Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (44 milliseconds)
English
Persian
to bring up
تقدیم یا مطرح کردن
Other Matches
propounds
تقدیم کردن
propound
تقدیم کردن
hold forth
<idiom>
تقدیم کردن
propounding
تقدیم کردن
tender
تقدیم کردن پیشنهاد
tendered
تقدیم کردن پیشنهاد
proffered
تقدیم پیشنهاد کردن
proffer
تقدیم پیشنهاد کردن
proffering
تقدیم پیشنهاد کردن
to offer
تقدیم کردن
[دادن]
tendering
تقدیم کردن پیشنهاد
proffers
تقدیم پیشنهاد کردن
tenderest
تقدیم کردن پیشنهاد
to express one's heartfelt
قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
to pay one's respects to
احترامات خود را به ........تقدیم کردن
introduced
مطرح کردن
lays
مطرح کردن
propounds
مطرح کردن
tabling
مطرح کردن
tables
مطرح کردن
tabled
مطرح کردن
to bring forth
مطرح کردن
table
مطرح کردن
set forth for discussion
مطرح کردن
to raise
مطرح کردن
introduce
مطرح کردن
lay
مطرح کردن
propounding
مطرح کردن
bring up
مطرح کردن
to bring up
مطرح کردن
to touch upon
مطرح کردن
put forward
مطرح کردن
to touch on
مطرح کردن
propound
مطرح کردن
putting
مطرح کردن
introduces
مطرح کردن
puts
مطرح کردن
introducing
مطرح کردن
put
مطرح کردن
overture
کشف مطرح کردن
pose a question
سوال مطرح کردن
posing
: مطرح کردن گذاردن
raise a question
مطرح کردن سوال
pose
: مطرح کردن گذاردن
posed
: مطرح کردن گذاردن
poses
: مطرح کردن گذاردن
overtures
کشف مطرح کردن
lays
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lay
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
To discuss a question with someone .
موضوعی را با کسی مطرح کردن
to put out of court
شایسته مطرح کردن ندانستن
to put to the issue
بطور متنازع فیه مطرح کردن
obtruded
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrude
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruding
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrudes
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
rehashed
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashes
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehash
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
adducing
اقامه کردن تقدیم کردن
adduces
اقامه کردن تقدیم کردن
adduced
اقامه کردن تقدیم کردن
adduce
اقامه کردن تقدیم کردن
discuss
مطرح کردن گفتگو کردن
hold forth
مطرح کردن سخنرانی کردن
discussing
مطرح کردن گفتگو کردن
discusses
مطرح کردن گفتگو کردن
moot
مطرح کردن دادخواهی کردن
discussed
مطرح کردن گفتگو کردن
permutation
تقدیم
permutations
تقدیم
offers
تقدیم
presentations
تقدیم
presentation
تقدیم
offer
تقدیم
offered
تقدیم
phase lead
تقدیم فاز
offered
تقدیم داشتن
presentation of credentials
تقدیم استوارنامه
offers
تقدیم داشتن
yours f.
با تقدیم احترامات
yours respectfully
با تقدیم احترامات
offer
تقدیم داشتن
rededication
تقدیم مجدد
puts
تقدیم داشتن
putting
تقدیم داشتن
put
تقدیم داشتن
prolepsis
تقدیم یا تقدم امری
submit
تسلیم شدن تقدیم داشتن
submitting
تسلیم شدن تقدیم داشتن
libation
تقدیم شراب به حضور خدایان
libations
تقدیم شراب به حضور خدایان
submitted
تسلیم شدن تقدیم داشتن
submits
تسلیم شدن تقدیم داشتن
presentative
قابل تقدیم درک کردنی
propounded
مطرح
under consideration
مطرح
in contemplation
مطرح
assessments
تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
transposal
پس وپیش سازی تقدیم وتاخیر جابجاشدگی
assessment
تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
considered
مطرح شده
to come on the tapis
مطرح شدن
broacher
مطرح کننده
kaldor criterion
مطرح گردید
to be on the carpet
مطرح بودن
to come upon
مطرح شدن
to come up
مطرح شدن
come up
مطرح شدن
May I offer you a cigarette?
اجازه می فرمایید من به شما یک نخ سیگار تقدیم کنم؟
under consideration
مطرح شده مطروحه
reoccurring
دوباره مطرح شدن
reoccurrence
دوباره مطرح شدن
The subject under discrssion .
موضوعی که مطرح نیست
Money is no object at all .
پول اصلا" مطرح نیست
The badness of the climate is immaterial.
بدی آب وهوا مطرح نیست
talk out
مطرح مذاکره قرار دادن
extrajudicial
خارج از موضوع مطرح شده دردادگاه
When wI'll the matter come up for discussion ?
موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
assistance
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
petition
عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitions
عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitioned
عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitioning
عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
demarche
بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
red herring
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
cross action
در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
conflict of lows
در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
presentation graphics
گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
dwelling house
در CL درقوانین مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح میشود و عبارت ازمحلی است که عملا" و بالفعل محل سکنی باشد و یا ازملحقات عرفی محل سکنی محسوب شود
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com