjutant's call احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
to express one's heartfelt قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
capitalized expense در ضمن اصل دارایی نیز منظور میشود
it did not meet our views منظور مارا انجام نداد نظرماراتامین نکرد
scope طول زنجیر ارتفاع سنج ناو منظور
petition عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitioning عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com